پارس ناز پورتال

داستان جالب مثل گر ملک این است و همین روزگار

داستان جالب مثل گر ملک این است و همین روزگار

داستان جالب مثل گر ملک این است و همین روزگار 

برای شما داستان ضرب المثل زیبای داستان دیدنی مانند گر ملک این هست و همین روزگار را در این مقاله نقل میکنیم که خواندن آن خالی از لطف نیست. 

 

گر ملک اینست و همین روزگار زین ده ویران دهمت صدهزار

 

روزی انوشیروان پادشاه ساسانی همراه با وزیرش بزرگمهر حکیم،از کنار روستایی می گذشتند.منزل هاي روستا خراب و ویران شده و مردمش آواره شده بودند.صدای آواز دو جغد به گوش شاه و وزیرش رسید. انوشیروان از بزرگمهر پرسید به نظر تو این دو جغد باهم چه می گویند؟

 

بزرگمهر که همۀ وقت} می خواست شاه را متوجه وظیفه و مسئولیت هایش نماید از فرصت بهره گیری کرد و پاسخ داد:« پادشاها، یکی از این دوجغد دارد دختر جغد دیگر را برای پسرش خواستگاری می‌ کند.

 

شاه خندید و گفت:«چه دیدنی! مگرجغدها هم شیر بها و مهریه می گیرند و دخترشان را شوهر می دهند؟

 

بزرگمهر پاسخ داد:« بله این دوجغد هم دارند برسر شیربها چانه می زنند.
شاه با کنجگاوی پرسید: مفید چه می گویند؟

 

بزرگمهر گفت:«جغدی که دختر دارد به آن یکی می گوید اگر می‌خواهی دخترم را به پسرت بدهم باید چندین روستای خراب و ویران را بعنوان شیربها به من بدهی.

 

شاه خندید و گفت:«چرا روستای خراب و ویران؟»

 

بزرگمهر گفت:«چون جغدها به خرابه ها علاقه دارند.هرجا خرابه ای باشد جغد درآن زندگی می‌ کند و آنجا را بعنوان منزل اش گزینه می‌ کند.

 

شاه گفت:«جغد دومی توصیه وی را قبول کرد؟

 

بزرگمهر گفت:« آری قبول کرد.او به جغد اولی گفته که اگر پادشاه به همین شکل که امروز دارد بر مردم حکومت می‌ کند به کارش ادامه دهد،تدریجی تمام روستاها به ویرانه تبدیل میشوند و ساکنان انها آواره میشوند.

 

آن وقت ویرانه هاي زیادی برجا می ماند و من تمام آن منزل هاي خراب و ویران را بعنوان شیربها و مهریه ي دخترت به تو می دهم.می گوید:گر ملک اینست و همین روزگار زین ده ویران دهمت صدهزا

 

حرفهای بزرگمهر انوشیروان را به فکر فروبرد.متوجه شد که به خاطر بی توجهی او به مردم کشورش این روستا ویران و تبدیل به مسکن جغدها شده هست.از اینکه به فکر مردم و رفاه و آسایش آنان نبوده هست از خودش خجالت کشید و تصمیم گرفت از آن پس با عدالت پادشاهی کند.

 

در مخزن الاسرار نظامی ، داستانی با عنوان حکایت نوشیروان با وزیر درج هست که بر زمینه ویرانه نشینی جغد ساخته شده و خلاصه  آن چنین هست : هنگام عبور از راهی ، صدای دو جغد به گوش شاه گزارش میکند که سبب تنبّه شاه می شود:

 

گفت به دستور چه دم می زنند؟
چیست صفیری که به هم می زنند؟
گفت وزیر : ای ملک روزگار
دختری این مرغ بدان مرغ داد
شیربها خواهد از او بامداد
کاین ده ویران بگذری به ما
نیز چنین چند سپاری به ما
آن دگرش گفت : کزین در گذر
جور ملک بین و برو غم مخور
گر ملک این هست ، نه بس روزگار
زین ده ویران دهمت صد هزار
در ملک این لفظ چنان در گرفت
کاه برآورد و فغان در گرفت (نظامی)