پارس ناز پورتال

اشعار رحلت حضرت محمد | شعر و نوحه برای رحلت رسول اکرم (ص) + عکس

مجموعه : مذهبی
اشعار رحلت حضرت محمد | شعر و نوحه برای رحلت رسول اکرم (ص) + عکس

نوحه و اشعار برای رحلت پیامبر + شعر برای رحلت رسول اکرم

 

در اینبخش بـه مناسبت فرارسیدن رحلت حضرت محمد آخرین برگزیده خداوند، اشعاری رابه همین منظور جمع آوری کرده ایم. حضرت محمد سه روز متوالی در غار حرا مشغول پرستش خداوند بود، در آخرین ساعات این پرستش طولانی مدت مردی نزد او آمد و گفت: مـن جبرئیل فرستاده خداوند بر روی زمین هستم و تـو ای محمد برگزیده خداوند در میان تمام انسان هـای کنونی و پیامبر خداوند یکتا هستی.

اشعار رحلت حضرت محمد | شعر و نوحه برای رحلت رسول اکرم (ص) + عکس

مجله پارس ناز فرارسیدن رحلت رسول اکرم را تسلیت عرض میکند

 

این شرح ماجرا غوغا کند سرم

شاه مدینه و بی‌گنبد و حرم ؟

تصویر قبر تـو فریاد غـربت اسـت

صبري بـه مـا بده ای صاحـب کرم

**********

میــخونه رگ‌هـای تنـم مـــــن عاشق پیغمــــبرم

روز محشر فریادمـه مـن عـاشـق پیغمبـرم

عزتم اینه تـو ایـن راهم

دل‌خوشیـم اینه کـه فـردا هم

تـو بهـشت با رسول الله م

عـاشق نبی‌الله م مـن

ذکر علی ولی الله مـن عاشق پیـغمبرم

ذکر شه کربوبلا مـن عاشـق پیغمبرم

ذکر هـر نفس نوکـرها

ذکر روی لـب دلبرها

ذکـر هر دم پیغمبرها

عاشـق نبی‌الله مـن

اشعار رحلت حضرت محمد | شعر و نوحه برای رحلت رسول اکرم (ص) + عکس

سینه پر شرار ناله و آه

دل زازل با ولای تـو همراه

سَيّدُنا آقا یا رسول الله

سَيّدُنا آقا یا رسول الله

مرغ دلم میزنه پر یا مولا

بـه مدینه حرم آرزوها

دم میگیره یا محّمد یا زهرا

سیّدُنا آقا یا رسول الله

مکتـب تـو رحمـته و عنـایت

بنـدگـی و کـرمـه و هـدایت

جـان همه عالمیـن بـه فـدایت

سَيّدُنا آقا یا رسولَ الله

راه شما راه عروج و عزت

کـن تـو دعـا برای مـا ز رحمت

تا کـه بشـیم دور از گـناه و غفـلت

سَيّدُنا آقا یا رسول الله

کن نظری کـه بشیم از دل وجان

در ره دین و مسیر شهیدان

خادمای راه عترت و قرآن

سَيّدُنا آقا یا رسولَ الله

 

**********

 

ای مظهر نور خدا حضرت خَتمُ الاَنبیا

در غم تـو ارض و سما ناله زند واویلتا

رفتی وفاطمه عزا گرفته

دلش بهانه تـو را گرفته

مدینه رنگی از جفا گرفته

یا مصطفی سیدی یا محمد

ای زغم فراق تـو داغ دل همه جلی

با رفتنت ازین ‌جهان شکسته شد رکن علی

امیر مومنان بـه دیده‌تر

زبعد جان سپردن تـو سرور

هم داغ رهبر دیده هم برادر

یا مصطفي سیدی یا محّمد

بعد تـو ای ختم رسل زدند اهل فتنه‌ها

بـه پیش دیده علی بـه پشت درفاطمه را

حقّ رسـالتت چـه خوش ادا شد

محسـن تـو بـه پشـت در فدا شد

و این شروع داغ کربلا شد

یا مصطفی سیدی یا محّمد

 

**********

 

فروغ اسم اعظم یا محّمد یا رسول الله

نوای اهـل عالم یا محّمد یا رسول الله

رسول الله مدد

قلوب مؤمنین و پیروانت جاي تـو باشد

امید دل نظر بر گنبد خضرای تـو باشد

رسولُ الله مدد

همه اجزای عرش و کهکشان‌ها بر تـو می نازند

تـو آن نوری کـه اهـل آسمان‌ها بر تـو می نازند

رسولُ الله مدد

اَلا ای مهر رویت تا ابد نام و نشان مـا

سزد کـه گیرد از داغت شراره قلب وجان‌ مـا

رسولُ الله مدد

منم سائل بـه لطف و رحمتت ای شاه انس و جان

دعا کن تا شوم سرباز راه عترت و قران

رسول الله مدد

برای آخرت بر مـا بده یا سیدی توشـه

مدینه آیم و زانجا روم بـه قبـر شش گوشه

حسیــــــــن جانم ‌حســــین

دعا کن یا رسول الله کـه در راه ولا باشیم

و هر سال اربعین محرم بـه حج کرببلا باشیم

حسیـــن جانـم حســــین

بـه اخلاص و بـه تقوی دختـرت را نور عین باشیم

وَ مـا و نَسلِمان وَقفِ رَهِ عشق حســین باشیم

حسین جانم حسین

اشعار رحلت حضرت محمد | شعر و نوحه برای رحلت رسول اکرم (ص) + عکس

ای پیغمبر امت پیـغام آور رحـمت

از عـالم سرآمد مولا یا محّمد

تـو ختـم رسولانی پرچمدار ایمانی

بر قـلبت زیزدان نازل گشته قرآن

رحمان و رحیم مـن راه مستقیم مـن

از نور ولایت ای جانم فدایت

ای آرامش دل‌ها مولا یا اباال‌زهرا

حمد و قدر و کوثر،ای خورشید محشر

ای عالم فقیر تـو جنت درمسیر تـو

مـن با تـو زهیرم عاقبت بـه خیرم

هستم نور عین تـو عاشـق حسـین تـو

در شور و نوایم اهل کربلایم

 

**********

 

ای حق نیافرید کسی را مثال تـو

خورشید جلوه‌ای اسـت زنور جمال تـو

ای محرم حریم خداوند ذوالجلال

ای عقل مانده مات زجاه وجلال تـو

هرجا بـه آیه آیۀ قرآن کـه بنگرم

گفته خدا سخن زجلال و کمال تـو

ای برگزیده‌ای کـه توئی ختم انبیا

وین افتخار داده بـه تـو ذوالجلال تـو

دیدار توست موهبت خاص کردگار

دارند انبیاء همه شوق وصال تـو

از آسـمان رسید هرآن گه حضور تـو

جبریل بوســه زد بـه غبار نعال تـو

امشـب بـه وادی دل مـن شور و محشراست

سردست هردلی کـه ندارد خیال تـو

ای کعبۀ امید همه‌در نماز عشق

محـراب ماست ابروی هم چون هلال تـو

دامان اهل بیت تـو حبل المتین ماست

دست توسل مـن و دامان آل تـو

مـن کیستم غلام غلامان کوی تـو

ای کاش پانهد بـه سر مـن بلال تـو

هرکس گشود لب چو وفایی بـه مدح تـو

یک نکته هم نگفت سخن از خصال تـو

اشعار رحلت حضرت محمد | شعر و نوحه برای رحلت رسول اکرم (ص) + عکس

رحلت رسول الله

ازاین جهان عازم روسوی جانانم

زهرا مکن گریه سوزد دل وجانم

جانان مـن بودي ای برپدر مادر

باگریه‌هـای خود کردی تـو گریانم

این لحظۀ آخردل ناگران باشم

با تـو جفا گردد ای روح وریحانم

هارون مـن حیدر با سامری ماند

آنگه کـه دیگر نیست در پیکرم جانم

برحق آقایـت چشمان خود بندند

از هم جدا سازند عترت و قرآنم

دیگر مکن زاري تـو نخستین باشی

برمن بپیوندي ای آسانِ جانم

آتش بر افروزند در پشت در باشي

از بهر آن حالت حالا پریشانم

تـو نقش برخاک ودست علی بسته

پرپر شود نوگل از باغ وبستانم

کردم سفارش مـن تا حرمتت دارند

حرمت شکن باشند خلق مسلمانم

 

**********

 

مدیّنه نوحه خوان مـکه سـیه پـوش

چراغ عمر پیغمبر شدخاموش

قران می‌گرید

از آه زهرا

صلی الله علیک  یا رسول الله

غـروب خورشید اسـت خـون می‌گـرید ماه

فما اعظم المصیبه یا الله

اصبنا بـک

یا حبیبنا

صلی الله علیک یا رسول الله

آتش شعله ور از خانۀ مولاست

تنها گشته علي تنها تر زهراست

شکست این عزا

رکن علي را

صلی الله علیک یا رسول الله

 

**********

 

ملـک نوحـه سرا شد در سـماوات

سوگواری کـند مادر سادات

یا رسول الله یا رسول الله

مدیّنه رخـت ماتم رابه بر کن

گریبان چـاک زن  خاکی بـه سـر کن

بیا هم ناله با خیر النساء شو

بیا و گریه بر خیر البشر کن

یا رسول الله

ملک نوحه سرا

بنفشه دیده تر دل‌خون شقایق

شده دریای غم دل‌هـای عاشق

علي با اشک دیده آب مي‌ریخت

بـه روی پیکر قرآن ناطق

یا رسول الله

ملک نوحه سرا

نشسته اشک غم در چشم زمزم

بـه تن کرده حرم پیراهن غم

صدای نوحۀ قرآن بلند اسـت

گرفته ختم درترحیم خاتم

یا رسول‌الله

ملک نوحه سرا

اشعار رحلت حضرت محمد | شعر و نوحه برای رحلت رسول اکرم (ص) + عکس

بعد تـو بابا زندگی واسۀ مـن حروم میشه

تـو چشم شعله‌هـای غم عمر منم تموم میشه

یه دسته هیزم میارن یه دسته آتیش می زنن

زخم عمیق سینه‌ام، تـو بی کسی‌ها گم میشه

هیچکی انگار نمی شنوه این ناله‌هـای خسته مو

هیچ‌کی دوا نمیکنه، این پهلوی شکـسته مو

با سیلی زدن بـه روی مـن با نیزه زدن پهلوی مـن

خون می‌چکه از بازوی مـن هر سو میکشن گیسوی مـن

یا سیدی یا طاها مدد یا سیدی یا طاها مدد

بابا ببین چـطور منو دون دون می برنم

زپیچ و تاب کوچه‌ها دامن کشون می برنم

نفس نفس زدن‌ها و نگاه خسته مو ببین

کبود یه صورت و پهلوی شکسته مو ببین

ای آیینۀ نگار مـن، ای باغ منو بهار مـن

بی‌تـو دل مـن پریشونه ، ای صبر منو قرار مـن

 

**********

 

ای مونس و غمخوار مـن

خوشید شام تار مـن

باباي مـن دلدار مـن

بمون کنارم

مـن و علی بدون تـو یاوری نداریم

اسیر غصه‌هـای این روزگاریم

نداره دنیا بي تـو صفایي

بعد تـو بابا داد از جدایی

واي از جدایي

ای کعبۀ دل‌ها نرو

از پیش مـا تنها نرو

بي حیدر و زهرا نرو

باباي خوبم

هستی تـو تکیه گاهم مثل علی پناهم

با رفتن تـو بابا لبریز آهم

برام دعا کن آروم بگیرم

منم کنار جسمت بمیرم

وای از جدایی

ای رحمت الللعالمین

ای هسـتی روح‌الامین

می شه عـلی خونه نشـین

تـو کـه نباشی

روزي رو مـن مي بینم کـه حرمـتم شکـسته

علـی رو می کـشن با دسـتای بسـته

بمـون کنـارم میبینم انـگار

کـه بیـن آتیـش شـدم گرفـتار

وای از جـدایی

اشعار رحلت حضرت محمد | شعر و نوحه برای رحلت رسول اکرم (ص) + عکس

از آسـمونا عزا می‌باره

غم دلم رو فلک نداره

حالا کـه داری میری نذار بمونم این جا

منم ببر بابا از این دنیا

برای مـن زندونه مدینه بی‌تـو بابا

قامت کمون می شـم مـن ناتوون می شم

ای وای قـسم می دم بابا

منو نذار تنها

بابا بمون کنارم

نرو کـه زهرا می افته از پا

نرو کـه حیدر می مونه تنها

اگه بری بعد تـو مدینه غوغا می شه

چشای مـن هر شب دریا مي‌شه

اگه بري بعد تـو سقیفه بر پا ميشه

دست نگارم و دارو ندارم

ای وای می بنده این غربت

می شکنه این حرمت

بابا بمون کنارم

اشعار رحلت حضرت محمد | شعر و نوحه برای رحلت رسول اکرم (ص) + عکس

هستم گدای رسول‌الله

مرغ هوای رسول‌ الله

می خونه با هر تپش قلبم

جونم فدای رسول الله

همه امیدم یه عمره اینه برا یه بارم کـه شده برم مدینه

برم مدینه تا کـه جوونم چشماي مـن صَحنِ پیمبر رو ببینه

بی‌تابم ودر بـه درم

بی‌تاب صحن دلبرم

مـن عاشـق پیغمبـرم

مـن عاشـق پیـغمبرم

بیا کنـارم برادرم

دلتنگ دیدار آخرم

حالا کـه مـن رفتنی شدم

جون تـو و جون دخترم

دلشوره دارم برای زهرا نذار یه لحظه بعد مـن تنها بمونه

ترسم از اینه کـه روی ماهش نیلی بشه از ضربۀ دست زمونه

داده بهم قلبم خبر

کـه مي‌شه زهرا خونجگر

توي هجوم 40 نفر

واي مـن از دیوار ودر

 

**********

 

کل عوالم تحت فرمان محمد

رزق دو عالم بر سرخوان محّمد

اعجازهای انبیا یک سمت باشد

یک سمت هم اعجاز قرآن محّمد

صدها خلیل الله خدمت‌کار احمد

صدها ذبیح‌ الله قربان محّمد

دینی بـه جز اسلام مقبول خدا نیست

شکرخدا هستم مسلمان محّمد

بهر شفاعت هست در روز قیامت

دست پیمبرها بـه دامان محّمد

جان پیمبر بسته برجان علی و 

جان‌علی هم بسته برجان محّمد

بعد از غدیر خم فقط چندین مسلمان

ماندند پای عهدوپیمان محّمد

مرثیه خوانی پیمبر کار مـا نیست

زهراست اول‌ مرثیه‌ خوان محّمد

ریحانه باغ نبی را چید گلچین

افتاد آتش برگلستان محّمد

زینب گریبان چاک زد درشام و کوفه

از غصّه پاره شد گریبان محّمد

اهـل قـرن در شام و کـوفه کـاش بـودند

تا نـشکند با چوب دنـدان مـحمد

 

**********

 

در پیـش مـن آتـش مـزن بـال و پرت را

خونـین مکـن جان پدر چشم ترت را

فردا همینکه جمع کردی بسترم را

آماده کن کم‌ کم عزیزم بسترت را

آماده کن ازآن کفن‌ها دومین را

بیرون بیاور یادگار مادرت را

بگذار روي سینه‌ ام باشد حسینت

بگذار برقلبم حسن را دخترت را

بگذار با طفلان تـو قدری بسوزم

حالا بگویم حرف‌هـای آخرت را

زاري مکن برحال مـن با حال و روزت

خاکي مکن دنبال بابا معجرت را

تـو بار شیشه داری و می ترسم از تـو

خیلي مواظب باش طفل دیگرت را

وقتي کـه ميریزند هیزم روی هیزم

وقتي کـه می‌سوزاند آتش سنگرت را

بابا حواست باشد آنجا محسنت را

بابا مواظب باش پشت در سرت را

ای کاش میشد روضۀ بازو نمی‌شد

وقتی علي می شوید آهسته پرت را

این جملۀ آخر عزیزم با حسین اسـت

با خود مبر در قتلگه انگشترت را

 

**********

 

قران بخاطر آورد آیاتِ رحمتت را

نادیده میگرفتند وقتی محبتت را

تا ریشه کن شود جهل خوردی چـه خون دل‌ها

اما زیاد کردند با فتنه زحمتت را

بودی امین حق و محض کتابت وحی

دست علی «ع» سپردی بار امانتت را

زخم زبان شنیدی گفتی علی «ع» معَ ٱلحق

زخم زبان شنیدیم دریاب امتت را

پای وصیت تـو با جان و دل نشستیم

از هم جدا نکردیم قران و عترتت را

در اوّلین دقایق شورا گرفته بودند

زهرا «س» چـه گریه می‌کرد متن وصیتت را

دین بی‌تـو منحرف شد با آن همه سفارش

منکر شدند وقتی حتّي شهادتت را

روز دوشنبه بود ویک کوچه غرق فریاد

کردند استجابت آن گونه دعوتت را

با پشته‌هـای هیزم پشت در ولایت

اهل مدینه دادند مزد رسالتت را