پارس ناز پورتال

تفاوت بین کارآفرینی و ارزش آفرینی چیست؟

تفاوت بین کارآفرینی و ارزش آفرینی چیست؟

تفاوت بین کارآفرینی و ارزش آفرینی چیست؟ 

در همه استارتاپ های کنونی بحث کارآفرینی مطرح است و پیشرفت یک گروه برای کسب موفقیت.اما می گویند واژه کارآفرینی درست نیست. از من خواسته شده به این موضوع بپردازم که مسیر کارآفرینی چگونه است و چه سختی‎هایی دارد و در واقع به تجربیاتی اشاره کنم که خودم در مسیر کارآفرینی

 

با آن‎ها روبه‎رو بوده‎ام. نکته‎ای که در وهله اول خودنمایی می‎کند این است که برای ورود هر فردی به بازار کار نمی‎توان نسخه واحدی پیچید و گفت هر فردی باید از مسیری که من رفته‎ام یا دیگری پیموده است، تبعیت کند. در عین حال باید این واقعیت را پذیرفت که الگوبرداری از کسانی که موفق شده‎اند، می‎تواند در مسیر رسیدن به موفقیت بسیار موثر باشد.

 

الگوبرداری را هم این‎گونه تعریف می‎کنم که اگر عمل‎کردن به برخی نکات برای دیگری به خوبی جواب داده است؛ پس اگر ما هم به این نکات به درستی عمل کنیم، در نهایت، جواب خوبی خواهیم گرفت. شاید خودم جزو کسانی بوده‎ام که اعتقاد زیادی به مقوله الگوبرداری داشته‎ام.

 

مثلا زمانی که کتاب همسایه میلیونر نوشته دکتر توماس جی استنلی را خواندم، برایم برخی نکات آن جالب توجه آمد؛ از جمله این‎که این ثروتمندان چه مسیری را رفته‎اند و چقدر طول کشیده اهداف‎شان به ثمر بنشیند و مهم‎تر این‎که چه سختی‎هایی را در این مسیر به جان خریده‎اند. در مطالعات بعدی‎ام حتی به این موضوع توجه کردم که اینان چگونه سخن می‎گویند.

 

این همان نکته‎ای بود که به خصوص آنتونی رابینز در کتاب توان بی‎پایان، بسیار به آن توجه کرده است. رابینز در آن کتاب، الگوبرداری را حتی تا نوع نفس‎کشیدن هم پیش می‎برد واین موضوع را به حیطه زبان بدن و نوع تصویرسازی از خود نیز می‎کشاند. در عین حال باید یادمان باشد که این الگوبرداری می‎تواند

 

به صورت تیغی دولبه عمل کند و اگر هوشیاری خود را در انتخاب مواردی که برای ما در یک الگو جواب می‎دهند، به کار نبندیم، آن وقت شاید نتیجه‎ای برعکس چیزی که می‎خواسته‎ایم به دست آوریم.

 

رشد فقط در کارآفرینی نیست

بر اساس این دیدگاه معتقدم که شاید مسیر بعضی‎ها برای رشد، مسیر استخدام باشد. چه کسی گفته است که همه افراد یک جامعه می‎توانند وارد تجارت شوند و کاروکسبی را برای خود راه‎اندازی کنند؟ خیلی از افراد طبیعتا لازم است که مسیر استخدام را در پیش بگیرند.

 

واژه‎ای در این سال‎ها در ادبیات اقتصادی و اجتماعی مد شده است به نام کارآفرینی که به گمانم برخی ذهنیت‎ها راجع به این واژه از صداقت لازم برخوردار نیست. آن‎چه که در ذهن عموم راجع به کارآفرینی شکل گرفته این است که باید حتما سرمایه را در معرض ریسک قرار داد و زمان و دانش خود را هم به این فعالیت ریسکی افزود تا برای دیگران کار ایجاد کنیم و در انتها ببینیم که آیا واقعا موفق شده‎ایم یا نه

 

ارزش‎آفرینی به جای کارآفرینی

در برابرِ چنین ذهنیتی، این دیدگاه را دنبال می‎کنم که آن‎چه برای جامعه امروز ما جواب می‎دهد، نه کارآفرینی، که ارزش‎آفرینی‎ست. گاهی ممکن است این ارزش‎آفرینی در قالب استخدام صورت گیرد و زمانی دیگر در حیطه خویش‎فرمایی و کارآفرینی بروز پیدا کند. ای کاش به جای کارآفرینی، موضوع ارزش‎آفرینی را دنبال کنیم

 

و نیز این موضوع را پی بگیریم که هر کس در هر بخشی که حضور دارد چگونه اثرگذار باشد و چگونه به بهترین وجه ارزشی ارائه کند.من کارمند موفق را هم به عنوان یک فرد موفق می‎شناسم؛ یعنی همان کسی که تاثیرخود را در همین حیطه کارمندی دنبال کرده و نقطه بعدی پیشرفت را در کارآفرینی ندیده

 

که اقتضائات و ریسک‎های خاص خودش را دارد. در عین حال کسی را هم که شرکت کوچکی اداره می‎کند و در اداره آن هم موفق است، یک فرد موفق قلمداد می‎کنم. همه این‎ها بستگی به این دارد که آن پازلی را که در این کائنات به ما تعلق گرفته،چگونه به بهترین نحو انجام دهیم و به ثمر برسانیم تا آن پازل خالی نماند.

 

وقتی ابعاد بحث را از کارآفرینی به ارزش‎آفرینی گسترش دادیم، آن وقت می‎توان از راه‎های ارزش‎آفرینی بیشتر برای تک‎تک مردمان اجتماع سخن گفت

 

تور حمایتی

در بحث موفقیت در ارزش‎آفرینی یکی از مهم‎ترین مسائلی که باید به آن توجه شود، گرفتن تور حمایتی‎ست. این تور حمایتی اگر توانمندی‎های خانواده ماست؛ پس چه بهتر که از آن‎ها تور حمایتی بگیریم. در عین حال این تور حمایتی می‎تواند شامل عواملی نظیر دوستی موثر، تحصیلات یا بلدبودن تکنولوژی شود.

 

بر ماست که هر کدام از این عوامل را تبدیل به یک تور حمایتی برای موفقیت کنیم و البته پیش از آن باید بدانیم که قرار نیست این تورهای حمایتی، کار خاصی برای ما انجام دهند و صرفا قرار است حمایت‎کننده ما باشند. در این بحث نیز هم‎چنان این جمله می‎درخشد که در حوزه موفقیت در کار، نباید روی قول هیچ‎کس حساب کرد،

 

اِلا خودمان. هرکدام از ما در طول زندگی کسانی را دیده‎ایم که پشتوانه حمایتی خوبی در خانواده داشته‎اند یا از تحصیلات خوبی برخوردار بوده‎اند یا رانتی برای استخدام در مسیرشان قرار گرفته، اما موفق نشده‎اند و بر عکس، کسانی هم بوده‎اند که هیچ‎کدام از این عوامل را نداشته‎اند و خیلی هم موفق شده‎اند.

 

این‎ها را نوشتم تا به این نکته برسم که تور حمایتی جزو اصول لازم برای موفقیت نیست؛ ولی اگر ما از هر کدام از این تورهای حمایتی برخوردار باشیم، آن وقت می‎توانیم به عنوان یک تسریع‎کننده در مسیر کامیابی‎مان از آن‎ها استفاده کنیم. در تور حمایتی، ابتدا بررسی می‎کنیم تا متوجه شویم برای رسیدن‎مان به موفقیت به چه نوع حمایت‎ها یا ادوات یا منابعی نیاز داریم. زمانی که من کارم را شروع کردم، نیازمند حمایت خانواده‎ام بودم.

 

حمایت‎هایی از این جنس که همسر، برادر و بقیه اعضای خانواده همدلی کنند و اجازه دهند در ابتدای کارم روزانه ۱۶ساعت کار کنم. اگر این حمایت از طرف آن‎ها صورت نمی‎گرفت و این‎گونه می‎شد که فقط منافع خودشان را در نظر می‎گرفتند، آن وقت اتفاقی که من برای موفقیت به آن نیاز داشتم، به وجود نمی‎آمد.

 

تور حمایتی خانواده جنبه دیگری هم دارد که با عنوان کمک‎های مالی آن‎ها مطرح می‎شود. من خودم خانواده‎ای نداشته‎ام که بتوانند در مسیر کاری‎ام و در جهت رشد کارم به من کمک مالی کنند، ولی اگر شخصی خانواده‎ای دارد که می‎تواند برای بودجه ایجاد یک کاروکسب روی آن‎ها حساب کند، لازم است که از آن‎ها حمایت لازم را در زمینه مالی دریافت کند.

 

منتها نه حمایتی را که در آن خانواده تزریق‎کننده منابع مالی برای شروع یک کاروکسب یا اداره آن باشد.این کمک می‎تواند در قالب یک سرمایه‎گذاری صورت گیرد که در ازای رشد کاروکسب نه تنها اصل سرمایه بازپس داده شود که مبلغی سود هم در مقابل رشد و رونق کاروکسب برای سرمایه‎گذاران (که این‎جا خانواده هستند)،

 

در نظر گرفته شود. در واقع تور حمایتی ما در اغلب موارد باید امری روشن باشد که هم حدود آن مشخص شود، هم تعهد و انگیزه‎ای برای فعالیت بیشتر روی کاروکسب به وجود آورد.