اگر درباره عید نوروز 99 دنبال بهترین انشا و خاطره هاي خوش نوروزی هستید میتوانید متن زیر را دنبال نمایید که برایتان آماده شده است. طبق معمول هر سال دانش آموزان بعد از تعطیلات عید نوروز باید انشایی در مورد عید نوروز و یا داستان نویسی درباره سفر و عید نوروز به همراه خاطرات زیبایشان به مدرسه ببرند. سعی کنید در تعطیلات خاطرات روزانه خودرا یادداشت کنید تا بتوانید انشایی زیبا برای فصل بهار و عید نوروز داشته باشید.
متن انشا عید نوروز 1399
هر سال نزدیک نوروز حال و هوای دوستان و اطرافیان عوض میشود و به خاطر خانه تکانی و آماده شدن برای نوروز جنب و جوش زیادی دارند ودر خیابان مردم را میبینیم که با کیسه هاي خرید عید به سمت خانه در حرکت اند و یا ویترین مغازه ها را تماشا میکنن و طبق معمول خانواده هاي کوچک بهصورت دسته جمعی به خرید میروند
و پدر دست بچه ها را میگیرد و باهم حرکت میکنند که صحنه هاي زیبایی است.نزدیک سال تحویل همه ی لباس هاي نو به تن می کنیم و برای فرا رسیدن سال نو لحظه شماری میکنیم ودر آخرین دقایق همراه خانواده درکنار سفره ي هفت سین مینشینیم و پدر طبق معمول قرآن میخواند و همه ی سعی دارند ثانیه هاي شروع سال را در حال ذکر و دعا باشند.
وقتی که سال تحویل میشود رو بوسی می کنیم و سال نو رابه هم دیگر تبریک میگوییم و لحظات شادی به وجود میآید.در تعطیلات به دیدن فامیل و دوستان می رویم و طبق معمول کوچکتر ها اول به دیدن بزرگ ترها میروند و بعد ازآن بزرگتر ها در فرصت مناسب به بازدید کوچکتر ها میروند و این رسم خیلی خوب است ٬ چون هم دید و بازدید انجام میشود و هم آداب و رسوم احترام به بزرگتر زنده نگه داشته میشود.
در نوروز همه ی بوی تازگی می دهند و مخصوصا پسر بچه ها خیلی مواظب اند که شلوار و لباس عیدشان کثیف و خاکی نشود.ما باید در تعطیلات به مرور درسهایی که در طول سال خوانده ایم بپردازیم چون ممکن است این تعطیلات باعث شود آنها را فراموش کنیم. با اینکار برای امتحانات آخر سال هم آماده میشویم و تابستان خوبی خواهیم داشت.
ما خیلی تعطیلات نوروز را دوست داریم برای این که طبق معمول از بزرگتر ها عیدی میگیریم و پسر عمو و پسر خاله و دای و پسر عمه هایمان را بیشتر می بینیم.بعضی ها در نوروز به مسافرت میروند که اینکار خیلی خوب است ولی باید مواظب باشیم در هنگام رانندگی تند نرویم و سرعت مناسب داشته باشیم
چون ممکن است تصادف بشود و اتفاقی برای ما و دیگران بیفتد و تعطیلاتمان خراب شود.در روز سیزده به در به طبیعت میرویم و روز خوبی را میگذرانیم ٬ من همیشه دوست دارم روزبعد از سیزده به در هم تعطیل باشد تا بتوانم برای رفتن به مدرسه آماده شوم.
ما نباید دراین روز طبیعت را آلوده کنیم و شاخه هاي درختان را بشکنیم و یا آتش بزنیم.وقتی تعطیلات تمام میشود٬ بازهم باید به مدرسه برویم و درس بخوانیم تا بتوانیم در آخر سال نمره هاي خوبی بگیریم ودر آینده شغل مناسبی داشته باشیم.عید نوروز برابر با اول فروردین ماه «تقویم شمسی»،
جشن آغاز سال و یکی از کهنترین جشنهاي به جا مانده از دوران باستان است.امروزه زمان برگزاری عید نوروز، در آغاز فصل بهار است.در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی بکار برده میشود، نوروز، روز آغاز سال نو است.مراسم چهار شنبه سوری قبل از عید نوروز یکی از آیینهای نوروزی امروز که بایستی آمیزه اي از چند رسم متفاوت باشد مراسم چهارشنبه سوری است که در عده اي از شهرها آنرا چهارشنبه آخر سال گویند.
بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه ي سال « یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه »، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : زردی من از تو، سرخی تو از من ، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی هاي سال کهنه رابه آتش می سپارند،
تا سال نو و عید نوروز رابا آسودگی و شادی آغاز کنند.از یکی دو ماه به عید نوروز مانده مردم به بازار میروند و لباس عیدشان را میخرند.سبز کردن گندم، عدس، تره تیزک، ده پانزده روز به عید نوروز مانده در منازل صورت می گیرد.یکی دوهفته پیش از عید نوروز خانه تکاتی یا رفت و روب انجام می گیرد و مجدداً اثاثیه را جابه جا میکنند و گرد گیری میکنند و دوباره آنها را می چینند. در مراحل بعد تخم مرغ رنگ کردن است که انها را آب پز میکنند و رنگ هاي شاد بر روی آنها میزنند.
برای تحویل سال در یکی از اطاق هاي خانه شان سفره میاندازند . پیش از هر چیز آیینه و قرآن در آن می گذارند و بعد هفت سین را می گذارند.هفت سین عبارت است از سماق، سیر، سنجد، سمنو، سکه، سرکه، سبزی . علاوه بر هفت سین شمع و آینه تخم مرغ و … سر سفره گذاشته میشود.دعای تحویل سال نو یکیدیگر از آداب عید نوروز است که توصیه شده در وقت تحویل سال این دعا را بسیار بخوانید:
یا مقلب القلوب والابصار
یا مدبر اللیل والنهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال.
از بامداد نوروز دید و بازدیدها آغاز می شود در همه ی خانواده ها رسم است که به دیدار کسیکه از نظر سن و شخصیت بر دیگران مزیت دارد بروند و دست وی را ببوسند و تبریک بگویند و او نیز عیدی که شامل سکه یا پول است به آنها بدهد.سیزده بدر «روز سیزدهم عید نوروز »روز دوازده فروردین همه ی وسایل آماده میشود و هر چه از شیرینی ها
و آجیل ها باقیمانده برای صبح سیزده آماده می شود که البته همراه آن سرکه و کاهو نیز هست. صبح سیزده فروردین همه ی دسته دسته عازم کوه و باغ هاي اطراف شهر می شوند و معتقدند در روز سیزده فروردین نباید در خانه ماند زیرا این روز نحس و بدیمن میباشد. روز سیزده پیش از طلوع آفتاب و تا پاسی از شب ادامه دارد در عصر این روز ویژه سبزی گره زدن دخترهاست که در واقع برای گشایش بخت خود اینکار را میکنند.
سر آغاز جشن نوروز، روز نخست ماه فروردین «روز اورمزد» است و چون برخلاف سایر جشنها برابری نام ماه و روز رابه دوش نمیکشد ، بر سایر جشنهاي ایران باستان برتری دارد. در مورد پیدایی این جشن افسانههاي بسیار است، اما آنچه به آن جنبهي راز وارگی میبخشد…، آیینهاي بسیاری است که روزهای قبل و بعد ازآن انجام میگیرد. اگر نوروز همیشه ودر همه ی جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز می شود ،
حیرت انگیز نیست چرا که بینظمی یکی از مظاهر آن است. ایرانیان باستان ، نا آرامی را ریشهي آرامش و پریشانی را اساس سامان می دانستند و چه بسا که در پارهاي از مراسم نوروزی ، آنها رابه عمد بوجود میآوردند ، چنان که در رسم باز گشت…مردگان «از ۲۶ اسفند تا ۵ فروردین» چون عقیده داشتند که فروهرها یا ارواح درگذشتگان باز می گردند ،
افرادی با صورتکهاي سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت میپرداختند و بدینگونه فاصلهي میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم میریختند و قانون و نظم یک ساله را محو میکردند.باز ماندهي این رسم ، آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت.
از دیگر آشفتگیهاي ساختگی ، رسم میر نوروزی ، یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. دراین رسم به قصد تفریح کسی را از طبقههاي پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر میگزیدند و پادشاه موقت بر طبق قواعدی اگر فرمانهاي بیجا صادر میکرد ، از مقام امیری بر کنار می شد.
حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار میر نوروزی گوشهي چشمی دارد: سخن در پرده میگویم ، چو گل از غنچه بیروناي که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی. خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد ؛ نخست درهم ریختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زیر و رو میشد. در بعضی از نقاط ایران رسم بود که حتا خانهها را رنگ آمیزی میکردند و اگر میسر نمیشد ، دستکم همان اتاقی که هفت سین را در آن میچیدند ، سفید می شد.
خاطرات عید نوروز
اثاثیهي کهنه رابه دور میریختند و نو به جایش میخریدند ودر آن میان شکستن کوزه راکه جایگاه آلودگیها و اندوههاي یک ساله بود واجب میدانستند. ظرفهاي مسین رابه رویگران میسپردند. نقرهها را جلا میدادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک می کردند.فرش و گلیمها را غاز تیرگیهاي یک ساله میزدودند
و بر آن باور بودند که ارواح مردگان ، فروهرها «ریشهي کلمهي فروردین» دراین روزها به خانه و کاشانهي خود باز میگردند ، اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال میشوند و برای باز ماندگان خود دعا میفرستند و اگر نه ، غمگین و افسرده باز می گردند. از این رو چند روز به نوروز مانده
در خانه مُشک و عنبر میسوزاندند و شمع و چراغ میافروختند. در بعضی نقاط ایران رسم است که زنها شب آخرین جمعهي سال بهترین غذا را میپختند و بر گور درگذشتگان میپاشیدند و روز پیش از نوروز راکه همان عرفه یا علفه و یا به قولی بی بی حور باشد ، به خانهاي که در طول سال در گذشتهاي داشت به پُر سه میرفتند و دعا میفرستادند و می گفتند که برای مرده عید گرفته اند.
در گیر و دار خانه تکانی و از ۲۰ روز به روز عید مانده سبزه سبز میکردند. ایرانیان باستان دانهها راکه عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبیا ، عدس ، ارزن ، نخود ، کنجد ، باقلا ، کاجیله ، ذرت ، و ماش به شمارهي هفت- سمبل هفت امشاسپند – یا دوازده شمارهي مقدس برجها در ستونهایي از خشت خام بر میآوردند
و بالیدن هر یک رابه فال نیک میگرفتند و بر آن بودند که آن دانه درسال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانوادهها به طور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به سمبل هومت «= اندیشهي نیک» ، هوخت «= گفتار نیک» و هوو.رشت «کردار نیک» سبز می کردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آنها میدانستند.
چهار شنبه سوری که از دو کلمهي چهارشنبه منظور آخرین چهارشنبهي سال و سوری که همان سوریک پارسی و به معنای سرخ باشد ودر کل به معنای چهارشنبهي سرخ ، مقدمهي جدی جشن نوروز بود. در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه و کوزه و اسفند رابه یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهیه می کردند. بازار دراین شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک می دید.
غروب هنگام بوتهها رابه تعداد هفت یا سه «سمبل سه منش نیک» روی هم میگذاشتند و خورشید که به تمامی پنهان می شد ، آنرا بر میافروختند تا آتش سر به فلک کشیده جانشین خورشید شود. در بعضی نقاط ایران برای شگون ، وسایل دور ریختنی خانه از قبیل پتو ، لحاف و لباسهاي کهنه را میسوزاندند.
آتش میتوانست در بیابانها و رهگذرها و یا بر صحن و بام خانهها افروخته شود. وقتی آتش شعله می کشید از رویش میپریدندو ترانههایي که در همه یي آنها خواهش برکت و سلامت و بارآوری و پاکیزگی بود ، میخواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمیکردند
تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش راکه مقدس بود کسی جمع می کرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند ، سر ِ اولین چهار راه میریخت. در باز گشت در پاسخ اهل خانه که میپرسیدند: کیست؟ می گفت: «منم.» – / از کجا می آیي؟/ – /از عروسی… / – /چه آوردهاي؟/ – /تندرستی…
شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان میرفتند و از روی روزنهي بالای اتاق «روزنهي بخاری» شال درازی رابه درون میانداختند. صاحب خانه می بایست هدیهاي در شال بگذارد. شهریار در بند ۲۷ منظومهي حیدر بابا به آیین شال اندازی ودر بند ۲۸ به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی
و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد: برگردان بند ۲۷: عید بود و مرغ شب آواز میخواند دختر نامزد شده برای داماد ، جوراب نقشین میبافت… و هر کس شال خودرا از دریچهاي آویزان می کرد وه… که چه رسم زیبایی است رسم شال اندازی هدیه عیدی بستن به شال داماد…
برگردان بند 28 من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم شتابان بطرف خانهي غلام «پسر خالهام» رفتم ، و شال را آویزان کردم… فاطمه خالهام جورابی به شال من بست خانم ننهام رابه یاد آورد و گریه کرد… شهریار در توضیح این رسم میگوید: “در آن سال مادر بزرگ من «خانم ننه» مرده بود. ما هم نمیبایست در مراسم عید شرکت می کردیم ولی من بچه بودم ، با سماجت شالی گرفتم و به پشتبام دویدم.
از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بود و آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند. مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی که سمبل گذار از مشکل بود میایستادند و کلیدی راکه سمبل گشایش بود ، زیر پا میگذاشتند. نیت میکردند و به گوش میایستادند و گفت و گوی اولین رهگذران را پاسخ نیت خود می دانستند.
آنها در واقع از فروهرها می خواستند که بستگی کارشان رابا کلیدی که زیر پا داشتند ، بگشایند. قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها… زیرا که قاشق و ظرف مسین نشانهي خوراک و خوردن بود.
ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذا هاي گوناگون میگذاشتند تا از این میهمانان تازه رسیدهي آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهرها پنهان و غیر محسوس اند ، کسانی هم که برای قاشق زنی میرفتند ، سعی می کردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را مخصوص فروهر می دانستند ، دریافتشان را خوش يُمن میپنداشتند.اما اصیل ترین پیک نوروزی سفرهي هفت سین بود که به شمارهي هفت امشاسپند از شماره هفت مایه میگرفت.
پزشک بهرام فره وشی در جهان فروری مبنای هفت سین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان نوروزی میداند که به آن هفت سینی میگفتند و بعد ها با حذف «یای» نسنت به صورت هفت سین در آمد.او عقیده دارد که هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره را ، سفرهي هفت سینی میگویند. چیزهای روی سفره عبارت بود از آب و سبزه ، سمبل روشنایی و افزونی ، آتشدان ، سمبل پایداری نور و گرما که بعدها به شمع و چراغ مبدل شد ،
شیر سمبل نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره ، تخم مرغ سمبل نژاد و نطفه ، آیینه سمبل شفافیت و صفا ، سنجد سمبل دلدادگی و زایش و باروری ، سیب سمبل رازوارگی عشق ، انار سمبل تقدس ، سکههاي تازه ضرب سمبل برکت و دارندگی ، ماهی سمبل برج سپری شدهي اسفند ، حوت «= ماهی» ،
نارنج سمبل گوی زمین ، گل بید مشک که گل ویژهي ماه اسفند است ، سمبل امشاسپند سپندار مز و گلاب که باز ماندهي رسم آبریزان یا آبپاشان است « بر مبنای اشارهي ابو ریحان بیرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است ، به دود و خاکستر آن آلوده می شود و لذا آب پاشیدن به یکد یگر سمبل پاکیزگی ازآن آلایش است. »
نان پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنیر ، شکر ، برسم «= شاخههایي از درخت مقدس انار ، بید ، زیتون ، انجیر در دستههاي سه ، هفت یا دوازده تایی» و کتاب مقدس. بعضی از مؤمنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیه السلام میدانستند چنانکههاتف اصفهانی میگوید: نسیم صبح عنبر بیز شد ،
بر تودهي غبرا زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا همایون روز نوروز است امروز و به فیروزی بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا بد نیست اشاره شود که در زمان شاهی ِ فتحعلیشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند که شاعران بجای مدح ، حقیقت گویی کنند. شاعری با تکیه بر این فرمان شعر زیر را سرود و آنرا در حضور شاه خواند و صلهي قابل توجهی هم دریافت نمود !
مگر دارا و یا خسرو ست این شاه بدین جاه و بدین جاه و بدین جاه ز کیخسرو بسی افتاده او پیش بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش ز جاهش مُلک کیخسرو خراب است ز ریشش ریشهي ایران در آب است در پایان با آرزوی سالی خجسته با ترجمهي شعری از ابونواس شاعر اهوازی نوشتار رابه انجام میبریم: مگر نمیبینی که ؛ خورشید به برج بره اندر شده
و اندازهي زمانه برابر گردیده؟ مگر نمیبینی که مرغان پس از زبان گرفتگی به آواز خوانی پرداختهاند؟ مگر نمی بیني که زمین از پارچههاي رنگین گیاهان جامه بر تن کرده؟