پارس ناز پورتال

شعر های زیبای فارسی در مورد عید فطر

مجموعه : ماه رمضان
شعر های زیبای فارسی در مورد عید فطر
 

عید سعید فطر در اشارات شعر و ادب فارسی

******************************

عید سعید فطر ” را عید سرفرازی و نیکبختی انسان مومن

و فرمانبردار حق نیز خوانده اند ، این عید بزرگ در تاریخ فرهنگ

و ادب همواره مورد عنایت سخنوران و سخن پردازان ادب بوده ،

آنچه درپی می آید نمونه هایی از آن اشارات است .

به پیشوازعید فطر رفتن در ادب پارسی فراوان به چشم می آید

وسخنوران هر یک از در یچه ای خاص به این واقعه نگریسته اند.

برخی از شاعران در مقام تبریک و تهنیت این رویداد بر آمده

و گروهی دیگر با غم و اندوه از سپری شدن رمضان یاد کرده اند.

تعدادی از شاعران نیز در قالب طنز مضمون مورد نظر خویش را

ابراز داشته اند و برزهد و ریای صوری، و غفلت و بی خبری

آدمیان تاخته اند.

و خلاصه عید فطر نیز همچون سایر مناسبتهای بزرگ در اندیشه و

. خیال شاعران بیانگر نکته های باریکتر از موی بسیاری است

ذکر این نکته نیز لازم به نظر می رسد که در دیوان شاعران،

به ویژه شاعران متقدم به اشاره بیشتری

درباره عید فطر بر می خوریم بعضی از این شاعران با

قصیده های بلند به استقبال این روز فرخنده رفته اند و

در دیوان آنها چندین شعر به همین مناسبت سروده شده است ،

دیده می شود .

جان کلام آنکه عید فطر درنگاه سخنوران ادب پارسی

به عنوان یکی از اعیاد بزرگ اسلامی جایگاهی والا و ارجمند دارد

و همواره مورد ستایش قرار گرفته است

************

مغفور لاهیجی از اخلاف شعرای سبك عراقی است

كه در عین پاسداشت حرمت رمضان،

عید فطر را بر آن ترجیح می دهد:

صبح نشاط دم زد، فیض سحر مبارك

عیش صبوح مستان، بر یكدگر مبارك

عید گشاد ابرو، بربست رخت روزه

این را حضر خجسته، آن را سفر مبارك

تیغ هلال شوال، باز از افق علم شد

ماه صیام بشكست فتح و ظفر مبارك

وقت سحر مؤذن آهنگ عیش برداشت

بر گوش روزه داران این خوش خبر مبارك

انجام خیر دارد، فكر شراب و ساقی

بحث فقیه و زاهد برخیر و شر مبارك

طبع حكیم و صوفی هر كس به طالعی زد

این راست نفع میمون آن را ضرر مبارك

استقبال از عید فطر در شعر مغفور لاهیجی جای خود

را به مطایبه با رمضان در شعر شاعری به نام سولقانی می دهد:

می خور كه هوا رایحه جان دارد

صحرا خوشی فیض گلستان دارد

خون رمضان به گردن ما و تو نیست

این كشته هزار زخم پنهان دارد

گویا سولقانی شاعر این شعر را هنگامی سروده است

كه رمضان در آن زمان با بهار مصادف بوده است.

******************

همدانی:

استفاده از رمضان به عنوان یك صنعت شعری در دوبیتی

از رونقی همدانی مشهود است:

ساغر به گردش آر كه دور صیام شد

وقت شكست روزه و بنیاد جام شد

خونم چرا نمی خورد آن چشم پر فسون

در روز عید، روزه به مردم حرام شد

************************

علی علی تبریزی
اما در كنار تمام این مطایبات با رمضان ” كلب علی تبریزی”

رباعی زیبایی در تهنیت نه عید فطر كه رمضان، با طنزی ملیح، دارد:

افسوس كه ماه رمضان آمد و رفت

آن توبه ده پیر و جوان آمد و رفت

از بهر صلاح كار ما آمده بود

از دست فساد ما به جان آمد و رفت

*************************

صائب تبریزی

میرزا محمد علی صائب تبریزی بهترین شاعر سبك هندی هم

ورودی زیبا درعرصه رمضانیات دارد.

صائب بی تردید از بزرگترین شاعران تاریخ ادبیات فارسی است،

نه تنها از نظر آفرینش مضمون و باریك اندیشی بلكه

از نظر كثرت اشعار. حضور مبانی عشق و عرفان و اخلاق

در شعر صائب حضوری فعال و پویاست.

او آغازگر سبك هندی از نظر تاریخی نیست،

اما هماهنگ كننده نهایی این سبك است.

صائب گاه از رمضان فقط به عنوان یك مضمون استفاده كرده است

و البته هرگز رمضان را كوچك نشمرده است.

تا كدامین دل بیدار مرا دریابد

چون شب قدر نهان در رمضانم كردند

و یا:

گرچه دست ستم زلف دراز است خطش

چو شب قدر شفیع رمضان خواهد شد

در دیوان صائب شعری كه صراحتاً بوی رمضان ستیزی

و یا روزه گریزی بدهد نیست و اگر هست در برابر وداع زلالش

با رمضان رنگ می بازد.

غزل “كلوخ انداز” او در مطلع آن هم محترمانه به نزدیك شدن

ماه رمضان و اعمال كلوخ انداز اشارت دارد:

روزه نزدیك است می باید كلوخ انداز كرد

زاهدان خشك را رندانه از سرباز كرد…

همه پاسداشت او از رمضان در وداعیه اش جمع می شود.

نوع وداع صائب با رمضان شطحی نیست.

او همچون سعدی و البته منسجم تر از او، آنچنان

كه گویا از دوست خویش جدا می شود به وداع با رمضان

برخاسته است و غزل وداعیه صائب

با رمضان از هر حیث تازه است و با طراوت:

افسوس كه ایام شریف رمضان رفت

سی عید به یك مرتبه از دست جهان رفت

افسوس كه سی پاره این ماه مبارك

از دست به یكباره چو اوراق خزان رفت

ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ

فریاد كه زود از سر این گله شبان رفت

شد زیر و زبر چون صف مژگان صف طاعت

شیرازه جمعیت بیداردلان رفت

بی قدری ما چون نشود فاش به عالم

ماهی كه شب قدر در او بود نهان رفت

تا آتش ِجوع رمضان چهره بر افروخت

از نامه اعمال سیاهی چو دخان رفت

با قامت چون تیر در این معركه آمد

از بار گنه با قد مانند كمان رفت

برداشت ز دوش همه كس بار گنه را

چون باد سبك آمد و چون كوه گران رفت

چو اشك غیوران ز سراپرده مژگان

دیرآمد و زود از نظرآن جان ِجهان رفت

از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب

آنها كه به صائب ز وداع رمضان رفت

آنچه در شعر كلوخ انداز آمده با مضمون این غزل

كاملاً متفاوت است.

اینكه در كلوخ انداز صائب با ملال به استقبال رمضان می رود

و در این غزل با اشك و آه با آن وداع می كند

به هیچ وجه در یك جا جمع شدنی نیست

مگر آنكه فرض بگیریم كه این دو غزل مربوط به دو دوره از زندگی صائب باشد.

**********************
قیصرامین پور

عید  است و دلم خانه ویرانه ، بیا

این خانه تکاندیم ز بیگانه ، بیا

یک ماه تمام مهیمانت بودیم

یک روز به مهمانی این خانه بیا

**************

خواجه حافظ شیرازی

روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست

می زخمخانه به جوش آمد و می باید خواست

****************

امیر معزی

رمضان شد چو غریبان به سفر بار دیگر

اینست فرخ شدن و اینست به هنگام سفر

******************

عنصری بلخی

روزه پذیرفته با دو فرخ عید

که بجز فرخش اخیر نیست

**************

حکیم غرضی سیستانی

به مه روزه  مرا تو به اگر در خور بود

روزه بگذشت و کنون نیست مرا آن در خور

شب عید آمد و می خواهم بربام جهم

گویم از نو شدن ماه چه دارید خبر؟

**************

منوچهر دامغانی

بر آمدن عید و برون رفتن روزه

ساقی بدهم باده ، برباغ و به سبز

**************

کلیم همدانی

هلال عید بغل در وداع روزه گشاد

صلاح و تقوی پا در رکاب عزل نهاد

گذش موسم شبگیر طاعت و باید

سحور را به صبوحی بدل کنند عباد

***************

شمس طبسی

عید روزه طایری شد پرزرحمت ساخته

کاشیانش برتر از گردون گردان یافتم

****************

خاقانی شروانی

جاهش زدهر چون مه عید از صف نجوم

ذاتش زخلق چون شب قدر از مه صیام

***************

مجیرالدین بیلقانی

روز پس خرم و موسم ز همه خوبتر است

عید فطر است که عالم همه پرزیب و فراست

**************

مصلح الدین سعدی شیرازی

برگ تحویل می کند رمضان

بار تودیع بر دل اخوان

یار نادیده سیر، زود برفت

دیر ننشست نازنین مهمان

ماه فرخنده روی برپیچید

و علیک السلام یا رمضان

الوادع ای زمان طاعت و خیر

مجلس ذکر و محفل قرآن

بهر مردمان ایزدی بر لب

نفس در بند و دیو در زندان

تا دگر روزه با جهان آید

بس بگردد به گونه گونه جهان

بلبلی زار می نالید

بر فراق بهار وقت خزان

گفتم  انده مبر که باز آید

روز تو روز و لاله و ریحان

گفت  ترسم بقا وفا نکند

وره هر سال گل  رمدبستان

روزه بسیار و عید خواهد بود

تیر ماه و بهار و تابستان

تا که در منزل حیات بود

سال دیگر که در غریبستان

******************

قائم مقام فراهانی

معشوقه به نام من و کام دگرانست

چون غره شوال که عید رمضانست

********************

مسعود سعد سلمان

رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر

وداع باید کردش که کرد رای سفر

به ما مقدمه عید فرخجسته رسید

براند روزه فرخنده ساقه شکر

برفت زود ز نزدیک ما و نیست شگفت

که زود رود آن چیز کو گرامی تر

************