پارس ناز پورتال

تحلیلی بر فیلم عاشقانه فضایی Passengers

مجموعه : اخبار سینما
تحلیلی بر فیلم عاشقانه فضایی Passengers

تحلیلی بر فیلم عاشقانه فضایی Passengers

اگر فیلمی درباره فضانوردان باشد و در آن داستان عاشقانه ای نیز روایت شود می توان بسیار جذاب و دیدنی باشد. فیلم  Passengers نیز همین گونه است. با نقد و بررسی فیلم Passengers با ما همراه باشید تا به بررسی یکی از منحصر به‌فردترین عاشقانه‌های سینمای جهان در سال 2016 بپردازیم

 

شاید برایتان عجیب باشد، اما یقین دارم که جمع کثیری از خوانندگان این مطلب، حین تماشای فیلم سینمایی Passengers با وجود آن که عمق فاجعه اثر را درک کرده‌اند، همچنان مجذوب آن می‌شوند. فیلم Passengers معمولا سر تغییر ندارد و تفاوتی هم در کلیشه‌ها ایجاد نمی‌کند، با وجود آن که فیلم‌ نامه اثر موضوع کاملا جدیدی را به نمایش می‌گذارد

 

و تا به این لحظه بعید می‌دانم که کسی مورد مشابهی را تماشا کرده باشد. Passengers در دام کلیشه‌ها قرار می‌گیرد، اما به دلیل آن که مسیر روایت فیلم‌نامه منحصر به‌فرد است، احتمالا این کلیشه‌ها به چشمتان نمی‌آید. Passengers یک فیلم علمی‌ تخیلی توأم با روایتی عاشقانه است که حقیقتا جذابیت خاص خودش را دارد.

 

مخصوصا زمانی که ماهیت فیلم، پشت نقابی از جلوه‌های بصری جذاب و تماشایی قرار گرفته و از آن مهم‌تر با جمعی از بزرگ‌ترین بازیگران سینمای هالیوود تزئین شده باشد. روایت فیلم، بیننده را در یک گیجی نسبتا جالبی قرار می‌دهد؛ اینکه اکنون در میان کهکشان‌ها سفر می‌کنید و لوکیشن‌های فیلم نیز قرار است

 

وقایع 90 سال پیش از رسیدن به مقصد را نمایش دهد. جایی که شخصیت‌های اصلی فیلم نه راه پیش دارند و نه راه برگشت! هزینه یک نقص فنی ساده، زندگی چند تن از سرنشینان این ابر سفینه‌ فضایی را تقریبا به مرز نابودی می‌کشاند و این یعنی قربانی‌ها باید 90 سال از عمرشان را در میان آسمان‌ها سپری کنند؛ آن هم بدون یک موجود زنده!

 

توجه: متن زیر بخش بزرگی از داستان فیلم Passengers را فاش خواهد کرد؛ لذا اگر تا به این لحظه موفق به تماشای این اثر سینمایی نشده‌اید از خواندن ادامه مطلب صرف نظر کنید؛ چرا که متن پیش رو حاوی اسپویل است.

تحلیلی بر فیلم عاشقانه فضایی Passengers

فیلم Passengers به هیچ وجه فیلم باکیفیت و سطح بالایی نیست؛ در واقع اگر پیش از تماشای این اثر سینمایی، نمونه‌هایی مانند «مریخی» را دیده‌اید و از ماهیت Passengers انتظار یک درام جذاب و تماشایی را دارید، باید بگویم که این اثر به هیچ وجه نمی‌تواند شما را برای لذت بردن از خود مجاب کند. فیلم Passengers یک درام عاشقانه بوده

 

که در قالبی از جلوه‌های علمی تخیلی جای گرفته است و مشکل اصلی دقیقا از همین نقطه خودنمایی می‌کند؛ این که Passengers نمی‌تواند درام قدرتمندی باشد، زمانی که صرفا مضامین عاشقانه را به تصویر می‌کشد و حتی لحظه‌ای به درام بودنش تفکر نمی‌کند. بار عاشقانه بودن فیلم Passengers بسیار سنگین‌تر از درام بودنش جلوه می‌کند؛

 

به طوری که تا پیش از یک سوم پایانی، شما فقط به روابط عاشقانه‌ای که بین محدود کاراکترهای فیلم جریان دارد توجه می‌کنید و در این بین لحظه‌ای فکر شما مشغول موضوع مهمی نخواهد شد. داستان از این قرار است که یک ابر سفینه فضایی، حدود 30 سال پیش از آغاز فیلم‌نامه اثر به حرکت درآمده است و حالا بعد از گذشت

 

زمانی طولانی، یک نقص فنی کوچک کم کم جان می‌گیرد و دمار از روزگار سرنشینانش در می‌آورد. اولین قربانی این اتفاق نیز یک مکانیک ساده است که زندگی در زمین را با نیت سفر کردن به دنیایی جدید، آن هم با آرزوهایی کوچک و ناچیز ترک می‌کند و رهسپار یک دنیای جدید می‌شود.

 

داستان روایتگر یک ابر تایتانیک فضایی است؛ جایی که حدود 5000 هزار سرنشین به خوابی اصطلاحا انجمادی فرو رفته‌اند و حالا عازم یک سفر 120 ساله هستند. اما خب؛ آن طور که خودشان برنامه‌ریزی کرده‌اند، سرنشینان این ابر سفینه‌ فضایی اصلا قرار نیست که این مدت زمان را احساس کنند. 30 سال از اغاز این سفر گذشته است

 

که در یک اتفاق ساده، شهاب سنگی با این سفینه برخورد می‌کند و جیم پرستون اولین قربانی آن خواهد بود؛ کسی که خودش را در میان آسمان یکه و تنها می‌بیند و تازه متوجه می‌شود که حدود 90 سال پیش از رسیدن به مقصد از خواب بیدار شده است. یک سال از تنهایی او در این تمدن پوشیده از تکنولوژی می‌گذرد

 

که او چاره‌ای جز یافتن یک همراه برای خود نمی‌بیند. هدف او تباه می‌شود؛ دقیقا به مانند انسانی که یک هفته پیش از مرگ، خبر مردنش را به او بدهند. جیم می‌داند که عمر او برای رسیدن به مقصد کفاف نمی‌دهد و زندگی او اکنون در میان کهکشان‌ها ادامه خواهد یافت؛ یکه و تنها، آن هم با روزی یک تکه نان و قهوه‌ای تلخ که از قضا میلی به خوردنش ندارد.

تحلیلی بر فیلم عاشقانه فضایی Passengers

فیلم Passengers در عین نوآورانه بودن، یک عاشقانه ساده و بی‌آلایش است و حتی ذره‌ای از آن پتانسیل بسیار زیادش استفاده نمی‌کند و تا پایان کار همین گونه می‌ماند. در واقع فیلم دو قربانی تحویل مخاطب می‌دهد؛ اولین قربانی حاصل یک حادثه است و مورد دوم نیز قربانی گزینه اول می‌شود.

 

حالا یک پسر و دختر جوان در میان آسمان‌ها، غرق در تکنولوژی‌های شگفت‌انگیزند که گویا تمامی هم ندارد. رفته رفته روابط بین آن‌ها اوج می‌گیرد و تبدیل به یک رابطه احساسی می‌شود که البته از روی ناچار و نیاز متقابل شکل گرفته است. Passengers چیزی برای نمایش دادن ندارد، تا جایی که به یک سوم پایانی خودش می‌رسد

 

و در این لحظه فیلم تازه متوجه می‌شود که باید کمی درام باشد؛ اگر چه پایان کار نیز به جز دیالوگ پایانی‌اش، چیزی بیشتر از یک کلیشه نیست. در واقع این‌طور بگویم که پایان کار، دقیقا همانند ابتدای اثر چندان متقاعد کننده نیست؛ جوری که شاید تا پایان فیلم منتظر ضربه مهلکی باشید که معمولا در اواخر فیلم‌های درام زده می‌شود

 

تا بینندگان را به فکر فرو ببرد، اما در Passengers چنین اتفاقی هیچ‌گاه نمی‌افتد و شما بدون آن که ذره‌ای سورپرایز شوید بند و بساطتان را جمع می‌کنید و به مصاف تیتراژ پایانی اثر می‌روید.پس از گذشت یک سال از تنهایی جیم در بیابانی از تکنولوژی‌های بی‌روح و بی‌احساس، او تصمیم می‌گیرد که هم‌بازی یکی از سرنشینان

 

این ابر سفینه فضایی شود. او قصد ندارد که زندگی کسی را نابود کند، اما خوب می‌داند که 90 سال آینده تا چه اندازه قرار است زجر آور و بی‌معنی سپری شود. در جریان همین اتفاق، او با دیدن چند قطعه ویدئو کلیپ ساده عاشق دختری می‌شود که از قضا همسایه بفلی همین سفینه است! این روند مضحک و خنده‌داری را که می‌بینید،

 

طریقه دل‌ باختن جیم به آرورا (با بازی جنیفر لارنس) را نمایش می‌دهد که فرسنگ‌ها با «تصورات پیش از تماشای فیلم»تان فاصله دارد. حالا جیم که خودش قربانی یک نقص فنی بوده است، شخص دیگری را قربانی خودش می‌کند تا از این طریق 90 سال آینده را برای خودش کمی قابل‌ تحمل‌تر کند. شاید هدف اصلی Passengers ادراک شخصیت

 

جیک پریستون بوده است؛ این که او حالا در شرایط بسیار وخیمی قرار دارد و هیچ راهی هم برای بیرون آمدن از این برزخ میان‌‌کهکشانی وجود ندارد. فیلم‌نامه می‌خواهد شما شخصیت‌های اصلی را درک کنید، اما حقیقت آن است که این موضوع کمی هم ناعادلانه به نظر می‌رسد؛ شاید به این دلیل که روایت داستان با سرعت زیادی دنبال می‌شود

 

و مرز میان عاشق شدن جیم با تماشای چند عدد ویدئو (!)، تا بیدار شدن آرورا و ایجاد یک رابطه عاطفی بسیار کم و ناچیز است. طوری که پس از بیدار شدن آرورا، چند روز می‌گذرد (در کمتر از 4 روز آرورا دقیقا همان حسی که جیم پس از دیدن ویدئوها نسبت به او دارد را خواهد داشت!) و حالا هر دو عاشقند،

 

اما به شخصه این عشق را مصنوعی و از سر اجبار می‌دانم؛ چرا که پرواز کردن در کهکشان کسی را به یکباره عاشق نکرده است. حداقل یقین دارم که این عاشقانه قرار نیست جذابیت خاصی برای مخاطب داشته باشد؛ موضوع جدیدی دارد، اما درون مایه‌اش کمتر از عشق‌های زمینی است.

تحلیلی بر فیلم عاشقانه فضایی Passengers

تصویر بالا متعلق به زمانی است که آرورا و جیم می‌خواهند به بیرون از سفینه بروند و عظمت این جهان را از دیدی متفاوت نظاره کنند؛ از این سکانس به بعد، آرورا تبدیل به عاشق‌پیشه‌ای واقعی می‌شود! یقین دارم که با تکنولوژی‌های موجود، چنین چیزی نباید برای آرورا تازگی داشته باشد؛ چرا که قطعا پس از رسیدن به مقصد،

 

استفاده از قابلیت‌های موجود برای عموم در دسترس قرار می‌گرفت و حتی ممکن است که پیش از این هم در دسترس بوده باشد. منکر شگفت‌انگیز بودنش «برای مخاطب» نمی‌شوم، اما برای کاراکترهای فیلم بعید می‌دانم.اگر کمی نگاهمان را عمیق‌تر کرده و نیمه پر لیوان را نظاره کنیم؛ باید بگویم که شرایط یک دوم پایانی فیلم کمی

 

جذاب‌تر دنبال می‌شود و این «جذاب‌تر شدن» به معنی افزایش کیفیت اثر نیست. دو شخصیت که دقیقا دو روی متفاوت از یک سکه را به نمایش می‌گذارند، اکنون تبدیل به تنها کسانی شده‌اند که می‌توانند آینده را در کنار یکدیگر سپری کنند؛ لذا زمانی که هر دو شکست را می‌پذیرند و آرزوهایشان را به فراموشی می‌سپارند،

 

این رابطه احساسی کمی جان می‌گیرد و در این بین، اساس فیلم‌نامه با دیالوگ‌های جذابی تزئین می‌شود تا حداقل از این منظر تماشای فیلم برای مخاطب لذت بخش باشد. آرورا یک سال از زندگی میان کهکشانی‌اش را با فرض این که قربانی بوده است سپری می‌کند؛ تا جایی که به احمقانه‌ترین شکل ممکن واقعیت فاش می‌شود. آرورا متوجه می‌شود که جیم او را از خواب بیدار کرده است و اگر واقع بینانه به این موضوع دقت کنید،

 

متوجه می‌شوید که جیم عملا مرتکب به عمل قتل شده است؛ چرا که آرورا باید تمام عمرش را در میان آسمانی بی روح سپری کند و تنها موجود زنده این تمدن سرتاسر تکنولوژی نیز همان مکانیک بدشانس قصه است. به شخصه نحوه فاش شدن واقعیت را یکی از احمقانه‌ترین اتفاقات این اثر سینمایی می‌دانم؛

 

به این دلیل که پس از گذشت یک سال،  واقعیت با ساده ‌لوحی یک ربات فاش می‌شود و روند این اتفاق کمی بی‌آلایش‌تر و خام‌تر از چیزی است که تصور می‌کنید. به هرحال این مورد را به عنوان نکته منفی در نظر نمی‌گیرم، اما به شخصه نسبت به آن احساس خوبی ندارم.

 

اما کمی هم از این تیم بازیگری چهار نفره سخن بگوییم! کاملا عجیب به نظر می‌رسد، اما فیلم Passengers تنها از چهار نقش مختلف تشکیل شده است و در این بین شما موجود زنده دیگری نخواهید یافت (مگر در 30 ثانیه پایانی که بدون حتی یک دیالوگ به اتمام می‌رسد). زوج اصلی داستان را همان کریس پرت و جنیفر لارنس تشکیل داده‌اند

 

و در واقع بار اصلی داستان و اصلا ماهیت فیلم Passengers نیز بر پایه همین دو شخصیت استوار مانده‌ است. با وجود آن که پیش‌تر یک دوم پایانی اثر را امیدوارانه‌تر خطاب کردم؛ باید بگویم که بازهم نمی‌توان نسبت به آن احساس خوبی داشت. درواقع همان اندازه که نیمه ابتدایی اثر جذابیت دارد، نیمه انتهایی آن توی ذوق می‌زند

 

و از طرفی همان قدر که در پایان کار بار درام بودن فیلم کمی بیشتر می‌شود، در نیمه ابتدایی، فیلم Passengers از این حیث عریان است. ساده‌تر بگویم؛ نه افتتاحیه و نه اختتامیه اثر قرار نیست از هر نظر کامل و بی‌نقص باشند. بازیگران به نحو شگفت‌انگیزی نقش خود را اجرا می‌کنند و به جرأت می‌توانم بگویم که اگر Passengers فیلم‌نامه بهتری نسبت

 

به بازیگرانش داشت، اکنون نام آن را در میان بهترین آثار سال گذشته میلادی مشاهده می‌کردیم. متاسفانه به این بازیگران خوب و مطرح سینمای هالیوود، تنها چند دیالوگ پر و پیمان می‌دهند و منهای آن، واقعا چیزی برای نمایش دادن وجود ندارد. با این حال، نیمه انتهایی اثر به واسطه اینکه سکانس‌ها با کمی هیجان تلفیق می‌شوند،

 

به هویتی که بازیگرانش تا کنون برای مخاطب ساخته بودند ضربه وارد می‌شود. متاسفانه باید بگویم که جیم پریستون ابتدای داستان به شدت جذاب‌تر و گیراتر از انتهای آن است و متاسفانه این شخصیت ابتدایی رفته رفته قالب عوض می‌کند که حقیقتا قالب دوم چندان برای مخاطب جذاب نخواهد بود.

تحلیلی بر فیلم عاشقانه فضایی Passengers

تصویر بالا متعلق به Andy Garcia است که در یک سکانس 30 ثانیه‌ای حضور می‌یابد و بدون ارائه هیچ گونه دیالوگی شما را به تماشای تیتراژ پایانی دعوت می‌کند.

 

Passengers از آن دسته فیلم‌هایی است که بر سر راهش سرعت‌گیرهای فراوانی قرار دارد. بازیگران دوندگان خوبی‌اند، ولی امان از چاله‌هایی که بر سر راه این اثر قرار گرفته است و باعث می‌شود که این بازیگران هم از نفس بیفتند. Passengers جلوه‌های بسیار خیره کننده‌ای تحویل مخاطب می‌دهد، مناظری که اکثرا نمونه‌های مشابهی در دیگر آثار سینما دارند، اما این مانع تماشایی بودنشان نمی‌شود.

 

لوکیشن‌های فیلم و جایی که داستان اصلی در آن روایت می‌گردد تنوع چشم‌گیری ندارند و تماما در یک سفینه جریان خواهند داشت؛ اگر چه بعضا به بیرون از آن هم کشیده می‌شود. متاسفانه بزرگ‌ترین ایراد Passengers چند موضوعی بودنش خواهد بود؛ این فیلم یک قطعه عاشقانه دارد، گهگاهی درام می‌شود و از قضا در شاخه علمی

 

تخیلی هم قرار می‌گیرد و حالا باید از پس هر سه وجه معین شده بر بیاید و این اتفاق هم نمی‌افتد. می‌گویم شاید، فقط شاید اگر Passengers تنها بر روی یک بخش از ماهیتش تمرکز می‌کرد، نتیجه کار برای مخاطب جذابیت بیشتری داشت. فیلم Passengers را یک درام خوب بدانیم؟ یک عاشقانه خوب؟ یک قطعه علمی تخیلی؟

 

اینجانب می‌گویم هیچ‌کدام. فیلم Passengers را یک اثر جذاب و صرفا تماشایی بدانید و انتظار بیشتری از آن نداشته باشید. این طور بگویم که پس از تماشای Passengers قطعا دقایق سپری شده را بیهوده نمی‌پندارید و از این حیث فیلم ارزش دیدن را دارد. همان طور که در ابتدای نقد مطالعه کردید؛ Passengers احمقانه‌ترین، سطحی‌ترین و مضحک‌ترین فیلمی است که به شخصه از دیدنش لذت بردم؛ قضاوتش با شما.

 

گیم شات