فقیهه سلطانی بازیگر کم کار سینمای کشور ایران در میان مردم چهره اي شناخته شده و پرطرفدار هست و چندی پیش صاحب فرزند دختر نیز شد. بیوگرافی فقیهه سلطانی , فرزند آیت الله سلطانی متولد 1353 بوده و فارغالتحصیل “رشته ادبیات نمایشی” از دانشگاه آزاد اسلامی هست. سلطانی یک دورهٔ بازیگری را در سال 1371 و زیر نظر گلاب آدینه گذرانده هست.
او بازیگری سینما را از سال 1373 با بازی در فیلم “روسری آبی” ساختهٔ رخشان بنی اعتماد نخست کرد. او در بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر با سه فیلم پرکارترین بازیگر بود و بازی اش در صورتی بحبوحه هنرنمایی او بود.
فقیهه سلطانی و همسرش و دخترشان
جاودانگی «۱۳۹۴»
این جا آسمان همه ي وقت بارانی هست «ویدیویی ۱۳۹۲»
جداافتاده «۱۳۸۳»
دوشیزه «۱۳۸۱»
صورتی «۱۳۸۱»
نغمه «۱۳۸۰»
عینک دودی «۱۳۷۸»
معجزه خنده «۱۳۷۵»
سریال تلویزیونی فقیهه سلطانی
مهمانان ویژه «۱۳۹۱»
تبریز در مه «۱۳۸۹»
عمارت فرنگی «۱۳۸۷»
نشانی «۱۳۸۷»
خواستگاران «۱۳۸۶»
پاتوق «۱۳۸۶»
روز رفتن «۱۳۸۵»
بوی گلهاي وحشی «۱۳۸۴»
آهوی ماه نهم «۱۳۸۳»
زخم «۱۳۸۳»
پدر خاک «۱۳۸۰»
آغوشهاي خالی «۱۳۷۸»
مهمانی از بهشت «۱۳۷۶»
طریق عشق «۱۳۷۶»
سایهها «۱۳۷۵»
بیبییون «۱۳۷۴»
فقیهه سلطانی متولد1353 در همدان و دارای مدرک کارشناس ادبیات نمایشی از دانشگاه آزاد اسلامی میباشد.
فقیهه سلطانی متولد 1353 بوده و فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه آزاد هست. سلطانی یک دوره ي بازیگری را در سال 1371 و زیر نظر گلاب آدینه گذرانده هست. او بازیگری سینما را از سال 1373 با بازی در فیلم “روسری آبی” ساخته ي رخشان بنی اعتماد نخست کرد.
با فیلم معجزه خنده استعداد دیگری به عرصه سینما قدم نهاد. اما به علت کم کاری تنها در یک فیلم دیگر به اسم عینک دودی ظاهر شد که بسیار پیروز تر از فیلم قبلی بود. او در بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر با 3 فیلم پرکارترین بازیگر بود و بازی اش در صورتی بحبوحه هنرنمایی او بود.
گفت و گو کوتاه با فقیهه سلطانی
کدام شخصیتی که در حال آماده در قید حیات هست، بیشترین تاثیر را روی شما گذاشته؟
پدرم تاثیر زیادی داشت، بعنوان آدمی که خیلی دوستش دارم، بعد از آن استادم بانو گلاب آدینه که مسیر زندگی من را عوض کرد. چیزهایی را درمورد خودم و تواناییهایم به من نشان داد که خودم ندیده بودم.
اگر قرار بود محل زندگیتان را انتخاب کنید، کجا را انتخاب کردید؟
فکر کنم اصلا ایران را انتخاب نکنم. کاری به فرهنگ و فرم آدمها ندارم اما خیلی دوست داشتم شرایط زندگی در کشورهای گوناگون را تجربه کنم. دوست داشتم یک دورگه باشم، مثلاً ترکیبی از یک آدم سفیدپوست و سیاهپوست. چون همۀ وقت} دوست دارم همۀ فرهنگها را بشناسم.
بزرگ ترین نقطه قوتتان؟
خیلی زود آدم ها را میبخشم، خیلی. بهخاطر همین حس میکنم هیچگاه از این بابت آزاری نمیبینم. چون وقتی تو کینهای در دلت باشد انگار هالهای جلوی چشمهایت هست که نمی توانی جهان و انسانها را ببینی. احتمالاً بزرگ ترین نقطه قوتم این باشد که کینهای نیستم، خیلی جاها هم به دلیل این موضوع لطمه خوردم اما نمی توانم نبخشم.
رایحهای که اکثر از همه ي دوست دارید؟
عاشق بوی خاکم. خاک رطوبت خورده و عاشق بوی رطوبت کاهگل و عطر کوچههای قدیم…
بزرگ ترین سرخوردگیتان؟
من هیچگاه سرخوردگی نداشتم. احتمالاً رخداد وحشتناکی که در زندگیام افتاد، تصادف چندسال پیش مادرم بود که باعث شد یکی از چشمهای زیبای مادرم صدمه ببیند. در آن مقطع واقعا روحیهام را از دست داده بودم که خدا را شکر همۀ چیز به خیر گذشت و خدا مجدد مادرم را به ما داد.
کدام خصیصه اخلاقیتان خودتان را اکثر از بقیه غمگین میکند؟
عجول بودن. من واقعا در تصمیمگیری عجول هستم. باید همه ي وقت یک نفر باشد که به من ایست بدهد. به نظرم ما انسانها باید همه ي وقت صبر کنیم تا یک ماجرایی تهنشین بشود بعد دربارهاش قضاوت کنیم اما بدبختانه من آن صبر را ندارم.
اگر قرار باشد کارگردا ن فیلم زندگیتان باشید، فکر می کنید چه کسی بتواند بهتر از همه ي نقش خود شما را بازی کند؟ واقعا نمی دانم. احتمالا باید از چند نابازیگر تست بگیرم، چون هیچکس شبیه من نیست.
بزرگ ترین ترس زندگیتان چه بوده؟
این که اثر بدی روی انسان ها بگذارم. مردم و انسانها برای ما بعنوان بازیگر خیلی مهم میباشند و تاثیر بد گذاشتن روی تماشاگر واقعا بزرگ ترین ترس زندگی من هست.