نام علی : عدالت — راه علی : سعادت — عشق علی : شهادت — ذكر علی : پرستش — عید علی : مبارك
مـا زین جهان از پی دیدار می رویم ، از بهر دیدن حیدر كرار می رویم ، درب بهشت گر نگشایند بـه روی مـا ، گوییم یا علی و ز دیوار میرویم
جلوهگر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خمّ ولایت می بـه مینا در غدیر
رودها با یکدگر پیوست کمکم سیل شد
موج میزد سیل مردم مثل دریا در غدیر
ستاره سحر از صبح انتظار دمید
غدیر از نفس رحمت بهار چکید
گرفت دست قدر، رایت شفق بر دوش
زمین بـه حکم قضا آب زندگی نوشید
گرفت پرچم اسلام را على در دست
از این گزیده، زمین و زمان بخود بالید
بـه یمن فیض ولایت، شراب خمّ الست
بـه عشق آل على از غدیر خم جوشید
غدیر، عید همه ی عمر با على بودن
غدیر، آینهدار على ولی الله ست
غدیر، حاصل تبلیغ انبیا همه ی عمر
غدیر، نقش ولای على بـه سینه ماست
غدیر، یک سند زنده، یک حقیقت محض
غدیر، از دل تنگ رسول عقده گشاست
غدیر، صفحه تاریخ «وال مـن والاه»
غدیر، آیه توبیخ «عاد مـن عاد» اسـت
جمع کرد آنگاه اقیانوسها را در غدیر
ریخت موج التهابی در دل آن آبگیر
آبگیر آیینهاي شد از جهان در اهتزاز
موج، پشت موج بالا رفت با دست امیر
ولایت امیر المؤمنین علیهالسلام ، چشمه حیات لازَمان و لا مکانی اسـت کـه در جوشش همواره خویش، هیچکس را ازآن بیعت تاریخی محروم نمیکند.
غدیر، یک کلمه نیست، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی اسـت بین خدا و انسان
«غدیر اي بادهگردان ولایت رسولان الهی مبتلایت
ندا آمد ز محراب سماوات بـه گوش گوشهگیران خرابات
رسولی کز غدیر خم ننوشد ردای سبز بعثت را نپوشد»
خوش بحال فرشتگان کـه هر شامگاه، با سرخی شفق، فوج فوج در زلال بیکران غدیر بال میشویند ودر ساحل سبز غدیر بـه نماز میایستند!
غدیر، آبراههاي بود بـه خشکزار اندیشههاي تمام اَعصار
آحاد ملک چو سجده بر آدم کرد
بر نام علی و شوکت خاتم کرد
در روز غدیر خم نه تنها آدم
بر قامت مرتضی فلک سر خم کرد
کاش رفتگان تاریخ هم برمیگشتند! کاش آیندگان را مجال وصالی بود؛ شاید مـا غربتنشینان شهر غیبت هم شاهد میشدیم؛ آنگاه کـه محمد با گلوی خسته از گذر سالها، مرتضی را تصنیف کرد.
مـن یک مسلمانم ولى را مىشناسم
مولا على مولا على را مىشناسم
مهر على را تا ابد در سینه دارم
در سینه از مهر على گنجینه دارم.
از دور دست تاریخ، آن سوى غدیر؛ از دور دست خاطرههاى آفتاب سوزان حجاز، صداى محمد صلىاللهعلیهوآله بـه گوش مىرسد. گویى استمداد مىکند از زمان؛ گویى یاور مىخواهد از تاریخ؛ گویى مىخواهد خاکهاى گرم غدیر را شاهد بگیرد بر این انتصاب آسمانى.