پارس ناز پورتال

ابیاتی زیبا از ولادت ابوالفضل العباس (ع)

ابیاتی زیبا از ولادت ابوالفضل العباس (ع)

ابیاتی زیبا از ولادت ابوالفضل العباس «ع»

ولادت ابوالفضل العباس «ع» رابه شـما همراهان عزیز و گرامی پارس ناز تبریک عرض میکنیم. دراین روز مبارک ابیاتی در وصف آن حضرت را برای شـما جمع آوری کرده ایم.

 

این‌کـه امید ِ اهل یقینه،جان علی و امُ البنینه
علمدار حسینه و بی مثل و بی قرینه

 

ذکر اهل ولا ابالفضل ابالفضل
ماه هاشمیا ابالفضل ابالفضل
عبد صالحی یا ابالفضل ابالفضل
یا سیدی یا ابالفضل یا سیدی یا ابالفضل یا ابالفضل…

میشه دلای عاشق و شیدا،هوایی ِ اون صحن ِ دل آرا
برات کربلا دست ابالفضله نوکرا
ای امید گدا ابالفضل ابالفضل

 

کن نظر بـه ماها ابالفضل ابالفضل
عبد صالحی یا ابالفضل ابالفضل
یا سیدی یا ابالفضل یا سیدی یا ابالفضل یا ابالفضل…

 

بـه ماه شعبان شده شکوفا،یاس بهشت ِ علی ِ اعلا
بگیر خرجی ِ یک عُمرت و از دست ِ این آقا

ای فرمانبردار خدا ابالفضل ابالفضل
سَیّدُ الصُّلحا ابالفضل ابالفضل
عبد صالحی یا ابالفضل ابالفضل
یا سیدی یا ابالفضل یا سیدی یا ابالفضل یا ابالفضل…

 

ابیاتی زیبا از ولادت ابوالفضل العباس «ع»

 

جمعمان جمع كه تا نقش خيالي بزنيم
كوچه باغي برويم و پر و بالي بزنيم

 

پاي حافظ مِی ای از شعر زلالي بزنيم
جمعمان جمع بياييد كه فالي بزنيم

 

شاهِ شمشاد قدان خسرو شيرين دهنان
كه بـه مژگان شكند قلب همه ی صف شكنان

 

بگذاريد از اين فاصله بويي بكشيم
در ِخُم را بگشاييم و سبويي بكشيم

 

تيغ ابروي كجش رابه گلويي بكشيم
صد و سي و سه نفس نعره ی هويي بكشيم

 

از دلِ مـا چـه بـه جا مانده؟ كه تاراج كرده
پسر سوم زهراست قيامت كرده

 

ماه و خورشيد دو حيران و دو سرگردانند
سال ها دل سر ِ اين طايفه ميگردانند

 

بال در بال فرشته غزلي ميخوانند
مـا همه ی بنده و اين قوم خداوندانند

 

آمده تا ز علي تيغ دو دَم را گيرد
قد برافرازد و بر دوش علم را گيرد

 

جمع مِهر و غضب و جذبه و زيبايي را
در تـو ديديم مسيحايي و موسايي را

 

محشري كن كه ببينند دل آرايي را
برده ای ارث از اين سلسله آقايي را

 

حق بده مات شود چشم ، تماشا داري
هرچه خوبان همه ی دارند تـو يكجا داري

كهكشان وقت تماشات بـه زحمت افتاد

 

موج برخاست و از آنهمه هيبت افتاد
كوه تا نام تـو را بُرد بـه لكنت افتاد

 

اين علي هست خودش هست جنابش آمد
خوش بحال دلِ زينب كه ركابش آمد

 

تشنه خاكيم و ترك خورده ولي دريا تـو
شوره زاري همه ی با ماست وَ باران با تـو

 

و نوشتيم كه يا هيچ پناهي يا تـو
دلمان قُرص بُوَد ، قُرص چرا؟ زيرا تـو

 

بعد مرگم بـه هواي حرمت پر گيرم
مـن كفن پاره كفن زندگي از سر گيرم

 

رگِ پيشاني تـو تا كه تَوَرم ميكرد
لشگر انگار كه با مرگ تكلم ميكرد

 

دست و پا را نه فقط راهِ نفس گم ميكرد
بيرقت در وسط دشت تلاطم ميكرد

 

تـو سليماني و تختت وسط ميدان اسـت
چقدر سر ز سر ِتيغ تـو سرگردان اسـت

 

ميكشي تا وسط معركه ها طوفان را
بند آورده نگاهت نفس ميدان را

 

تا كه ارباب بگيرد بـه سرت قرآن را
ميدرد نعره ی تـو زَهره ی سرداران را

 

شور ِآن قله كه آتش فوران كرد تويي
آن كماندار كه ابروش كمان كرد تويي

 

سايه بان دلِ زينب دلِ مـا هم با توست
حاجتي اگرچه نگفتيم فراهم با توست

 

ماهِ شب هـای محرم تويي و دم با توست
ای علمدار ِ ادب شور محرم با توست

 

دستِ مـا نيست كه در پاي غمت ميگرييم
لطف زهراست كه زير علمت ميگرييم

 

بي تـو از چشم حرم خونِ جگر ميريزد
خون از ساقه ی صد تير و تبر ميريزد

 

و رباب اشك بـه لبهاي پسر ميريزد
خيز از خاك و ببين خاك بـه سر ميريزد

 

ابرويت بند دلش بود كه از هم وا شد
واي بر حال سكينه كه سرت دعوا شد

 

ابیاتی زیبا از ولادت ابوالفضل العباس «ع»

امشب شبِ میلادِ علمدارِ حسین اسـت
میلادِ گلِ فاطمه سردارِ حسین اسـت

 

لبخند بـه لب هـای مـلـک گُل کند هر دم
زیرا همه ی دم خنده بـه رخسارِ حسین اسـت

 

مَــه گشته خِجِل از رخِ زیبای ابالفضل
این قرصِ قمر هدیه زِ دادارِ حسین اسـت

 

مولا بزند بوسه بـه دستانِ نگارش
زیرا بـه جهان تا بـه ابد یارِ حسین اسـت

 

هر دم بَــرَد از قلبِ برادر غمِ دنیا
عباسِ علی واله و غمخوار حسین اسـت

 

هم چون پدرش نقشِ زمین کرده عدو را
در کرب و بلا حیدرِ کرارِ حسین اسـت

 

مدّاحِ علی باشد و آواره ی ارباب
کارش بـه خدا گرمیِ بازارِ حسین اسـت

 

هر چند کـه عالم همه ی محتاجِ نگاهش
اما همه ی دم خواجه گرفتارِ حسین اسـت

 

زوّارِ حرم بیمه ی دستانِ ابالفضل
او حامی و دلداده ی زوّارِ حسین اسـت

 

در گردِ حرم گشته نگهبانِ امامت
چشمانِ گلِ فاطمه بیدارِ حسین اسـت

 

وی را چـه بـه پیمان و امان نامه ی دشمن
فرزندِ علی محرمِ اسرارِ حسین اسـت

 

بخشیده بـه میدانِ بلا جان و تنش را
فانی شده اندر رهِ پیکارِ حسین اسـت

 

گر مدحِ ابالفضلِ علی کرده بداغی
این لطفِ کریمانه، وَ بسیارِ حسین اسـت