پارس ناز پورتال

مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله

مجموعه : اخبار سینما
مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله

مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله 

طنز پردازانی که با سریال پاورچین توانستند همکاری بسیار خوبی با مهران مدیری داشته باشند تا در پروژه هاي دیگر وی نیز به خوبی کار کنند. گفتگوی ما در فضای صمیمانه اي برگزار شد. ما به معنای واقعی کلمه نشستیم و گپ زدیم و وقتی هم که گپ می‌زنید، اگر موضوع بحث جذاب و فضا مناسب باشد و حرف گل بیندازد، دیگر همه ی چیز آن قدر طولانی میشود که جمع کردن آن دریک تعداد صفحه محدود کار دشواری است،

 

اما اینکار، برای من دشواری شیرینی بود، چون هم موضوع مورد بحث و هم دو عزیزی که برای بررسی این موضوع دعوت شده بودند، هردو از دوستان قدیمی و هردو اهل نوشتن و از جذاب ترین سلبریتی هاي فعال در فضای مجازی و همچنین فضای غیرمجازی.

مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله

انها سال‌ها نویسنده اند و وقتی هم که در اینستاگرام فعالیت شان را آغاز کردند، آن قدر طنازی و حرف حساب در نوشته هاي شان داشتند که عارف و عامی را جذب کنند و به این ترتیب، پست هاي شان، علاوه بر جذابیت طنازانه و حتی دراماتیک، اغلب مسئولانه و تاثیر گذار است؛ حتی اگر گاهی انتقادات تندی را هم مطرح کرده باشند.

 

هنرمندی که مسئولیت اجتماعی اش را بشناسد گوهر است و ما اینبار دو گوهر را موضوع گفتگو مان قرار دادیم و با انها درباره فعالیت هاي حقیقی و مجازی شان و همچنین بایدها و نبایدهای حضور در فضای مجازی گپ زدیم؛ یک گپ دوستانه که شاید شما که فالوور صفحه آن ها هستید هم، در آن حضور داشته باشید.

 

#خوب_شد_رامبد_آدمت_کرد

 

بهانه این گفتگو فعالیت هاي شما در فضای مجازی به ویژه اینستاگرام است. قبل از همه ی این را بگویم که همین حالا که به صفحه اینستاگرام شما نگاه میکردم دیدم که هردو شما یک میلیون و 300 هزار فالوور دارید…

 

* امیر: واقعا؟ مساوی هستیم؟ البته من با یک سوم تعداد پست هاي تو… «خنده» همین حالا لابد میگویی که من مثنل تو نرفتم توی خندوانه استندآپ بکنم. «خنده»

 

* مهراب: خوبه که خودت می دونی.

 

خودت هم این را در اکثر پست هایت با هشتک اشاره می‌کنی.

 

* امیر: هشتک خوب شد رامبد آدمت کرد؟ «خنده» توی آن مقطع، در فیسبوک تعداد فالوورهایم پنج هزارتا بود یعنی فالوورم پر شده بود. آنجا فالوورهایم گلچین شده و یکدست بودو همه ی می‌دانستند پست هاي امیرمهدی ژولچه چه تمی و خلاصه این‌که می‌دانستند با چه کسی طرف هستند. طیف فالوورهای اینستاگرام فرق می‌کرد

 

و کسانی بودند که مرا از تلویزیون و خندوانه شناخته بودند. البته هم اکنون خیلی هایشان ریخته اند. دوتا موضع گیری هاي سیاسی می‌کنی یا دوتا شوخی بد می کني خیلی ها میروند. دیدم این جا طیف گسترده تری است که در آن خانم هاي خانه دار و بچه هاي کوچک و اینا هم بودند و من نمی توانستم

 

همان جوری برخورد کنم که در فیسبوک بودم. مدلم هم مثل سلبریتی هایي نبود که تصاویر مختلف و عکس سفرهایم را بگذارم. من به هرحال یک خاستگاه مطبوعاتی داشتم و اقبال مردم به من در خندوانه هم به این خاطر بود که مردم دیده بودند یکی مثل خودشان آمده و دارد رشد میکند و موفق باشد…

 

البته فکر هم نمیکردند که مثل خودشان هستی چون دیده بودند که جاهای مختلف بعنوان نویسنده حضور داری…

 

* امیر: بله، اما میان پانزده شانزده نفر بازیگر مشهور کمدی، یکهو یک نفر آمده که بازیگر نیست و کسی چهره اش را نمی شناسد و بدن و بیان و چهره خاصی هم ندارد و خیلی کارهایش هم از نظر بازیگحری نادرست است. البته به هرحال کارم با تکیه بر متن ها و یک سری تیکه ها و هوشمندی ها بود اما در هرحال من از نظر عامه مردم یک آدم مثل خودشان بودم. بعد ازآن من تا اظهارنظر ورزشی و فوتبالی میکردم،

 

با این‌که من سال‌ها ورزشی نویس بودم، میگفتند تو چه می فهمی فوتبال چیست و خوب شد رامبد آدمت کرد «خنده» در مورد فیلم و هر چیز دیگر هم همین منوال بودو من وادار بودم بگویم آقا من فیلمنامه نویس و روزنامه نگار و سردبیر بودم ودر ستادهای انتخاباتی فعالیت و با سیاسیون حشر و نشر داشتم، بنابر این می‌توانم در مورد این مسائل نظر بدهم.

 

اما مردم همان چیزهایی راکه در خندوانه دیده بودند باور میکردند…

 

* امیر: بله و این عبارت «رامبد آدمت کرد» مربوط به ناهمگونی فالوورهای من بود. البته بعداً یک سری خودشان رفتند و یک سری را هم ما بلاک کردیم همگون شدند.

مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله

ورود به فضای مجازی با نویان و بولد شدن با شلوارک!

میخواستم گفتگو را از یکجای دیگر شروع کنم اما تو از این جا شروع کردی و این هم بامزه است. مهراب تو میشود گفت چهار دست و پا وارد اینستاگرام شدي…

 

* مهراب: «خنده» چطور؟

 

نخستین پستی که توی اینستا گذاشتی نویان است که دارد چهار دست و پا می‌رود… «خنده»

 

* مهراب: «خنده» بله، یک سفر به شمال داشتیم که از نویان در حالت چهار دست و پا عکس گرفتم و گذاشتم. آن موقع اینستاگرام هنوز اینجوری نبود.

 

تو هم چند سال فقط یک عکس می گذاشتی با یک هشتک و اسم سوژه، حتی از خودت هم عکس نمی گذاشتی…

 

* مهراب: بله. آن موقع اینستاگرام مرا دوستانم فالو میکردند و خانواده ام و برای خانواده ام که قرار نبود بیانیه اي صادر کنم و حرفی بزنم. برای انها فقط عکس می گذاشتم. از یک جایی دیدم شرایط طور دیگری است. مثلاً من عکس نویان را گذاشته بودم که روی تختخواب بود، یکی زیرش نوشته بود

 

خاک توی سرت کنند مرفه بی درد. خیلی خورد توی ذوقم. من نوشتم مگر بچه شما نمیخوابد؟ «خنده» کم کم دیدم در باز است و یک عده دارند می‌آیند و انگار این جا چیز دیگری را می طلبد بنابر این یک تعداد از عکس هاي شخصی ترم را برداشتم.

 

فکر کنم ماجرای شلوغ شدن اینستاگرامت از ماجرای سفر گروهی شما به جام جهانی شروع شد…

 

* مهراب: بله، از جام جهانی…

 

* امیر: از شلوارک شروع شد. بعد از شلوارک سیاسی شدي، اجتماعی شدي…

 

* مهراب: «خنده» بله، یک دفعه شلوغ شد.

 

* امیر: قبل از شلوارک چقدر فالوور داشتی؟ «خنده»

 

* مهراب: احتمالا از لایک هاي آن موقع مشخص است. زیاد نبود اما در آن مقطع یک دفعه سه برابر شد. کم کم احساس کردم که من یک رسانه دارم که می‌توانم حرف ها و نظراتی که دلم می‌خواهد را آنجا مطرح کنم و حتی سعی کنم یک سری چیزها را فرهنگ سازی کنم.

 

تبلیغات در اینستاگرام!

اما تو یک نویسنده حرفه اي هستی و باید برای حرفی که می خواهي بزنی و بنویسی پول بگیری و این جا همه ی ایده هایت را رایگان در اختیار می‌گذاری…

 

* مهراب: البته در همین اینستاگرام به ما پیشنهادات تبلیغات زیاد میشود اما هنوز دلم نخواسته زیاد از این امکان استفاده کنم. البته یکی دو بار انجام دادم و از نظر من اصلا هم اشکالی ندارد و خوشحال هم می‌شوم که می‌بینم بچه ها دارند اینکار را میکنند. خوشحالم از این‌که بچه ها رسانه خودشان را دارند و هم میتوانند ازآن کسب درآمد کنند. بعضی ها کامنت می گذارند و برای تبلیغ ایراد می‌گیرند…

 

* امیر: من برای تئاترم هم که تبلیغ می‌کنم بعضی ها میگویند چقدر تبلیغ می کني؟! بابا کار من است…

 

* مهراب: من هم که برای تئاتر و فیلم هایي که تبلیغش را میکنم پول نمی‌گیرم. دوستان من هستند اما باز بعضی ها دوست ندارند.

 

* امیر: اینستاگرام برای خیلی از هنرمندان فواید مستقیم و غیرمستقیم دیگری دارد. اساسا یک سری از هنرمندان ما هستند که با اینستاگرام زنده هستند. یعنی یک بازیگر ممکن است سال‌ها سریال یا سینمایی بازی نکرده باشد اما با فعالیتی که در صفحه اینستاگرامش دارد هنوز حضور دارد و همین باعث می‌شود در مراسم دعوت شود، در جشن ها شرکت کند و اسپانسرهایی بگیرد و کسب درآمد کند.

 

یعنی فایده دیگر اینستاگرام و دیگر فضاهای مجازی این است که شما توی ویترین هستید. یک زمانی ویترین فقط پرده سینما و صفحه تلویزیون بود اما هم اکنون شما می‌توانید با این‌که روی پرده سینما و تلویزیون نیستید، باز در ویترین باشید و مردم و تهیه کننده ها و دستیاران شما را فراموش نکنند و بروید سر کار.

 

من داشتم دوستانی که به من گفتند حالا که سر کار هستی ما را فراموش نکن. من به آن ها گفتم اینستاگرام تان را فعال کنید. بروید تئاترها را ببینید و بچه ها را ببینید و عکس بگذارید تا آدم ها شما را فراموش نکنند. این حرفه خیلی حرفه بیرحمی است، به خصوص برای بازیگرها. سریع از بورس خارج می‌شوند و با این می‌توانند خودشان را در بورس نگه دارند.

مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله

ورود به اینستاگرام با خندوانه

دغدغه خودت از بودن در اینستاگرام چیست؟

 

* امیر: ذات اینستاگرام عکس و شرح عکس است. من از وقتی که مسابقه ام را در خندوانه شروع کردم به فکر اینستاگرام افتادم.

 

یعنی قبل از خندوانه صفحه اینستاگرام نداشتی؟

 

* امیر: نه. همان جا راه انداختم. مقاومت هم می‌کردم. می‌گفتم من نه بلدم عکس خوب بگیرم، نه خوش عکس هستم، نه خوشگلم و مقاومت می‌کردم.

 

نخستین پستت هم این بود که بالاخره بعد از سال‌ها مقاومت جوانمردانه افتادم توی دام عاشقی…

 

* امیر: بله. کاملا مقاومت داشتم. بعد هم شروع کردم با همان اخبار خندوانه و بازتاب ها و بازخوردهای آن و اطلاع رسانی. بعد هم دیدم که بعضی شوخی هاي من سانسور میشود. آن شوخی ها را می‌نوشتم. میگفتم اگر چه توی تلویزیون پخش نشده این جا میگذارم اقلا چند صد هزار نفر میبینند.

 

بعد به خاطر خاستگاه مطبوعاتی ام دلم خواست حرف هایي که میخواهم بزنم را بزنم و طنزهای سیاسی و اجتماعی و ورزشی که می‌نوشتم را این جا بنویسم و نقطه نظراتم را در مورد مسائل روز بگویم. بنابر این نوشته هاي من توی اینستا خیلی موتیف خاصی ندارد، از مطالب دلی هست تا اظهارنظرهای سیاسی و اجتماعی و نظرم در مورد انتخابات.

 

یعنی یک جور دغدغه مسئولیت اجتماعی هم کنارش هست. البته شما هردو نویسنده بودید و از قبل هم این دغدغه ها را داشتید و همین کارها را جاهای دیگر می‌کردید، مخصوصا تو امیر که ژورنالیست بودی…

 

* امیر: بله. البته بعضی وقت ها توقعاتی که مخاطبان دارند زیادی است. مثلاً می‌آیند دایرکت می‌دهند که چرا درباره فلان مسئله اظهار نظر نمیکنی. میگویم این صفحه اي است برای نشان دادن حالات من، خبرگزاری که نیست تا من لازم باشد همه ی خبرها و موضوعات را پوشش بدهم! من چیزی راکه می‌خواهم

 

و می‌توانم و صلاحیتش را دارم بازتاب میدهم نه همه ی موضوعات اجتماع را. هم اکنون خیلی صفحات هم هست که مال آدم هاي چهره هم نیست. فرق من و مهراب با دیگران این است که از اول یاد گرفتیم که در مقابل چیزی که می‌نویسیم مسئولیم. من در مطبوعات بودم و آنجا یکی می‌گفت که چه چیزی بنویس و یکی هم میگفت

 

که تو صلاحیت داری یا نه و تازه بعدش هم می‌خواند و تا چاپ شود هزارتا نظارت وجود داشت. فضای مجازی مسئولیت و تعهد را از روی نوشته ها برداشت و هم اکنون مثلاً هر کس با اسم مستعار و هر جور دیگر هست و همه ی هم همه ی چیز را تحلیل میکنند، همه ی نظر میدهند، همه ی خبر می‌دهند

 

و هر چیزی را ابراز می‌کنند بدون این‌که در قبال چیزی که مینویسند مسئولیتی متوجه شان باشد. فکر میکنم من و مهراب یک فرقی که با خیلی ها داریم این است که متوجه مسئولیت نوشته هاي مان هم هستیم برای همین توی خیلی از مسائل نمی‌توانیم ورود کنیم چون مطمئن نیستیم حق و ناحق چیست. یعنی جدای ازآن باید متوجه کار خودمان هم باشیم که ممنوع الکار و ممنوع التصویر هم نشویم. احساس مسئولیت هم میکنیم که حرف حق و حرف درست را بزنیم.

 

به هرحال این‌که میدانی نوشته ات تاثیر گذار است و درباره فقر و مسائل و معضلات اجتماعی می‌نویسی یعنی این‌که داری به مسئولیت اجتماعی ات عمل میکنی.

 

* امیر: ما دغدغه هاي مان را می‌نویسیم. من خودم را از مردم جدا نمی‌دانم و در میان انها زندگی میکنم و همه ی چیزهایی که دغدغه ام هست را می‌نویسم. همه ی دغدغه اجتماعی داریم. مثلاً همین حالا من ممکن است سر کار باشم اما خواهرم بیکار است، پسرخاله ام بیکار است. من ممکن است فلان چیز را داشته باشم، فلان کس این را ندارد. ما و پیرامون ما همان مردمی هستیم که دغدغه شان را داریم و می‌نویسیم.

مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژولهماجراهای پشت صحنه دورهمی

مهراب آن موقع که از دورهمی آمدی بیرون همه ی فکر میکردند که با آقای مدیری اختلاف پیدا کردی اما گویا این نبود و ممنوع الاسم و ممنوع الکار شده بودی. نکند اختلاف با آقای مدیری هم باعث این قضیه بود؟

 

* مهراب: از آقای مدیری که خودم برای حضور در برنامه دورهمی دعوت کردم. چه اختلافی؟ البته اختلاف کاری که قبلا هم داشتیم و چیز خاصی نیست.

 

چطور دعوت کردی؟

 

* مهراب: زنگ زدم و گفتم چنین کاری هست. می آیي سر اینکار؟

 

* امیر: دورهمی از اول کار مهراب بودو خودش سرپرست نویسندگان و کارگردانش بود.

 

* مهراب: آقای مدیری هم تقریباً آخرین کسی بود که ازش دعوت کردم. اول کس دیگری را مدنظر داشتم که نشد. از یک طرف تهیه کننده و سازمان زیاد موافق آقای مدیری نبودند و بعد که من به این نتیجه رسیدم که آقای مدیری بیایند، ازآن طرف مقاومت شد که نه. بعد من اصرار کردم و شد. ماجرای من کلا با سازمان بود

 

و آخرش هم به من نگفتند که کی با من چه مشکلی دارد. قرار شد یک مدت بدون اسم باشد و گفتند که اسم هم درست میشود اما بعد گفتند که درست نمی‌شود و آخر سر هم گفتند که ممنوع الورود شدي به لوکیشن. بعد دلخوری هایي هم وجود داشت و از مهران هم دلخور شدم اما مقصر آن اتفاق اصلا او نبود. البته عکس العمل هاي بعدی اش چیزی نبود که من از ایشان بعنوان یک دوست انتظار داشتم.

 

دلخوری ها سر همین کار بود یا این‌که نتوانسته بود که جلوی ممنوع الکاری ات را بگیرد؟

 

* مهراب: ممنوع الکاری که کار او نبود و نمی توانست هم کاری بکند. اگر می توانست که جلوی ممنوع الکاری خودش را بگیرد. خودش چندین سال ممنوع الکاری داشته و از این حیث جزو رکوردداران است. واقعا دست او نبود و نیست. ضمن این‌که در اینکار هم واقعا فقط مجری بودو در هیچ بخشی هم دخالتی نمیکرد. اتفاقا از او کمک هم می‌گرفتیم. مثلاً خودم از او خواهش کردم که بیاید سر تمرین هاي بخش نمایشی کمک کند.

 

خیلی هم همراه بودو قبول کرد که بیاید بدون آن که دستمزدش را بگیرد. دلخوری من هیچ ربطی به ممنوعیت نداشت. بعد از این‌که اینجوری در حق من ستم شد، هم از نظر کاری و هم از نظر پولی و کاری که برایش زحمت کشیدم رابه اسانی از من دزدیدند شاید انتظار داشتم که بعضی ها بعنوان یک دوست رفتارهای متفاوتی نشان می دادند.

 

طرح اولیه دورهمی را خودت نوشته بودی؟

 

* مهراب: طرح اولیه از یک برنامه محبوب هندی بودو تلویزیون می‌خواست آنرا بسازد. به من نشان دادند و من بخش نمایشی را واقعا دوست نداشتم اما در تلویزیون اجازه هم ندادند که بیشتر ازآن تغییرش بدهم. کل سیستم آن برنامه هندی رابا همان شکل دوست داشتند. من تا جاییکه توانستم

 

سعی کردم تغییرش بدهم اما مقاومت می شد. حتی دکور هم مثل دکور همان برنامه ساخته شده بود. یادم هست که برای جای صندلی مهران مدیری می جنگیدم و میگفتم صندلی را بگذارید وسط، می‌گفتند توی آن برنامه یک ذره کنارتر است. می‌گفتم می‌خواهم آکس دوربین باشد اما می‌گفتند نه،

 

در آن برنامه این شکلی است. ما سعی کردیم در نمایش تغییراتی ایجاد کنیم. کاراکترهای نمایش را عوض کردیم، شخصیت ها را تغییر دادیم، فضای دکوری که همان است. خودم بعنوان طراح هنوز کار را خیلی دوست نداشتم و اگر می ماندم تا جاییکه می توانستم حتماً تغییراتی در آن ایجاد میکردم. به نظرم چیزهای غلطی داشت که می شد تغییر کند. به بچه ها زنگ زدم و خیلی هم کمک کردند.

مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله

آقای مدیری حال بازی کردن نداشت

امیر هم بعنوان نویسنده در آن برنامه حضور داشت یا بازیگر؟

 

* مهراب: دوست داشتم امیر بعنوان نویسنده در برنامه حضور داشته باشد اما خیلی مقاومت می‌کرد ودر نهایت پلاتوهای آقای مدیری را «تا موقعی که من بودم» امیر مینوشت و من در آن بخش ورود نمی‌کردم چون آن بخش را بهتر از من بلد است و قبلا هم با آقای مدیری دراین زمینه کار کرده بود.

 

امیر اتفاقا یک پست هم توی اینستاگرام گذاشتی که «استندآپ مینوشتیم وقتی استندآپ مد نبود».

 

* امیر: بله.

 

* مهراب: البته این خیلی قبل تر انجام می شد و ما سر پلاک 14 هم برای آقای مدیری مینوشتیم. منتها آن موقع اسمش پلاتو بودو حالا اسمش شده استندآپ. آن موقع هم همین بود، شوخی با مسائل اجتماعی و این مربوط به سال 78 است. سر دورهمی حرف می زدیم. ما گروه خوبی بودیم اما طرح خیلی خوبی نبود.

 

انگار از بیرون بودن ازآن مجموعه چندان ناراضی نبودی…

 

* مهراب: خشمگین بودم اما اگر می ماندم باید عوضش میکردم و نخستین چیزی که باید حذف میکردم هم بخش نمایشی بود. به نظرم نمایش یک انتخاب نادرست بود که خودم انجام داده بودم و معنی حذف کردنش هم این بود که به دوستان صمیمی و زنم بگویم که بروید خانه تان. موقعیتی بود که اصلا نمی‌خواستم توی آن قرار بگیرم.

 

* امیر: یادت هست من چقدر با تو دعوا داشتم؟

 

* مهراب: آره یادم هست.

 

* امیر: در طراحی نکته این بود که همه ی یک خانواده بودند و هر دفعه یکی از انها می آمد استندآپ میکرد راجع به موضوعی که توی نمایش بود. یعنی قرار بود بین استندآپ و نمایش پیوستگی وجود داشته باشد.

 

* مهراب: و آقای مدیری هم جزو شخصیت هاي نمایش بودو ماجراها رابه هم می‌دوخت اما راستش را بگویم آقای مدیری حال بازی کردن نداشت. «خنده»

 

* امیر: آقای مدیری گفت من بازی نمی‌کنم، مرا جدا کنید. بچه ها نمایش را بازی کنند و من استندآپ ها را انجام می‌دهم و می‌روم. برای همین هم کار دوباره می شد.

 

البته هم اکنون به نوعی این اتصال به وجود آمد. سروش جمشیدی بازی می‌کند و آقای مدیری هم به نوعی وارد نمایش می‌شود و با جمشیدی چلنج می‌کنند.

 

* مهراب: نمیدانم. من بعد از این‌که بیرون آمدم حتی یک قسمت را هم ندیدم.

 

* امیر: بله. همین حالا یکپارچه تر است و به نوعی یک وان من شوی درست است. همان موقع هم که نمایش عوض شد و من می‌خواستم جدا شوم، بچه ها خیلی لطف داشتند و میگفتند که باش و اینکار را انجام بده.

مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله

می ماندم بخش نمایش را حذف می‌کردم

گفتی بخش نمایش دورهمی را دوست نداشتی؟

 

* مهراب: من جدای از همه ی خستگی ها، اصلا بخش نمایش را دوست نداشتم. خود آقای مدیری هم دوست نداشت اما تهیه کننده زیاد اصرار داشت در حالی‌که این برنامه یک برنامه وان من شو هست. آقای مدیری گفت و گو می‌کند، استندآپ می‌کند و با تماشاچی بازی می‌کند. همه ی این ها جذاب است و ما باید می دویدیم یک نمایش درست کنیم که هم وزن این باشد اما به خاطر دو پارگی این اتفاق نمی افتاد.

 

* مهراب: فکر می‌کنم اگر جلوتر می رفت و اصلاح می شد این اتفاق می افتاد.

 

* امیر: برای همین تمام بخشها ثابت بودو این نمایش بود که تغییر می‌کرد. همین حالا یکدست تر شده.

 

* مهراب: یعنی همین حالا مثل جناب خان و رامبد شده؟

 

* امیر: شاید یک کاری که ما آن موقع میخواستیم انجام شود این بود که استندآپ ها رو به دوربین باشد نه رو به مردم. یعنی نباید این طور بنظر برسد که یک برنامه دریک سالن اجرا شده و ما این را ضبط و پخش میکنیم.

 

آخرین دیدار با مهران مدیری

مهراب گفتی از وقتی از این مجموعه بیرون آمدی اصلا آنرا ندیدی؟

 

* مهراب: اصلا و حتی یک پلان.

 

خانم دهقان رفت توی برنامه دورهمی؟

 

* مهراب: بعد از این‌که ماجراهای من پیش آمد به شقایق گفتم فعلاً برو شاید برگردیم. به قولی دنبال کار من بودند که برگردم. من در موقعیت خیلی سختی قرار گرفته بودم. یک عده از دوستان من بودند که میگفتند ما هم بیاییم بیرون و من نمی‌دانستم چه بگویم. شاید آن موقع می‌گفتم به به چه دوستان خوبی دارم که به خاطر من آمدند بیرون اما بعد از یکسال کار و موقعیت و موفقیت و پول را از دست می دادند

 

که من نمی توانستم جوابگوی شان باشم و مطمئنا بعد از 20 روز از عذاب وجدان می مردم. در نتیجه من خیلی جدی به همه ی اصرار کردم که بمانند. حتی از همان روز که گفتند دیگر نیا من به مهران گفتم خودت اسمت را بزن کارگردان و کار را پیش ببر و اصلا به چیز دیگری فکر نکن. حتی می شد من نروم سر کار و از خانه کار کنم و گفتند که همان حقوق کارگردانی رابه من میدهند که از دور همکاری کنم اما نمی شد.

 

آن قدر خشمگین بودم که نمی توانستم. احساس میکردم که به حقوق من تجاوز شده است. به بچه ها اصرار کردم که بمانند و پشیمان نیستم که اصرار کردم. شقایق دو، سه قسمت ماند که ببیند من بر میگردم یا نه، بعد معلوم شد که اصلا قرار نیست برگردم و او هم آمد بیرون.

 

آخرین باری که با آقای مهران مدیری صحبت کردی همان موقع بود؟

 

* مهراب: بله.

 

شما چطور؟ آیا تو با مهران مدیری مشکل داری که توی گروهش نیستی؟

 

* امیر: نه بابا. من که در سینمایی اش هم بودم. هم در طراحی موقعیت ها، هم طراحی داستان و هم دیالوگ نویسی کردم. من و خشایار الوند فیلمنامه را نوشتیم.

 

آخر تو جزو نویسنده هایي بودی که مرتب با ایشان کار می‌کردند اما هم اکنون نیستی. آیا این به خاطر مشغله خودت هست؟

 

* امیر: ما چندین سال سخت با آقای مدیری داشتیم و خیلی به ما سخت گذشت. نه از هم دیگر، از کارها، قهوه تلخ را 13*11 قسمت رفتیم و 33 ماه طول کشید. بعد هم بدون فاصله رفتیم ویلای من، بعد بی فاصله رفتیم شوخی کردم، بدون فاصله رفتیم. در حاشیه یک، توقیفش کردند رفتیم در حاشیه 2، آن وسط هم عطسه یک مجموعه پرکاری هایي

 

که همه ی ما را خیلی خسته کرد. اول از همه ی خود آقای مدیری خیلی خسته شد. ما اصلا وقت این‌که فکر کنیم، طراحی کنیم، ببینیم، بخوانیم، یاد بگیریم و نفس بکشیم نداشتیم. مدام باید تلاش می‌کردیم که اتفاقات بدی که در کار قبلی افتاده را جبران کنیم. یک جایی شد که من از نظر جسمی و ذهنی و روحی اصلا نمی کشیدم. گفتم آقای مدیری دیگر چیزی ندارم که اضافه کنم. بعد خندوانه و موقعیت استندآپ کمدی پیش آمد که نقطه عطفی شد برای من که شیفت کنم به سمت بازی کردن.

مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله

با بازیگری از نوشتن آسان شدم

* مهراب: بازی کردن مسئولیت کمتری هم دارد.

 

* امیر: بله، ضمن این‌که یک محیط جدید بودو برایم جذابیت خاصی هم داشت.

 

برای نوشتن باید مدام خلق هم بکنی.

 

* امیر: من تکه تکه از وجودم را می‌کنم می اندازم روی کاغذ و وقتی هم که بدلیل مشکلاتی که وجود داشت آن بازخوردی راکه انتظار داری نمیبینی، این خستگی بیشتر میشود. مثلاً شوخی کردم همین حالا تازه دارد دیده میشود و کسانی که میبینند میگویند اینبخش چقدر خوب بود. انگار جلوتر از زمان خودش بود.

 

قبل ازآن در حاشیه و ویلای من به آن صورت نگرفت و خستگی ها به تن ما ماند. در دورهمی هم من بعنوان بازیگر قرارداد بسته بودم و دیدم مسیر دوباره همان مسیر است و دوباره قرار است سرپرست نویسندگان شوم و دوباره همان حرف ها که این شوخی را ننویس و آن حرف را نزن و فتیله این را بکش پایین و …

 

دیدم واقعا دیگر توان این فشار را ندارم. برای همین یک ذره فاصله گرفتم و سرگرم بازی کردن شدم، دو، سه تا تئاتر و دو، سه تا سریال بازی کردم ودر یکی، دوتا فیلم سینمایی نقش هاي کوچکی داشتم. بعد هم برای فیلم سینمایی جدید آقای مدیری رفتیم و باهم گپ زدیم و …

 

ساعت پنج عصر؟

 

* امیر: نه فیلم جدیدش، ساعت پنج عصر راکه بودم با خشایار فیلمنامه را نوشتیم و بعد خود آقای مدیری بازنویسی کرد چون طرح و نگاه خودش بودو خودش نوشت. من هر کمکی از دستم بر می آمد را انجام دادم. برای سینمایی جدیدی که میـــخواهد بسازد رفتیم صحبت کردیم منتها هنوز به طرحی نرسیدیم. اگر به طرحی برسیم هر کمکی از من بخواهد هستم.

 

حمله تتلیتی ها به من

امیرجان، شما هم کمی از چالش هاي مهمت بگو.

 

* امیر: یکبار تتلیتی ها به من حمله کردند. وسط مسابقات خندوانه هم بودو من هم نمیخواستم برایم رأی منفی بیاید. دوستان من لینک زدند که من با تتلو صحبت کنم که طرفدارانش برای من رأی منفی نفرستند. ازآن طرف میگفتند که من یک ویدئو بگیرم و توی آن بگویم که من تتلو را دوست دارم.

 

من میگفتم بابا من که نه چیزی ازت شنیدم، نه فن تو هستم، نه دشمن تو هستم. اساسا من که کاری باهات ندارم. من فقط با مناسبات هواداری ات شوخی کردم نه خودت خلاصه این‌که خیلی از تتلیتی ها فحش خوردم، یکیدیگر هم از طرفداران احمدی نژاد خیلی فحش خوردم. یعنی یکی دو بار که در صفحه ام با او شوخی کردم این اتفاق افتاد.

مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله

صفحه هایي که یواشکی می‌خوانیم!

وقتی میروید اینستاگرام پست هاي چه کسانی را میخوانید؟

 

* امیر: همان هایي که فالو کردم را می‌خوانم.

 

* مهراب: بعضی ها هستند که آن ها را فالو نکردم اما میروم مطلب شان را می‌خوانم.

 

* امیر: مثلاً کی؟

 

* مهراب: مثلاً امیر تتلو که فالوش نکردم، اما مطالبش را میخوانم یا وحید خزایی. البته هم اکنون چند وقت است که وی را گرفته اند و من خیلی ناراحتم.

 

* امیر: من اکسپلور را می‌زنم و می‌روم آنجا مطالب جذاب را می‌خوانم مثلاً خزفیلم که فیلم آدم هاي خز را میگذارد.

 

* مهراب: فالو یا لایک می‌کنی؟

 

* امیر: نه ولی می‌بینم یا مثلاً تیمارستان راکه خیلی باحال است.

 

* مهراب: من هم تیمارستان را می‌بینم و به نظرم خیلی صفحه هوشمندی است و کپشن هایش هم باحال است.

 

* امیر: از خزایی هم دوست دارم خبر بگیرم. پست آخرش هم خیلی بامزه بود. عشقا کمک. «خنده»

 

ماجراهای من و دخترم و مزاحم ها

مهراب تو یک دختر 20 ساله داری که درسال هایي که اینستاگرام شروع شد تقریباً 15*14 ساله بود، یعنی سنی که بچه ها اعلام استقلال میکنند مصادف بود با غوغای شبکه هاي اجتماعی و به ویژه اینستاگرام. برای ورودش به این فضا ممنوعیتی هم داشتی؟

 

* مهراب: ممنوعیت خاصی نه.

 

اما لابد نگران هستی…

 

* مهراب: من همیشه سعی کردم بهترین دوست فرزندانم باشم و فکر می‌کنم این بهترین کار است. همه ی آدم ها در هنگام بروز مشکلات به بهترین دوستان خودشان مراجعه می‌کنند و بچه ها هم همین طور. در شرایط فعلی اگر شما بخواهید ممانعت هاي خاصی به وجود بیاورید یا سعی کنید طور دیگر نظارت شان کنید سخت است اما اگر شما انها رابا شرایط درستی هدایت کرده باشید، آن وقت میتوانید آسان تر باشید.

 

من خوشحالم که بچه هاي من طرفدار فلان موسیقی زیرزمینی نیستند ودر محیطی رشدکرده اند که خیلی چیزها را درک می‌کنند و بنابر این ما با خیال آسان تری در کنارشان هستیم هر چند که به هرحال و با این شرایط، نگرانی همیشه هستم.

 

اتفاقات بامزه اي نمی افتد؟ به خاطر پست هاي تو و پرفالوور بودن صفحه ات برای نیروانا؟

 

* مهراب: مزاحم هم هست اما یک اتفاق خنده دار این است که از او خواستگاری می‌کنند. می‌روند برایش پیغام می گذارند و او جواب نمیدهد و بعد می‌آیند وی را از من خواستگاری میکنند یا تقاضای می‌کنند کهت من بروم وساطت کنم. عجیب است. نمی‌دانم راجع به من چه فکری کرده اند.

مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله

شقایق و پیمان هم یواشکی اینستاگرام دارند!

چرا خانم دهقان در اینستاگرام پیج ندارد؟

 

* مهراب: یک پیج یواشکی و با یک اسم دیگر دارد و میرود پیج من و دیگران را می‌بیند و به نوعی سرک میکشد. هم او صفحه دارد و هم پیمان قاسمخانی. یک روز هر دوشان را لو می‌دهم و صفحه شان را معرفی می‌کنم. «خنده»

 

راستی این نکته را هم بگویم من مسئله اي که در ارتباط با دخترم دارم این است که یک عده خیلی جدی می‌نویسند که وای این دختر خانم دهقان است؟ چطور ممکن است دختر خانم دهقان باشد؟ بعضی ها هم مچ می‌گیرند که شما در فلان گفت و گو گفتید که با خانم دهقان فلان سال ازدواج کردید ولی دخترتان اینقدر سالش هست.

 

از همه ی بامزه تر این‌که کسانی که تازه متوجه میشوند می‌روند در صفحه نیروانا این را می‌نویسند یا وی را با اسم نیروانا قاسمخانی فالو میکنند اما می‌نویسند چه نسبتی با فلانی داری. اذیتش میکنند ولی او هم عادت کرده.

 

چرا در مورد خانم رهنما ننوشتم!

یک نکته دیگر تو واکنش نشان دادی درباره بهنوش بختیاری و آن ماجراها پیش آمد…

 

* مهراب: واکنش نشان ندادم. او واکنش نشان داد. «خنده»

 

… می‌خواستم بگویم که همیشه پارتی بازی میکردی ودر مورد بهاره رهنما هیچ چیزی نمینوشتی. او هم کم کار جالب و جنجالی نکرد…

 

* مهراب: … در مورد بهنوش هم واقعا دلم نمیخواست چنین اتفاقی بیفتد. من به شدت دلم نمیخواهد که به هیچ یک از همکارانم هیچوقت، هیچوقت، هیچوقت شاخ تو شاخ بشوم. اصلا در نتیجه اتفاقا نه بهنوش، نه خانم رهنما، خیلی هاي دیگر کارهایی میکنند که مورد سلیقه من نیست و میتوانم خیلی زیاد با آن ها شوخی بکنم ولی اینکار را نمیکنم. من چهار بار هم اگر به کسانی پریدم، به کسانی پریدم که به من یا به کسیکه من دوست دارم یا به صنف من پریدند.

 

در همکاران، مثلاً با آقای الماسی وارد چالش شدم چون مستقیم با اسم راجع به ما صحبت کرده بودو من نمی توانستم طور دیگری برخورد کنم. بله، قطعا خانم رهنما هم قبلا پست هایي گذاشته و کارهایی کرده که می شد با او هم شوخی بکنم. با خیلی ها می شد شوخی بکنم و با بهاره رهنما هم بیشتر از خیلی ها. «خنده»

 

دابسمش ها

دابمش ها را میبینید؟

 

* مهراب: این آقا که اخیرا آمده خیلی بامزه است.

 

* امیر: سهیل خیلی خوب است.

 

* مهراب: میمیک فوق العاده اي دارد و خیلی مسلط است.

 

* امیر: من سهیل را میبینم و یک خانم که مرجانه گلچین را خوب دابسمش می‌کند و یکی، دو نفر دیگر، یک زن و شوهر همهستند که رزمی کار هستند و یک بچه هم دارند.

 

* مهراب: من چیزهایی که یک دفعه مد می‌شود را دوست ندارم. مثلاً اصلا از چالش آب یخ حال نکردم هر چند که خودم هم یک کارهایی کردم. دابسمش هم آن قدر یک دفعه زیاد شد و خوب و بدش قاطی شد که دیگر زیاد برایم جذاب نیست.
مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژولهخیلی زیاد بلاک میکنم!

* امیر: مهراب چه کسانی را بلاک می کني؟

 

* مهراب: من هر شخصی راکه دوست نداشته باشم بلاک می‌کنم. خیلی زیاد بلاک می‌کنم.

 

* امیر: من فحش رکیک را بلاک می‌کنم.

 

* مهراب: فحش رکیک که حتماً.

 

* امیر: من کسیکه از من انتقاد کرده باشد را بلاک نمی‌کنم اما کسانی که وی را لایک کرده باشند را بلاک میکنم.

 

* مهراب: من انتقادات مستدل و درست و محترمانه را نگه می دارم. اما یکی هست که توی حرف هایش پر است از متلک هاي الکی، بلاکش میکنم. یا یکی هست که به من میگوید تو و می‌روم توی صفحه اش میبینم 15 سالش هست، بلاکش می‌کنم. من نزدیک 50 سال دارم و او نباید به کسیکه شاید سن پدرش هست بگوید تو.

 

* امیر: چه دیکتاتوری هستی تو!

 

* مهراب: دیکتاتور نیستم. این جا خانه من است.

 

* امیر: اما صفحه آدم که خانه آدم نیست. این یک صفحه پابلیک است.

 

* مهراب: من اگر در خانه ام را باز گذاشتم معنی اش این نیست که تو بیایی توی خانه من، به من توهین کنی و من تو را بیرون نیندازم. من مثلاً همه ی «متاسفم»ها را بلاک میکنم. «من برای خودم متاسفم که تو فلانی».

 

* امیر: «از شما انتظار نداشتم»ها؟

 

* مهراب: «متاسفم برای مملکتی که تو فلان»، یا «متاسفم که تو فلان»…

 

* امیر: یا «خاک بر سر ما که هنرمندان ما…»

 

* مهراب: اگر احساس کنم دارد متلک هاي اینجوری میگوید بلاک میکنم.

 

* امیر: من اگر طرف یک نقد تند هم نوشته باشد، میروم صفحه اش را نگاه می‌کنم و میبینم که عکس دارد و فالوور دارد و آدم حسابی هست میگذارم بماند. شاید نظرش نسبت به من عوض شود اما این‌که می‌گویی یکی «تو» بگوید وی را بلاک میکنی عجیب است.

 

* مهراب: حالا فقط «تو» نیست. این «تو» درکنار متلک و یک چیزهای دیگر. من یک مرضی دارم و آن این‌که می‌آیم صفحه تو را میبینم، و می‌بینم کسانی به تو فحش دادند، آن ها را هم بلاک میکنم.

 

* امیر: لابد می گویي شاید پس فردا هم بیاید توی صفحه تو. «خنده»

 

* مهراب: یک سری از کسانی که خیلی جدی بلاک شان می‌کنم کسانی هستند که به طرفداری از من به دیگران فحش می‌دهند. تعجب می‌کنند و با یک آی دی دیگر می‌آیند مینویسند برای چه ما را بلاک کردی. می‌گویم خودم بلدم فحش بدهم. اتفاقا فحش هاي زشت هم زیاد بلدم اما نمیخواهم فحش بدهم. اگر میخواستم خودم اینکار را می‌کردم.
مصاحبه خواندنی با مهراب قاسم خانی و مهدی ژوله

* امیر: پس تو توی کامنت ها هم وارد می‌شوی؟

 

* مهراب: یک موقعی حال داشتم وارد میشدم. همین حالا خیلی وقت است که اینکار را نکردم. طبق معمول با شوخی وارد می‌شوم و بازی میکنم و یک ساعت شوخی میکنم و اگر لازم شد بلاکش می‌کنم.

 

* امیر: من خیلی از هنرمندان را میخواهم فالو کنم میبینم همه ی قبلا تو را فالو کرده اند.

 

* مهراب: بعضی ها هم هستند که فالوشان کرده بودم، دیدم مرا فالو نکردند، آنفالوشان کردم.

 

* امیر: من هم همین طور. درضمن میروم میبینم کدام یک از دوستان لایکم کرده اند. اگر دیدم یک آدم حسابی، مثلاً مهتاب کرامتی لایکم کرده بر میگردم یک‌بار دیگر مطلبم را می‌خوانم ببینم چی نوشته ام و حال می‌کنم. «خنده»

 

آیا کسانی که مینویسند «خوب شد رامبد آدمت کرد» را هم بلاک میکنی؟

 

* امیر: نه. بعداً با همین سوژه خیلی بازی میکنم.

 

* مهراب: من یک وقت هایي پروسه بلاک کردن خیلی وقتم را می‌گیرد و میبینم چند ساعت پشت سر هم دارم بلاک میکنم. وقتی هم که گرم میشوم، متاسفانه یک سری را هم اشتباهی بلاک می‌کنم.

 

* امیر: پس فکر کنم اگر اینقدر بلاک نکرده بودی هم اکنون چند میلیون بودی.

 

* مهراب: بله، خیلی بلاک کردم. فکر هم می‌کنم لازم است کسیکه دریک جمع عمومی وارد میشود باید مراقب رفتارش باشد و احترام خودش و دیگران را داشته باشد.