پارس ناز پورتال

مصاحبه با مازیار میری سازنده فیلم سارا و آیدا

مجموعه : اخبار سینما
مصاحبه با مازیار میری سازنده فیلم سارا و آیدا

مصاحبه با مازیار میری سازنده فیلم سارا و آیدا 

مازیار میری کارگردان نام آشنای سینمای ایران امسال در جشنواره فیلم فجر با اثر سارا و آیدا حضور داشت که نظر بسیاری را به سمت خود جلب نمود. «سارا و آيدا» هفتمين اثر سينمايي كارگرداني است كه از سال ٧٩ سينما را تجربه كرده است. او در حضور ١٦ ساله خود در اين عرصه، نشان داده شتابي براي ساخت فيلم ندارد و به گفته خودش تا زماني كه موضوعي درونش ته‌نشين نشود، سراغ ساخت آن نمي‌رود.

 

سينماي ميري اجتماعي است اما او تنها به طرح مسائل اجتماعي بسنده نمي‌كند. برخلاف بسياري از آثار سينماي ايران، ميري به پرورش قهرمان در فيلم‌هايش علاقه‌مند است و در جامعه‌اي كه اخلاق رو به زوال مي‌رود، به مصاديق اخلاقي پايبند مي‌ماند.

 

«سارا و آيدا» داستان رفاقتي است كه در برهه‌اي رو‌به سراشيبي مي‌رود، اما آرمان‌گرايي و مدينه فاضله كارگردان در پايان فيلم جاني دوباره مي‌گيرد. گفت‌وگو با مازيار ميري به بهانه حضور و نمايش فيلمش در جشنواره سي و پنجم فجر، تنها درباره «سارا و آيدا» نبود، او بعد از گذشت چهار سال از بازگشايي خانه سينما، همچنان از دوران هشت‌ساله دولت نهم و دهم دلچركين است، دوراني كه به تعبير اين كارگردان بر سينماي ايران نيز سايه انداخت.

مصاحبه با مازیار میری سازنده فیلم سارا و آیدا

خيلي با فاصله فيلم مي‌سازيد، دليلش چيست؟ فيلمنامه خوب كمتر به دست‌تان مي‌رسد يا اينكه مي‌خواهيد موضوعي در شما ته‌نشين شود و بعد آن را بسازيد؟

 

هميشه گفته‌ام علاقه‌مند نيستم صنعتگر شوم يعني هر فيلمنامه‌اي كه ارايه شود، بسازم. بايد موضوعي را پيدا و از آن خود كنم، آن را تجزيه و تحليل كنم. به همين دليل گاهي بعد از يك سال و اندي مي‌بينم آن موضوع خاص، موضوعي كه فكر مي‌كردم، نيست. يا كهنه شده يا ديگران درباره‌اش صحبت كرده‌اند

 

يا فيلم‌هاي بهتري درباره آن ساخته‌اند. بنابراين بايد آن موضوع كاملا از آن من شود. به همين دليل است كه درباره يك طرح، موضوع يا اتفاق خاص، با دوستان فيلمنامه‌نويس صحبت مي‌كنم و نظرات آنان را جويا مي‌شوم. همانطور كه پيش از اين فكر كردم بايد درباره قضاوت يا پنهان‌كاري فيلم بسازم.

 

الان هم مدتي بود كه فكر مي‌كردم ما تا چه اندازه پاي كارهايي كه انجام مي‌دهيم، مي‌ايستيم و رفاقت‌ در زندگي‌مان چه نقشي دارد. به نظرم آمد مدت‌ها است كه همه ما اعم از مردم، مسوولان، مديران كشور و… پاي كارهايي كه انجام مي‌دهيم و بايد بابتش خسارت پرداخت كنيم، نمي‌ايستيم و از آنها رد مي‌شويم. بنابراين در مقاطعي ممكن است براي ساخت فيلم زود به نتيجه برسم كه البته زود براي من به معناي يكي دو سال است، ولي اين‌بار چهار سال طول كشيد.

 

شما با امير عربي رابطه خوبي داريد و با هم كار مي‌كنيد. طرح فيلمنامه متعلق به او بود يا خود شما ؟

 

از امير خواسته بودم طرح‌هاي مختلفي را كه دارد، بنويسد. مي‌خواستم ببينم دغدغه‌هايي كه خود من دارم در كدام يك از آنها شكل مي‌گيرد. به جز امير از يكي ديگر از دوستان فيلمنامه‌نويسم هم خواسته بودم درباره اين موضوع بنويسد. تا اينكه امير عربي برايم طرحي سه چهار صفحه‌اي آورد كه فكر كردم هماني است

 

كه مي‌توان درباره آن فكر كرد و همان دغدغه‌اي را مطرح مي‌كند كه مدت‌ها دارم. از زماني كه امير طرح را فرستاد تا زماني كه پروسه ساخت شكل گرفت، حدود يك سال زمان برد. يعني دوباره روي طرح كار و درباره آن گفت‌وگو كرديم. همايون اسعديان به ما اضافه شد. هر سه درباره موضوع گپ مي‌زديم و امير مي‌نوشت. خوشبختانه او خيلي روحيه كار گروهي را دارد و همين كار گروهي را خيلي خوب و به نحو احسن به اتمام مي‌رساند. طرح متعلق به اوست.

 

كار گروهي در سينماي ما خيلي معنا ندارد. نهايتش اين است كه معمولا زور كسي كه قدرت بيشتري دارد و مي‌تواند سرمايه‌ بيشتري هم جذب كند، مي‌چربد. در اين فيلم چنين اتفاقي نيفتاد

 

خير. چون واقعا نويسنده فيلمنامه امير عربي بود اما سعي مي‌كرديم گفت‌وگو كنيم، بخشي از موضوع را به چالش بكشيم. درباره ايده‌ها و پيشنهادهايي كه من و همايون داشتيم، حرف بزنيم و امير را در وادي فكر كردن بيشتر و چالش با خودش بيندازيم تا به نسخه بهتري برسد. اصولا سينما كار گروهي است. هرگز نمي‌توانيد بگوييد يك فيلم فقط متعلق به كارگردان است يا فيلنامه‌نويس و بازيگر و… 

 

هر چقدر افراد درست سر جاي‌شان بايستند، فيلم فضاي بهتري پيدا خواهد كرد. هر چقدر هم همه اعضاي گروه، موضوع و طرحي را كه شما مطرح مي‌كنيد، مال خود كنند و دغدغه خودشان شود، طرح بهتري شكل مي‌گيرد. اصولا ما در كشورمان كار گروهي نمي‌كنيم. در ورزش‌مان هم تيم‌هاي گروهي‌مان مانند فوتبال و بسكتبال كمتر نتيجه مي‌گيرند.

 

در عوض در ورزش‌هاي انفرادي مانند كشتي، تكواندو و… موفق‌تر هستيم. در اقتصاد هم‌چنين هستيم و متاسفانه در كارهاي گروهي شكست مي‌خوريم.

 

فكر مي‌كنيد ريشه اين انحصارطلبي و تماميت‌خواهي در چيست؟ چرا هميشه مي‌خواهيم خودمان را مطرح كنيم؟

 

شايد اين روحيه از عادات يا سابقه‌مان مي‌آيد، انگار هميشه بايد به تنهايي كارهايي را انجام دهيم و طاقت شكل‌گيري گروه را نداريم. حتي در فعاليت‌هاي علمي هم كارهاي گروهي شكل نمي‌گيرد. تجارت‌هاي‌مان هم وقتي پاي شركا به ميان آيد، شكل نمي‌گيرد. در رفاقت‌هاي‌مان هم‌چنين است. واقعا يكي از موضوعاتي كه در «سارا و آيدا» برايم مهم بود،

 

ايستادن پاي رفاقت بود. اينكه تا آخر پاي يكديگر بايستيم. معمولا در كشور ما اين اتفاق كمتر مي‌افتد. وقتي هم كه شاهد رفاقت ديرينه دو نفر هستيم، به آن رفاقت حسادت و سعي مي‌كنيم انگ‌هايي به آنان بزنيم. اين وضعيت در همه جا هست.

 

در سال‌هاي اخير يكسري مصاديق اخلاقي در فيلم‌هاي ما خيلي مهم و برجسته شده است. اين نياز جامعه است يا سينماگران ما متوجه شده‌اند جامعه در اين زمينه دچار ضعف است و به سراغ آن رفته‌اند؟

 

به نظرم هر دو اينها. دو راه براي شرايط جامعه امروز ما وجود دارد؛ يكي اينكه هر چه را وجود دارد، ثبت كني و مدام نشان دهي چقدر جامعه دچار پاشيدگي اخلاقي شده و راه‌حلي هم نشان ندهي. ديگر اينكه در ميان اين اتفاقات بد و پاشيدگي اخلاقي، روزنه‌هايي نشان دهي و بگويي مي‌تواند اينگونه هم باشد. من به شكل دوم علاقه‌مندم يعني هرچند قبول و باور دارم

 

كه يك پاشيدگي اخلاقي وجود دارد، اما روزنه‌هايي هم در آن هست كه مي‌توان به كمك آن اتفاقات خوب را پيدا كرد و حداقل با جادوي سينما خيال كرد كه اين اتفاقات ممكن است رخ دهد.

 

تاثير سينما بر مخاطب كوتاه‌مدت است يا بلندمدت است ؟ ممكن است اين طرح مصاديق اخلاقي در حد تلنگر باشد، چطور مي‌شود اين تاثير را بلندمدت كرد؟

 

تاثيرش مي‌تواند از يك لحظه باشد يا در حد يك تلنگر اما معتقدم با ادامه و تكرار اين موضوع، مي‌توانيم اين تاثيرگذاري را بيشتر كنيم. مدت‌هاست مدام نشان مي‌دهيم جامعه بي‌اخلاق شده و آرمان‌هايش را از دست داده است. جامعه ما دچار بحران‌هاي سياسي فرهنگي و اقتصادي شده و… نشان دادن اينها كمي مخاطب را پس مي‌زند

 

با اين حال معتقدم عده‌اي مي‌توانند همچنان اين كار را انجام و اين وضعيت را نشان دهند. من هرگز به كساني كه صرفا اين را نشان مي‌دهند، خرده نخواهم گرفت و به آنان انگ سياه نمايي نخواهم زد اما مدل من چنين نيست. بلكه معتقدم با همه اين اتفاقات، روزنه‌هاي اميدي وجود دارد و كم‌كم به هم وصل و بزرگ‌تر مي‌شود.

 

ديده‌ايم در بدترين شرايط و بدترين وضعيت بي‌اخلاقي اين شهر، آدم‌ها كنار دست هم قرار گرفته‌اند و آرماني بزرگ را ساخته‌اند. چون در وجود و ژن ما چنين چيزي هست. اگر شرايط جامعه ما به شكل و سمتي برود كه كمي آرامش پيدا كنيم و آيينه‌هاي اخلاق را رو به روي خود ببينيم، شرايط‌مان متفاوت مي‌شود. ما تجربه كار در يك دولت فرهنگي را داشته‌ايم و به نظرم در آن دوره نوع رفتارها، برخورد و حتي رانندگي‌مان تغيير زيادي كرده است.

 

كسي مي‌پرسيد چرا موضوع بستن كمربند ايمني اينقدر زود نهادينه شد؟ كه در پاسخ به او گفتم جداي از تبليغات اين موضوع، گويي اين طرح در دوره‌اي درست و در دولتي فرهنگي شكل گرفت.درست است دوراني بد و ناخوش‌آيند را گذرانديم. دوراني كه انگار بي‌اخلاقي و تقلب براي هر كس به يك آرمان تبديل شد و انگار باز هم دارد شكل مي‌گيرد.

 

به نظرم تاثير سينما از لحظه لحظه تا كمي نهادينه شدن روزانه مي‌تواند رخ دهد. اما آدم‌ها اصولا فراموشكار هستند و اگر مدام اين موضوعات را به آنان نشان ندهيم، ممكن است فراموش كنند.

مصاحبه با مازیار میری سازنده فیلم سارا و آیدا

فكر نمي‌كنيد قدري ايده‌آل‌گرايي است كه بين اين همه آدم، شخصيتي وجود داشته باشد كه به يك‌سري مسائل و رفاقتش پايبند باشد ؟ چون در اين موقعيت بايد خودمان را جاي شخصيت فيلم بگذاريم و ممكن است هركسي جاي او قرار بگيرد، رفتار عكس او را از خود نشان دهد. چه بايد كرد كه تصميم او واقعي و باورپذير به نظر برسد

 

براي من هم اين موضوع مطرح بود كه فكر كنيم اگر من جاي او بودم، اين كار را نمي‌كردم. اما كمي كه فكر كنيم، مي‌بينيم شايد هم اين‌گونه نباشد. من به اين فكر كردم كه بگذاريم اين «شايد»ها كمي بيشتر شود. اصولا علاقه‌مندم مدام درباره اين اخلاق، بحث و صحبت شود. از گفتن نوميدي‌ها كمي خسته‌ام چون با آن تكرارها اتفاقي نمي‌افتد.

 

بايد كمي هم درباره اميدها حرف بزنيم. حتي در «سعادت آباد» هم سعي كردم در بدترين شرايط آن خانه و اتفاقاتش نشان دهم كه هنوز كسي هست كه گل خانه را آب ‌دهد. بالاخره آن زندگي ادامه پيدا مي‌كند و ما مي‌توانيم چارچوب‌هاي خودمان را شكل ديگري بدهيم. من هر دو پايان را داشتم و هر دو را هم فيلمبرداري كردم

 

اما فكر مي‌كردم حتما مردم با اينكه ممكن است خودشان طور ديگري رفتار كنند، اما اين پايان را بيشتر دوست خواهند داشت و از آن لذت خواهند برد و دل‌شان مي‌خواهد تخيل كنند كه بالاخره يك «سارا»يي هم در جامعه وجود دارد. به همين دليل است كه در سينماي ما قهرمان شكل مي‌گيرد، در دوره‌اي مي‌ميرد و ما دوباره سعي مي‌كنيم پيدايش كنيم.

 

به نظرم قهرمان‌ها دست‌يافتني هستند اگر كمي براي‌شان تلاش كنيم. مردم فكر مي‌كنند كه ديدن قهرمان روي پرده سينما براي‌شان جذاب‌تر است تا اينكه واقعيت خودشان را ببينند. به نظرم گذاشتن آينه رو به روي خودمان، حال‌مان را بد مي‌كند. بنابراين هر دو پايان را هم داشتم و با چندين نفر هم مشورت كردم اما ديدم درست است كه آدم‌ها مي‌گويند آن پايان واقعي‌تر است، اما همان پايان حال‌شان را بدتر مي‌كند.

 

به نظرتان كدام پايان سينمايي‌تر است؟

 

بستگي دارد راوي و سازنده آن فيلم چه كسي باشد. وقتي من مي‌سازم، دلم مي‌خواهد بگويم هنوز آدم‌هاي اخلاقي وجود دارند. كس ديگري ممكن است آن نوع سينما را دوست داشته باشد. در همين مدت كه فيلم ديده شده، عده‌اي از اين پايان خوش‌شان آمده و عده‌اي هم گفتند كاش پايان شكل ديگري بود، اما فيلم با همين پايان سينما و ساخته من است.

 

 

ما در دوره‌اي قهرمان را از سينماي‌مان حذف كرديم. اگر يادتان باشد اين اتفاق در دولت قبل و مديريت فرهنگي پيشين بيشتر نمايان شد. اما در سال‌هاي اخير قهرمان به برخي فيلم‌هاي سينمايي‌مان بازگشته است. فكر مي‌كنيد دليل اين رفت و برگشت‌ها چيست؟

 

شرايط اجتماعي و سياسي براي ما سينماگران خيلي مهم، تعيين‌كننده و تاثيرگذار است. بايد به عنوان سينماگر به زمانه و شرايط رو بياوريم. در مديريت فرهنگي دولت قبل، شرايطي براي مردم كشور به وجود آمد كه به نظر شرايط متعادلي از نظر رواني و حسي و عاطفي نبود و در آن شرايط هيچ‌كس نمي‌توانست به قهرمان فكر كند، قهرماني كه بتواند شرايط را تغيير دهد.

 

اما در كشوري مثل امريكا كه سينما صنعتي بزرگ است، اتفاقا قهرمان‌ها شرايط را تغيير مي‌دهند. در آن هشت سال ملت دچار سرخوردگي بود و سينماگرها هم جزو همان ملت‌اند. آن سرخوردگي قهرمان‌ها را كشته بود. اما الان با توجه به اينكه روزنه‌هايي از اميد در بحث‌هاي سياسي و اجتماعي به وجود آمده به تبع آن سينماگرها

 

هم علاقه‌مندند شرايط را تغيير بدهند و فكر مي‌كنند، مي‌شود كارهايي كرد و قدم‌هايي را جلو گذاشت. در دولت فرهنگي هفتم و هشتم شرايطي بود كه آدم‌ها احساس مي‌كردند مي‌توانند به راحتي تخيلات‌شان را بزرگ‌تر بكنند.اين اتفاق هم براي روزنامه‌نگارها افتاد و هم سينماگران. روزنامه‌هاي بزرگ‌تري چاپ مي‌شد

 

و وقتي بسته مي‌شد دوباره كارشان را از نو شروع مي‌كردند، اين‌بار با لوگوها، مطالب و سياست‌هاي جديدتر. ما دايما در حال خلق كردن بوديم. اما در دولتي كه مابين دولت هشتم و يازدهم روي كار آمد، سرخوردگي‌ بيشتر شد و همين سرخوردگي باعث شد ما تخيلات‌مان را كنار بگذاريم و فكر كنيم هيچ اتفاقي نمي‌افتد

 

و فكر كنيم هر اتفاقي را بايد به همان شكلي كه هست، خلق كنيم. شايد اين شيوه غلط باشد و شايد در شرايط سخت‌تر بايد قهرمانان‌مان را قوي‌تر كنيم. اما به هر حال با حضور اين دولت و وجود روزنه‌هايي از اميد، آدم فكر مي‌كند يك كارهايي را مي‌تواند بكند.

 

اين حرفي كه مي‌زنيد يك مقدار براي من عجيب است. اگر ما بخواهيم سينما را جزيي جدانشدني از سياست بدانيم پس چطور مي‌توانيم…

 

سينما بيش از هر چيز تحت تاثير مسائل اجتماعي قرار مي‌گيرد.

مصاحبه با مازیار میری سازنده فیلم سارا و آیدا

پس سينما كي مي‌تواند داعيه اين را داشته باشد كه جلوتر از جامعه و سياست قرار گرفته است؟

 

سينما حتما جلوتر است، سينما در آن دوره هم جلوتر بود اما ما هم از همان آدم‌هايي هستيم كه تحت فشار شرايط اجتماعي، سياسي و اقتصادي قرار مي‌گيريم. من فكر مي‌كنم در همان هشت سال سينماي سرگرم‌كننده ما هم نتوانست سينماي موفقي باشد. سينمايي كه جذاب نبود و نمي‌توانست حال مردم را خوب كند.

 

اگر اتفاقاتي كه در آن هشت سال افتاد را مرور كنيد، سينما در برهه‌هاي اجتماعي و سياسي حضور داشت، يعني سينماگرها حرف مي‌زدند، گفت‌وگو مي‌كردند و نقش‌هاي خيلي مهمي داشتند. اما توليد در آن دوره، حتما توليد سرخورده‌اي بوداين حرف به معناي اين نيست كه در آن دوران فيلم‌هاي خوب ساخته نشد، اما در همه فيلم‌ها، اميد كمتر حضور داشت.

 

قهرماني كه بتواند شرايط را تغيير بدهد، كمتر بود. الان حافظه‌ام ياري نمي‌كند كه بگويم در آن دوره چه فيلم‌هايي بوده و چه اتفاق‌هايي افتاده است. فقط اين را مي‌دانم كه هر زمان اميد به جامعه برگشته، آدم‌ها شكل ديگري پيدا كردند. ما هم به عنوان كساني كه داريم در اين جامعه زندگي مي‌كنيم، قطعا با تغيير شرايط اميد و تلاش براي پرورش قهرمان‌ها را در فيلم‌هاي‌مان بيشتر كرديم.

 

بحث سانسور و مميزي هم يكي از موانع مهم بر سر راه فيلمسازان بود.

 

بله خب. به نظر من سينماگرها رغبت كمتري براي كار كردن با وزارت ارشاد داشتند. خيلي از فيلمسازها در آن دوره اصلا فيلم نساختند، فكر كردند نمي‌توانند فيلم بسازند. شايد به نوعي رفتند كه فيلم‌هاي ديگري بسازند، بدون مجوز كار كردند و راه‌هاي ديگري براي بيان عقايدشان پيدا كردند.

 

فكر نمي‌كنيد سينماگر بايد محكم‌تر از اين حرف‌ها باشد؟ حداقل اينكه نبايد خودش راه تعامل را ببندد و ترس مواجه شدن با آدم‌هاي مختلف را داشته باشد. سينماگر نبايد شخصيت منفعلي باشد!

 

من معتقدم سينماي ايران به‌شدت اين اتفاق را در خود داشت. همان كاري كه با سينماي ايران كردند اگر با رشته ديگر كرده بودند، حتما ريشه‌اش خشك مي‌شد. خانه سينماي ايران را بستند، آدم‌هايش را به هزار و يك دليل مورد بازجويي قرار دادند، سينماگرها را ممنوع‌الكار و فيلم‌هاي‌شان را توقيف كردند.

 

اين اتفاق براي خانه روزنامه‌نگارها و نويسندگان افتاد و اين خانه از بين رفت. اتفاقا سينماگرها در آن دوره در سخت‌ترين شرايط ايستادند و دوباره آن را ساختند. من اتفاقا معتقدم سينماي ايران به‌شدت سينماي قوي‌اي است و واقعا از راه‌هاي سخت گذر كرده و پايدار مانده است.

 

اگر درگيري‌هايي كه در آن دوره اتفاق افتاد را مرور كنيم، متوجه مي‌شويم چه اتفاقاتي افتاده است. اميدوارم مستندهايي از آن دوره باقي بماند كه اتفاقات آن زمان را فراموش نكنيم. دوره‌اي كه بخشي از اهالي سينما عليه سينما عمل مي‌كردند؛ آنها براي بسته شدن خانه سينما تمام تلاش شان را به كار گرفتند. من مي‌توانم به بخشيدن

 

آن دوستان فكر كنم اما هيچ‌وقت يادم نمي‌رود كه از ديوار خانه سينما بالا رفتند و مدارك اين خانه را برداشتند و در آن را قفل كردند. همه و همه اين‌ ضربه‌ها مي‌تواند هر صنفي را از هم بپاشد و از بين ببرد. سينماي ايران با قدرت ايستاد و با اتكا به خود بچه‌هاي سينما كه پايدارش بودند ماند و فيلم توليد كرد. سينماي ايران همچنان با افتخار در جشنواره‌هاي جهاني حضور دارد و خوشبختانه امسال با مردم ارتباط بيشتري پيدا كرده است و مردم متوجه اين پايداري سينما هستند.

 

در اين دوره هم اين فشارها را كم و بيش داريم ولي انگار از بيرون است. ما يك فيلم‌هايي داريم كه پروانه نمايش دارند اما نتوانستند روي پرده بروند. به نظر مي‌رسد قدرت دولت و وزارت ارشاد در اين دوره هم نمي‌تواند به فشارهاي بيروني غلبه كند!

 

هر زمان كه دولت اصلاح‌طلب يا نزديك به اصلاح‌طلب روي كار آمده، فشار بر بخش فرهنگي بيشتر شده است. فكر مي‌كردند اين بخش را مي‌توانند بزنند. البته كه تمام مديران فرهنگي و وزارت ارشاد آن مديريتي كه ما انتظارش داشتيم، انجام دادند، البته كامل اين كار را نكردند اما در بخش‌هايي روزنه‌هايي باز شد و شرايطي به وجود آمد.

 

فشار به دولت در اين دوران خيلي زياد است، اين فشار در همه حوزه‌ها زياد است. در حوزه اقتصادي و سياسي كه اين فشار بيشتر است. بعضي وقت‌ها فكر مي‌كنم اين دوستاني كه فشار مي‌آورند دور و بر خودشان را نگاه نمي‌كنند و اين زمان را با پنج يا شش سال پيش مقايسه نمي‌كنند؟ شرايط بالطبع خيلي تغيير كرده است

 

اما همچنان ايده‌آل نيست. من معتقدم پايداري، تحمل و صبر مي‌تواند اين راه را بازتر و بازتر كند. يك بار اين تجربه را داشتيم و صبر نكرديم و هشت سال تاوانش را ديديم. به نظرم بايد كمي صبر كنيم، كمي به اميد اعتماد كنيم و فكر كنيم بالاخره اوضاع تغيير مي‌كند.

مصاحبه با مازیار میری سازنده فیلم سارا و آیدا

به نظرتان روزي مي‌رسد كه سينماي ايران از زير چتر دولتي بيرون بيايد؟ اصلا چنين چيزي قابل تصور هست؟

 

به نظرم كم‌كم دارد اين اتفاق مي‌افتد. بخش‌هاي خصوصي تا اندازه‌اي جلو آمده‌اند. گاهي شرايط بدي هم براي بخش خصوصي به وجود مي‌آيد. اميدوارم اين اتفاق بيفتد. سينما كم‌كم دارد رابطه‌اش را با مردم نزديك و نزديك‌تر مي‌كند. اما به هر حال سينماي ايران عادت كرده چتر دولتي بالاي سرش باشد. از وام دولتي گرفته تا اكران دولتي و شرايط ساخت دولتي.

 

بعضي وقت‌ها مديران علاقه‌مندند اين اتفاق بيفتد. توليد فيلم‌هاي بزرگ و دولتي براي دولت‌ها انگار به يك موهبتي تبديل شده است. اين اتفاق براي اين است كه خيلي جاها جواب بدهند ما اين توليدات و آمارها را داشتيم. هم دولت، هم مديران فرهنگي و هم سينماگران بايد فكر بكنند كه مي‌شود از بخش دولتي دست كشيد. دولت مي‌تواند در سينما حضور داشته باشد اما در حوزه زيرساخت‌ها وارد شود و كم‌كم از حوزه توليد فاصله بگيرد.

 

به اين سمت رفتن به اين معناست كه يك سرمايه‌گذار هزينه توليد فيلم را از نهادها و سازمان‌هاي دولتي بگيرد. يعني باز هم بازمي‌گرديم به چتر حمايت‌هاي دولتي و هيچ‌وقت بخش خصوصي شكل نمي‌گيرد…

 

بخشي از اين ماجرا به فساد مالي‌اي برمي‌گردد كه در مملكت ما شكل گرفته است، همان فساد اقتصادي وحشتناكي است كه در حوزه سينما كمترين بخش‌اش را مي‌بينيم اما در حوزه‌هاي ديگر خيلي وحشتناك است و بخشي از آن هم وارد سينما مي‌شود. منظور من از بخش خصوصي اين بخش نيست، حرفم اين است

 

كه سينما خودش بتواند درآمد خودش را كسب كند. اما در يك بخش‌هايي دولت بايد كمك كند. ما الان از يك چيزهايي محروم هستيم، از نمايش تلويزيوني محروميم. يعني تلويزيون آثار ما را نمي‌خرد و نمايش نمي‌دهد. خب در اينجا بخش بزرگي از سرمايه از بين مي‌رود. قاچاق ويديو وحشتناك و زياد است.

 

قطارها و اتوبوس‌ها و هواپيماها بدون اجازه از ما فيلم‌هاي‌مان را نمايش مي‌دهند. تا دولت مقابل اين ماجرا نايستد، بخش خصوصي سينما نمي‌تواند كامل شكل بگيرد. من به عنوان يك سرمايه‌گذار خصوصي كه از جيب خودم بايد در سينما خرج مي‌كنم، بايد امنيت داشته باشم و اين امنيت را دولت بايد به من بدهد.

 

الان كاري كه دولت بايد بكند اين است كه وزارتخانه‌هاي ديگر را مجاب كند با يك پروژه سينمايي، بعد از گرفتن پروانه ساخت، همكاري كنند، اين‌طور نباشد هر كسي براي خودش فيلمنامه را بخواند و در مورد آن نظر بدهد.الان متاسفانه هر وزارتخانه‌اي براي خودش شورايي دارد كه فيلمنامه را در آن مي‌خوانند و درباره آن اظهارنظر مي‌كنند.

 

همه اينها دست‌به‌دست هم مي‌دهند كه من به عنوان سرمايه‌گذار بخش خصوصي نمي‌توانم اطمينان كنم به اينكه رايت تلويزيوني، ويديويي و نمايش در راه‌آهن و اتوبوس دارم و مي‌توانم بخشي از سرمايه‌ام را تامين كنم. نمي‌توانم دلخوش كنم اگر در سينما سود نكردم مي‌توانم با همين پول‌ها، سرمايه اوليه‌اي كه گذاشته‌ام را برگردانم.

 

صادقانه بگوييد وقتي شروع به ساخت فيلمي مي‌كنيد، چقدر به بازگشت سرمايه‌اش فكر مي‌كنيد؟

 

حتما فكر مي‌كنم. من و آقاي اسعديان براي ساخت «سارا و آيدا» كاملا در حوزه بخش خصوصي كار كرديم. قطعا به اين چيزها فكر مي‌كنيم كه بتوانيم حداقل گذر زندگي كنيم، نمي‌خواهيم به سود عجيب و غريبي دست پيدا كنيم به اين فكر مي‌كنيم كه فيلمي كه به ساختنش علاقه‌منديم را بسازيم و بتوانيم با آن زندگي مان را بگذرانيم.

 

تهيه‌كننده‌اي كه مي‌گويد خانه‌اش را سرمايه ساخت فيلمي كرده كه براي دل خودش است تا مخاطب، حرفش توجيه منطقي دارد؟

 

هر كسي مي‌تواند راست يا دروغ آن چيزي كه دلش را مي‌خواهد بگويد. من وقتي دغدغه فيلمي را دارم حتما به سرمايه‌اش هم فكر مي‌كنم. حتما تلاش مي‌كنم براي اينكه فيلمنامه بهتري داشته باشم حتما سعي مي‌كنم اكران بهتري داشته باشم و در يك دوره‌اي توليدي درست انجام بدهم. حتما اين اتفاقات بايد بيفتد

 

اما يكسري هم هستند كه اصلا بازگشت سرمايه براي‌شان مهم نيست و اميدوارم سينما به اين سمت نرود، سينمايي سينماست كه صنعت باشد، يعني تو در عين حال بايد هم حرف درست بزني و هم بتواني مخاطب بيشتري داشته باشي و هم راه را براي آينده‌ات باز كني.

 

چطور فكر كرديد غزل شاكري كه كمتر در سينما حضور دارد مي‌تواند از عهده نقش «سارا» بربيايد؟

 

به نظرم غزل شاكري بازيگر بسيار خوبي است. از طرفي علاقه داشتم بازيگري بيايد كه با خودش پيشينه‌اي نياورد. او درست‌ترين انتخاب و هنرمندي بسيار حرفه‌اي است. خيلي مطالعه مي‌كند و اطلاعات زيادي دارد.

مصاحبه با مازیار میری سازنده فیلم سارا و آیدا

انتخاب مصطفي زماني چطور؟ چون در فيلم آقاي اسعديان هم حضور دارد.

 

حضور او برايش ريسك بود چون در اين دو فيلم دو نقش متفاوت داشت. اينجاست كه مي‌شود توان بازيگري‌اش را ديد.

 

جشنواره فيلم فجر براي شما چه جذابيتي دارد؟

 

امسال اصلا برايم جذاب نبود چون رفته رفته بيشتر به يك دورهمي شباهت پيدا كرده است. همواره در حال آزمون و خطا هستيم و اين كار اشتباهي است. هر دبير روش‌هاي خاص خودش را به اجرا مي‌گذارد. ما بايد رقابت را كنار بگذاريم و جشنواره را به محلي براي تماشاي آثار و گفت‌وگوي بيشتر تبديل كنيم. ٣٣ فيلم در عرض زماني كم بايد ديده و قضاوت شود. چطور امكان دارد اين تعداد نشانگر توان سينماي ايران باشد.

 

و سيمرغ هم ارزش خود را از دست مي‌دهد.

 

بله دقيقا و اين اتفاق براي مردم هم رخ داده است. من حتي براي تماشاي فيلم هم علاقه‌اي به حضور در ميلاد نداشتم. بايد همه فيلم‌هاي خوب از جمله اول و هنر و تجربه و غيره كنار هم به رقابت بپردازند. بايد به يك عدد مشخص ثابت برسيم كه از بين بهترين‌هاي سال انتخاب مي‌شوند. بايد دبير قاطع داشته باشيم كه فيلم‌ها را به دليل فشارهاي سياسي كنار نمي‌گذارد.

 

اينجاست كه ما به تماشاي آثار مي‌نشينيم و اتفاقا بحث هم اتفاق مي‌افتد. اگر اينطور باشد جشنواره فيلم كن با سالي چهارهزار فيلم ارسالي بايد همواره تعدادي افزايش داشته باشد.

 

بها دادن به فيلم اولي‌ها را چطور مي‌بينيد؟

 

به نظرم برنامه‌اي براي حذف بخشي از كارگردانان وجود دارد كه اصلا كار درستي نيست. اين هم به وجه سياسي دبير بازمي‌گردد كه هر فردي مي‌خواهد بگويد من تعدادي كارگردان را معرفي كردم.

 

در حالي كه متناسب با اين تعداد كارگردان فيلمنامه‌نويس تربيت نشده است.

 

در زمينه بازيگري هم همين‌طور. چون همه تصور مي‌كنند كارگردان همان تيمسار است كه بايد به درجه‌اش دست پيدا كنند. مديريت كلان فرهنگي بايد نگاه كلان هم داشته باشد.

 

الان وقتي به آن هشت سال نگاه مي‌كنيم و مي‌بينيم تعطيل‌كنندگان خانه سينما خيلي راحت در حال فعاليت هستند و همه‌چيز فراموش شده، ناراحت نيستيد؟

 

بسيار دلگيرم. ولي دوستي جمله درستي مي‌گفت. به نظرم اين سينما جاي افرادي كه بيانيه نوشتند و فحش دادند هم هست. اما عده‌اي از ديوار خانه سينما بالا رفتند كه اين فراتر است و اقدامات عملي در جهت خانه‌نشين كردن سينماگران انجام دادند. با دولت همدست شدند و به آنها گرا دادند كه بعضي افراد چه مي‌كنند يا چه نمي‌كنند.

 

اينكه چنين افرادي در دولت جديد جايگاهي فراتر از گذشته دريافت كردند حرمت‌ها را از بين برده است. به نوعي عادي‌سازي بالا رفتن از ديوار خانه سينما و بيكار كردن هنرمندان و اين يعني اجازه به ادامه چنين روندي.

 

خانه سينما در دوره جديد به نظر مانند گذشته تاثيرگذار است؟

 

عده‌اي از دوستان معتقدند هيات‌مديره فعلي توان گذشته را ندارد. ولي در دوره گذار قرار داريم و كار خانه سينما صنفي است. البته همواره بوده و قبلا هم عده‌اي خانه سينما را وارد فعاليت‌هاي سياسي كردند. به نظرم در انتخابات جديد اتفاق متفاوتي خواهد افتاد.