در اینبخش مجموعه اي از عکس پروفایل شهادت حضرت فاطمه زهرا «س» را مرور میکنیم. حضرت فاطمه «س» در روز 3 جمادی الثانی بـه شهادت رسیدند. بعد از وفات پیامبر دعوایی سیاسی بر سر انتخاب خلیفه برپا شد، دراین بین عمر ابن خطاب با شکستن درب خانه حضرت علی «ع» موجب مجروح شدن حضرت فاطمه زهرا میشود و دختر پیامبر اکرم «ص» چند روزبعد بر اثر شدت جراحت بـه شهادت میرسند.
مادری خورد زمین و همجا ریخت بهم
همه ی زندگی شیر خدا ریخت بهم
بشکند پای کسیکه لگدش سنگین بود
تا کـه زد سلسله آل عبا ریخت بهم
ثلث سادات بـه پشت در خانه افتاد
نسل سادات همانجا بـه خدا ریخت بهم
فاطمه گشته کشته ولایت
ز امتی کند بـه حق شکایت
پیام فاطمه بـه عالم این اسـت
علی ولیاله مومنین اسـت
علی چ وکعبه و منم در طواف
احرام بسته آمدم در مطاف
کوچه سعی و صفاست
مروهام مرتضاست
اگرچه بـه قرآن گشته کوثر
جان می دهم در راه حیدر
«مرتضی محمود پور»
عکس پروفایل شهادت حضرت فاطمه سیده نسا العالمین
کارت پستال شهادت حضرت فاطمه «س»
فاطمیه شد عیان، مادر کجاست؟
اي زمین، اي آسمان، مادر کجاست؟
مانده در دل این سوال بیجواب
اي خدا آن بی نشان، مادر کجاست؟
ناله و ضجه کی آرامم کند؟
تا ندانم قد کمان، مادر کجاست؟
در پس هر روضه دل پرسیده اسـت
آن شکسته استخوان، مادر کجاست؟
رخ نما، پاسخ بده، اي منتقم!
مهدی صاحب زمان، مادر کجاست؟
بی تـو مـا راه زیارت گُم کنیم
زائر قبر نهان، مادر کجاست؟
یک مدینه کن تـو مهمانم شبی
اي عزیز روضهخوان، مادر کجاست؟
«حسن ثابت جو»
باورم نیست در برابر مـن
این گل مانده در کفن، زهراست
باورم نیست پیش چشمانم
جسم بیجانِ جانِ مـن زهراست
هست صبر جمیل حیدر هم
در فراق جمال زهرا کم
آید از مرتضی کـه صبر خداست
نال «قَلَّ صَبری» از این غم
لیلة الدفنِ «لیلة القدر» اسـت
شب معراج لیلة الاسرا
گشته خاموش «کوکب درّي»
خفته در خاک زهرۀ زهرا
«محمد مهدی سیار»
رقص آتش بـه در خانه چـه غوغا میکرد
دود و خاکستر و خون معرکه برپا میکرد
بند بر دست، کسی، ناله ي جانسوزی داشت
هق هق خامش او لعن بدنیا میکرد
آتشی سوخت گل و غنچه و بستانش را
او ولی زیر لبش داشت خدایا میکرد
درب سنگین و چهل سنگ قسی تر از سنگ
مدفنی بهر گل یاس مهیا میکرد
ماه در قامت یک بدر هلالین قامت
خویش را داشت بـه آیینه تماشا میکرد
گوش کن، می شنوي؟! درد دل دیوار اسـت
«غنچه اي بهر گلی داشت تمنا میکرد»
«آخ، بابا چقَدَر میخ، دلی پر دارد…»
«علیرضا قنادی»
حالا برای این کـه برگردی بـه خانه
دیگر نداری هیچ عذری و بهانه
از بس مرا کردی عصای خویش آخر
تـو از نفس افتادی و مـن هم زشانه
مردانگی کردی و با بال شکسته
پرواز کردی از کران تا بی کرانه
تسبیح بودی و علی سرگرم ذکرت
حالا ولی گشتی گسسته دانه دانه
فریاد یا فضه خذینی تـو گم شد
در لابلای خنده هاي وحشیانه
تـو سعی خودرا واقعا کردی ولی حیف
اینبار هم افتاده از دست تـو شانه
«مهدی پور پاک»
اختصاصی از بخش مذهبی مجله پارس ناز