پارس ناز پورتال

برخورد علی(ع) با مخالفان و جاهلان

مجموعه : مذهبی
برخورد علی(ع) با مخالفان و جاهلان

همانطور که قبلاً نیز مورد تاکید واقع شد، علت عمده پرداختن به مساله خوارج و نحوه برخورد حضرت علی(علیه‌السلام) با آنان و نیز مرور عقاید و افکار آنان در عصر و نسل حاضر، به رغم انقراض کامل آنان، نفوذ رویکرد و اشاعه نگرش آنان در بین ملتها و احزاب و گروههای مختلف در سال‌های بعد از انقراض آنان می‌باشد.

ضربات و خساراتی که از طریق اشاعه طرز تفکر و عقاید آنان به اسلام و مسلمین وارد آمده آنقدر سنگین و گران است که طرح و تبیین مجدد محورها و معیارهای اصلی عقاید آنان را بر متفکران و مفسران و اندیشه‌ورزان دینی واجب ساخته و آشنا نمودن توده‌های مسلمان با آسیب‌ها و آفت‌هایی که از این طریق، جامعه مسلمین را تهدید می‌کند از ضروریات قطعی فرآیند فعالیت‌های فکری و فرهنگی امروز نهادهای ذیربط به شمار می‌آید.

 جالب دارد و در اینجا:

یکی شبهه‌ناکی و تردیدآوری این جریان. …  تقوای ظاهری خوارج طوری بود که هر مومن نافذ الایمانی را به تردید وامی‌داشت. از این جهت یک جوّ تاریک و مبهم و یک فضای پر از اشک و دو دلی به وجود آمده بود.» (همان، صص 148 و 149)

«وای به حال جامعه مسلمین از آن وقت که گروهی خشکه مقدس یک دنده جاهل بی خبر، پا را به یک کفش کنند و به جان این و آن بیفتند. چه قدرتی می‌تواند در مقابل این مارهای افسون ناپذیر ایستادگی کند؟ کدام روح قوی و نیرومند است که در مقابل این قیافه‌های زهد و تقوا تکان نخورد؟ کدام دست است که بخواهد برای فرود آوردن شمشیر بر فرق اینها بالا رود و نلرزد؟

غیر از علی و بصیرت علی و ایمان نافذ علی، احدی از مسلمانان معتقد به خدا و رسول و قیامت به خود جرأت نمی‌داد که بر روی اینها شمشیر بکشد.(همان، ص 150)

 

افتخار بزرگ علی(علیه‌السلام)

«این است که علی به عنوان یک افتخار بزرگ برای خود می‌گوید: این من بودم و تنها من بودم که خطر بزرگی که از ناحیه این خشکه مقدسان به اسلام متوجه می‌شد درک کردم. پیشانی‌های پینه بسته اینها و جامه‌های زاهد مآبانه‌شان و زبانهای دائم الذکرشان و حتی اعتقاد محکم و پابرجایشان نتوانست مانع بصیرت من گردد.

من بودم که فهمیدم اگر اینها پا بگیرند همه را به درد خود مبتلا خواهند کرد و جهان اسلام را به جمود و ظاهرگرایی و تقشر(قشری گری) و تحجّری خواهند کشانید که کمر اسلام خم شود. مگر نه این است که پیغمبر فرمود دو دسته پشت مرا شکستند: عالم لاابالی و جاهل مقدس مأب.» (همان، ص150، 151)