پارس ناز پورتال

باید و نبایدها را در تربیت فرزندان بدانید

باید و نبایدها را در تربیت فرزندان بدانید

باید و نبایدها را در تربیت فرزندان بدانید 

تربیت فرزندان می تواند شخصیت آن ها را برای زندگی در آینده کاملا شکل دهد و این مهم ترین چیز در زندگی یک شخص است.تقریبا هر مادر و پدری، حتی به شکل غریزی می‌داند که برای اینکه کودکان مفید و موفقی تربیت کند، بعضی کارها هست که نباید انجام دهد و برخی کارها هست که حتما باید انجام بدهد.

 

تقریبا هر مادر و پدری، حتی به شکل غریزی می‌داند که برای اینکه کودکان مفید و موفقی تربیت کند، بعضی کارها هست که نباید انجام دهد و برخی کارها هست که حتما باید انجام بدهد.با این همه گاهی از روی کم‌تجربگی، عصبانیت و بسیاری عوامل دیگر انجام دادن یا انجام ندادن آنها را فراموش می‌کند. در این‌جا می‌خواهیم با همدیگر برخی از کارهایی را که نباید با کودک‌مان انجام بدهیم مرور کنیم.

 

 رها نکن!

وقتی کودکتان به شما نیاز دارد او را رها نکنید. اگر نیاز دارد او را بغل کنید و اگر می‌خواهید او را تنبیه کنید، علت تنبیه را به روشنی بگویید و با کمک خود او مجازاتش را تعیین کنید.اگر بدون توضیح او را رها کنید، چنین رها کردنی این احساس را به کودک می‌دهد که دوست داشتنی نیست، خیلی تنها است

 

و حامی و پشتیبانی در زندگی ندارد و همین احساس نا‌خوشایند را با خود تا بزرگسالی حمل خواهد کرد. حتی گاهی همین احساس باعث می‌شود که او در بزرگسالی، تنها برای این‌که رها نشود و دچار احساس تنهایی و بی‌پناهی نشود، خود را به هر کسی راضی کند، منت هر کسی را بکشد و از تنهایی یا هر گونه فقدان بشدت بترسد.

 

 احساس گناه ایجاد نکن!

متاسفانه بسیاری از والدین تنها روش تربیتی‌شان ایجاد احساس گناه در فرزندشان است. به او می‌گویند اگر فلان کار را کردی دیگر دوستت ندارم. اگر فلان چیز را خواستی با تو قهر می‌کنم. خواهر یا برادرت را بیشتر دوست دارم. اگر شاگرد اول نشوی دیگر کاری به تو ندارم، اگر، اگر، اگر… چنین دوست داشتنی دوست داشتن شرطی شده  است.

 

ضمن اینکه این دوست داشتن کودکان ما را هم شرطی می‌کند و در آنها مرتبا احساس گناه ایجاد می‌کند. آنها گمان می‌کنند که دوست داشتنی نیستند مگر آن که فلان کار را بکنند و اگر آن کار را انجام ندهند احساس گناه می‌کنند و حتی پرخاشگر و گاهی گوشه‌گیر می‌شوند. آنها نمی‌توانند استدلال کنند،

 

نمی‌توانند فکر شما را بخوانند و نیت شما را متوجه شوند و تنها چیزی که متوجه می‌شوند بن بستی است که در آن گیر افتاده‌اند.

 

تصویر بچه بد نده!

متاسفانه بسیاری از ما به فرزندانمان تصویر بچه بد می‌دهیم. یعنی حتی کمترین کار اشتباهی که فرزندمان انجام می‌دهد را منظوردار تلقی می‌کنیم و گمان می‌کنیم با یک بزرگسال طرفیم نه با یک کودک.وقتی از یک کودک، انتظار رفتار بالغانه داشته باشیم به محض اینکه چنین رفتار بالغانه‌ای از او سر نزد می‌گوییم

 

تو بچه بدی هستی یا تو بی‌ادبی یا تو دزدی یا… روانشناسان معتقدند که این برچسب‌ها گاه تا آخر عمر با کودکان ما باقی می‌مانند و تصور کودکی که حالا بزرگ شده این است که انسان بد، بی‌ادب یا دزد یا… است. تقریبا همه مجرمان، قاتلان، دزدهای حرفه‌ای و افراد ضد اجتماعی تصاویر بد و بسیار منفی  و مخرب از خود دارند.

 

تحقیر و توهین و تمسخر نکن!

گرچه تحقیر و توهین و تمسخر با همه‌کس ناپسند است، اما متاسفانه روی کودکان تاثیر به مراتب بدتر و سنگین‌تری دارد. اگر شما فرد بزرگسالی را که شخصیت او شکل گرفته است مورد تحقیر، تمسخر یا مورد توهین قرار دهید، گرچه او را ناراحت کرده‌اید اما نمی‌توانید در رشد روانی او تاثیر چندانی بگذارید.

 

در حالی که همین کارها با کودکان، آنها را تبدیل به افرادی کمرو، بی‌ اعتماد به نفس، گوشه‌گیر، لجباز یا خشن می‌کند که او هم در آینده دیگران و خصوصا اعضای خانواده‌اش را مورد سرکوب قرار خواهد داد.

 

بی‌اهمیت تلقی نکن!

برخی نشانه‌ها را در کودکان‌مان هرگز نباید بی‌اهمیت تلقی کنیم. برای مثال وقتی کودک ما می‌ترسد و برایمان ثابت شده که ترس او واقعی است حتما باید دلیل ترس را بفهمیم و آن‌را رفع کنیم. باید بتوانیم با درک و همدلی ترس کودک‌مان را کم کنیم و از او حمایت کنیم نه این که او را به خاطر ترسیدن یا اضطرابش تنبیه کنیم یا صورت مسئله را پاک کنیم و بگوییم نباید بترسی!

 

همچنین گریه‌های بیش از حد، بی‌اشتهایی زیاد، پنهان‌کاری، دروغگویی و بسیاری دیگر از رفتارهای کودکان ما دلایل و معانی خاص خود را دارند و نباید از کنار آنها بی‌تفاوت عبور کنیم، بلکه لازم است تا این موارد ریشه‌دار نشده با کمک متخصص، از رشد آنها در کودک خود جلوگیری به عمل آوریم.

 

مقایسه نکن!

ما درباره‌ عدم مقایسه فرزندانمان با کودکان دیگر زیاد شنیده‌ایم با این وجود هنوز هم می‌بینیم که برخی از والدین، کودک خود را با بقیه کودکان مقایسه می‌کنند. مقایسه‌ای که تخریبی است. به نظر من تنبلی ما والدین علت اصلی این مقایسه‌ها است! شاید تعجب کنید و بگویید مقایسه کودکان، چه ربطی به تنبلی والدین دارد؟ پس دقت کنید.

 

همان طور که می‌دانید انسان موجودی یکتا است که از اثر انگشت گرفته تا ویژگی‌های رفتاری روانی، استعدادها و بسیاری صفات دیگر در این جهان یگانه است. هر انسانی آمادگی، استعداد، توانمندی و علائق جداگانه‌ای دارد و در نتیجه میوه و ثمره هر کسی با دیگری متفاوت است.

 

همانطور که میوه درخت گلابی، گلابی است و میوه درخت سیب، سیب است و ما نمی توانیم به درخت سیب بگوییم چرا گلابی نمی‌دهی؟! به همین صورت این وظیفه پدر و مادر است که هر یک از فرزندان خود، استعدادها و توانمندی‌ها و صفات مختص او را بشناسد و او را در جاده درست رشد و شکوفایی قرار دهد.

 

در حالی‌که متاسفانه اکثر والدین نه تنها به چنین شناختی نرسیده‌اند بلکه با اجبار کردن فرزندان به عمل به کلیشه‌های موجود، توانایی‌های آنها را سرکوب می‌کنند و برخی استعدادها را در کودکان خود می‌کشند. مگر می‌توان به کودکی که استعداد ریاضی ندارد زور گفت که ریاضی بخواند یا به کودکی که ورزش دوست ندارد به اجبار گفت که باید فوتبالیست بشود؟

 

بنابراین به جای مقایسه کودکان خود با کودکان دوست و آشنا و همسایه، او را با خودش مقایسه کنید. ببینید عملکرد او نسبت به گذشته بهتر شده یا نه؟ موانع او کجاست و برای رشدش چه باید بکنید.نکته دیگر درباره مقایسه کودکان، مقایسه فرزندان خودتان با هم است!

 

متاسفانه این کار نیز یعنی مقایسه افراطی خواهر و برادر‌ها با هم، نه تنها آنها را حسود بار می‌آورد، بلکه نسبت به والدین بدبین و کینه‌ای می‌کند. متاسفانه در بسیاری موارد مقایسه‌ها در خانواده منجر به نوعی تبانی بین مادر و یک فرزند، یا پدر و یک فرزند بر علیه فرزند دیگر می‌شود.

 

گاهی هم هر یک از والدین با یکی از کودکان ائتلاف و تبانی می‌کنند و در خانواده دو گروه پنهانی ایجاد می‌شود که همیشه در حال لجبازی با هم‌اند و همیشه با یکدیگر مخالفند. این روش نیز علاوه بر آسیب زدن به کودکان، به بنیان خانواده و روابط زناشویی والدین نیز آسیب وارد می‌کند، بنابراین والدین باید مراقب نیفتادن در دام مقایسه‌های بی‌حاصل باشند.