ندا دختری که شوهر خیانت کارش را در مغازه دیده بودو با یک نگاه عاشق او شده بود، یک روز هنگام ورود به منزل با صحنه خیانت شوهرش رو به رو شد و سریعا درخواست طلاق کرد. عشق خیابانی ندا سرانجام خوبی برای او همراه نداشت و پای او رابه دادگاه خانواده باز کرد.
ندا 19 ساله در حالیکه تمام بغضش را در گلو می فشرد و مدام با فریاد اشتباه کردم، نادرست کردم و فریب خوردم به گذشته خود افسوس میخورد، درباره ماجرای زندگی اش به قاضی دادگاه خانواده گفت:
پس از گرفتن دیپلم خودم را برای آزمون سراسری آماده می کردم که روزی هنگام خرید ناگهان نگاهم به چهره جوان فروشنده خیره ماند، احساس کردم مرد آرزوهایم را یافته ام. پرهام جوانی خوش قد و قامت و خوش چهره بود، به بهانه خرید گیتار تزئینی وارد مغازه شدم نمی دانستم نتیجه این نگاه به کجا خواهد انجامید حال خودم را نمی فهمیدم و تنها در رویاهایم خودرا درکنار پرهام احساس می کردم.
خرید این گیتار سرآغاز دوستی من و پرهام شد به طوریکه رابطه ما حدود 8 ماه به طول انجامید و من از هر فرصتی برای دیدن او استفاده می کردم تا اینکه او به خواستگاری ام آمد، ولی پدرم بلافاصله او و خانواده اش را شناخت و به شدت با ازدواج ما مخالفت کرد پدرم پرهام را جوانی بی بند و بار نامید که به خاطر خلاف کاری هایش از شهرستان متواری شده است؛ ولی من که عاشق پرهام بودم نمی توانستم این حرف ها را باور کنم.
احساس می کردم چون او شاگرد مغازه است و درآمد کمی دارد پدرم با این ازدواج مخالف است بهمین خاطر در مقابل خانواده ام ایستادم و انها را وادار کردم تا با این ازدواج موافقت کنند. هنوز چند ماه از ازدواج ما نگذشته بود که همه ی حرف هاي پدرم به واقعیت تبدیل شد او چند بار به من خیانت کرد.
یکبار که به خانه آمده بودم با لباسهای یک زن روی زمین برخورد کردم و زمانی که وارد اتاق خواب شدم چیزی را دیدم که نباید می دیدم… تحمل بی بند وباری و مشروب خوری پرهام را نداشتم چند بار از خانه با حالت قهر خارج شدم، اما او که مرا دور میدید خانه ام رابه لانه مجردی تبدیل می کرد.
به رفیق بازی هایش ادامه می داد بارها اورا با دختران بد حجاب ودر حال کشیدن قلیان در کافه ها دیدم، حالا هم از کرده خودم پشیمانم و میخواهم از او طلاق بگیرم. با اظهارات این زن درخواست طلاق از سوی او صادر و برای شوهر وی فرستاده شد.
مرد جوان که پس از دو سال رابطه پنهانی با زن متاهل او را کشته بود، دیروز پای میز محاکمه ایستاد. متهم در جلسه محاکمه منکر قتل زن متاهل شد و ادعا کرد پس از اطلاع از متاهل بودن زن جوان قصد داشت به این ارتباط پایان دهد که منجر به مرگ فرزانه مقتول شد.
قتل زن متاهل
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی توکلی و با حضور یک قاضی مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. وی گفت: محمد ۴۰ ساله متهم است آخرین روز سال ۹۴ یک زن جوان به نام فرزانه را در کارگاه مبلسازیاش در چهاردانگه تهران کشت. اکنون با توجه به مدرکهاي موجود در پرونده برایش درخواست مجازات دارم.
سپس همسر قربانی که قیم پسر 10 ساله اوست از طرف فرزندش برای قاتل حکم قصاص خواست. پدر و مادر فرزانه نیز گفتند حاضرند تفاضل دیه را بپردازند تا محمد اعدام شود.
وقتی محمد که با قرار وثیقه ۱۰ میلیارد تومانی آزاد است در جایگاه ویژه ایستاد گفت : من کارگاه مبلسازی داشتم تا اینکه زن جوانی که از آشنایانمان بود فرزانه را برای خرید مبل به من معرفی کرد و گفت چون او بیوه است، در قیمت مبل به او تخفیف بدهم. من هم قبول کردم و چندبار تلفنی درباره قیمت مبل با فرزانه صحبت کردم. او از شرایط زندگیاش برایم گفت و این ارتباط دو ماه طول کشید.
وی ادامه داد: من از فرزانه خواستم تا رابطهمان رابا هم نزدیکتر کنیم اما او قبول نکرد. قیقت زندگیاش را برایم گفت. او گفت شوهر و فرزند دارد ولی با همسرش ارتباط خوبی ندارد. او همیشه از بدرفتاریهاي همسرش به من میگفت. من که متوجه شده بودم او متاهل است رابطهام رابا او تمام کردم ولی او دست از سرم برنمیداشت و مدام از عددهاي مختلف به من زنگ میزد.
متهم قتل زن متاهل
این متهم گفت: آخرینبار فرزانه با من تماس گرفت و گفت داییاش فوت شده است. او که بشدت گریه میکرد از من خواست تا اجازه دهم برای آخرینبار به دیدنم بیاید. فرزانه به کارگاهم آمد و گفت داییاش را مانند پدرش دوست داشت. وقتی گفتم دیگر به او علاقه ندارم، خشمگین شد و سرش رابه دیوار کوبید. من هم او را هل دادم و کارگاه را ترک کردم. فکر میکردم فرزانه دقایقی بعد کارگاه را ترک می کند.
ولی وقتی به آنجا برگشتم با جنازه او روبرو شدم. من همان موقع به خانه مادرم رفتم و ماجرا رابه برادرم گفتم. برادرم به کارگاه برگشت و جنازه رابا خودرو به بیابانهاي اطراف تهران برد. این متهم درباره رابطه خودش با همسرش نیز به قضات دادگاه گفت: من متاهل هستم و رابطه خوبی با همسرم دارم. ولی فرزانه زن تحصیلکرده و فهیمی بود. حتماً اگر قبل از همسرم با او آشنا شده بودم با او ازدواج می کردم.
من قصد کشتن او را نداشتم. من دو سال با فرزانه در ارتباط بودم ودر این مدت ب ه او علاقهمند شده بودم. ولی او خودش سرش رابه دیوار زد و جان سپرد. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
مرد جوان در حالیکه اشک می ریخت ، به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: همسرم را دوست دارم و همه ی تلاشم را برای رفاه او بکار گرفته بودم اما نمی دانم چطور وجیهه اینگونه قدم در بیراهه گذاشته است. من و همسرم زندگی خوبی داشتیم، روزی که به خواستگاری وجیهه رفتم به او قول دادم تا همه ی نوع امکانات رفاهی را برایش فراهم کنم. بعد از ازدواج به خودم گفتم باید برای پیشرفت زندگی ام کار و تلاشم را دو برابر کنم.
بهمین خاطر از صبح زود تا شب به صورت دو شیفت کار می کردم تا مخارج این زندگی عاشقانه را تامین کنم. مدتی از ازدواج مان می گذشت و من همان گونه به فکر پول و مادیات بودم تا به اصطلاح، خودم رابه وجیهه ثابت کرده باشم اما نمی دانستم در ذهن همسرم چه می گذرد و چه انتظاری از من دارد؟ کار زیاد باعث شده بود که من خسته و بی حوصله شوم و هیچ توجهی به نیازهای عاطفی همسرم نداشته باشم.
بر اثر غفلت من، این خلأها و کمبودها در زندگی ام تاثیر بدی گذاشت. هر چند وجیهه با پیشنهاد خرید لوازم خانه و لباس از من می خواست که بیشتر درکنار او باشم اما من از فرط خستگی زمانی را برای تفریح و خرید نمی گذاشتم و تنها با دادن کارت خودپرداز از همسرم میخواستم همراه مادرش به بازار برود.
ماجرای خیانت یک زن به همسرش
کم کم متوجه رفتارها و حرکات مشکوک همسرم شدم، او مدام با گوشی تلفن همراهش مشغول بودو با بی اعتنایی به من، در شبکه هاي اجتماعی سیر می کرد. رفتارهای سرد وجیهه باعث ایجاد سوءظن درمن شد . دیگر آرامش نداشتم و از سویی دیوانه وار همسرم را دوست داشتم . تصور اینکه او با کسی ارتباط داشته باشد، روح و روانم رابه هم ریخته بود بهمین خاطر از محل کارم مرخصی گرفتم و با یکی از دوستانم به تعقیب وجیهه پرداختم.
بعد از گذشت یک هفته از تعقیب همسرم فکر کردم که اشتباه کرده ام و به دوستم گفتم که دیگر با موتورسیکلتش به دنبالم نیاید اما بازهم برای آخرینبار با دوستم به تعقیبش رفتم. هر لحظه که او به مکان هاي متروکه اطراف مشهد نزدیک می شد اضطراب و دلشوره عجیبی در دلم به وجود می آمد تا اینکه او مقابل ساختمانی ایستاد و به همراه مرد غریبه اي وارد ساختمان شد. دست و پاهایم می لرزید، با نگرانی و دو دلی زنگ آن واحد را زدم که ناگهان با همسرم روبه رو شدم.
دختری جوان چندی قبل به پلیس فتای استان اصفهان رفت و علیه خواستگارش شکایت کرد. او گفت: مدتی قبل از طریق تلگرام با پسری بهنام بابک آشنا شدم. اوایل حرفهاي خیلی معمولی میزدیم اما بعد از مدتی او گفت به من علاقهمند شده است، من نیز احساسا میکردم بابک را دوست دارم . او گفت قصد دارد با من ازدواج کند و بهزودی به خواستگاریام می آید. از این اتفاق بسیار خوشحال بودم و خیال می کردم درکنار بابک بسیار خوشبخت خواهم شد.
اغفال دختر جوان
اغفال دختر جوان با وعده ازدواج توسط یک پسر
دراین مدت چندبار به خواسته او عکسهایي از خودم برایش فرستادم تا اینکه بعد از مدتی رفتار بابک ناگهان تغییر کرد. او دیگر آن آدم سابق نبود وقتی علت را پرسیدم نیت اصلیاش را فاش کرد و گفت باید عکسهاي بیشتری از خودم بفرستم و برای اینکه عکسهاي قبلی را منتشر نکند باید خواستههایش را انجام بدهم. او از من باج می خواست و خواستههاي دیگری نیز داشت. این رفتار او من را شوکه کرده بود.
آبرویم را در خطر می دیدم و نمیدانستم باید چه کار کنم. خودم بیاحتیاطی کرده و باعث این اتفاق شده بودم. در نهایت تصمیم گرفتم به پلیس شکایت کنم و از مأموران کمک بخواهم. مأموران بعد از شنیدن حرفهاي این دختر تحقیقات خودرا آغاز کردند و توانستند متهم را دستگیر کنند. او اعتراف کرد این دختر رابا هدف اخاذی فریب داده و وعده ازدواج فقط دروغی برای اغفال طعمهاش بوده است.
سرهنگ مرتضوی، رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات فرماندهی انتظامی استان اصفهان، با بیان اینکه اغفال دختران با وعده ازدواج یکی از عوامل اصلی انتشار عکسهاي خصوصی در فضای مجازی است، درباره این پرونده و مواد مشابه گفت:
با نگاهی به پروندههاي ارجاعی به پلیس فتا درمییابیم فضای مجازی هیچگاه بستر امن و مناسبی برای آشنایی و همسرگزینی نیست و این فضا مجازی است و نمیتواند تضمینکننده اطلاعات صحیحی از چهره واقعی افراد باشد.
ودر خبر بعدی هم: محاکمه زن و شوهر جنایتکار به اتهام قتل فجیع 8 زن گیلانی
دومین جلسه محاکمه زوج گیلانی به اتهام قتل ۸ زن گیلانی در حالی در دادگاه کیفری یک دادگستری گیلان برگزار شد که متهم ردیف اول فقط قتل سه زن را گردن گرفت. در همین حال همسر وی نیز که بهعنوان متهم دوم پرونده در دادگاه حضور داشت مدعی شد فقط در جریان یکی از جنایتها بوده اما با تهدید از سوی همسرش وادار به سکوت شده است.
بنا بر این گزارش، اتهامات این مرد ارتکاب ۸ فقره قتل، جنایت بر میت به همراه سرقت طلا و همچنین مثله کردن مقتولان و رهاسازی اجساد در رودخانه و کنار جادههاست. همچنین اتهامات همسر وی نیز همدستی و معاونت دریک فقره قتل، فروش اموال مسروقه، تسهیل در ارتکاب جرم و مساعدت در خلاصی متهم از طریق مخفی کردن ادله جرم است.در ابتدای جلسه خانواده مقتولان خواستار قصاص نفس، اعدام و اشد مجازات برای متهم ردیف اول.
و همچنین برای متهم ردیف دوم بهعنوان هم دست وی و به جرم معاونت در قتل و مورد معامله قرار دادن طلاهای مسروقه خواستار حکم قصاص برای وی شدند. بنا بر این گزارش، قاضی پرونده پس از شنیدن شکایتها خطاب به متهم ردیف اول اظهار داشت: پس از اقرار به جنایتها و بازسازی صحنههاي جرم آیا اتهامات وارده را قبول دارید؟ چه دفاعی از خود دارید؟
مرد جنایتکار نخست برخی اتهامات و اظهارات قرائت شده را رد و ادعا کرد: من فقط ۳ نفر رابه قتل رساندم. متهم ردیف اول در خصوص قصد و نیت ارتکاب این قتلها نیز بیان داشت: آن گونه نیست که بهخاطر چند تکه طلا و محدودیت مالی این قتلها را مرتکب شده باشم، نمی خواهم جلوی خانوادهها مطالبی را عنوان کنم اما در اظهاراتم به قصد اصلیام در خصوص این قتلها اشاره کردهام.
همچنین متهم ردیف اول اظهارات همسر خودرا غیرواقعی دانست و اظهار داشت: همسر من اعتیاد دارد و تریاک و داروهاي دیگر مصرف می کند و نمیتوان به اقرارهای شخصی که در چنین وضعیتی قرار دارد استناد کرد. متهم ردیف اول تأکید کرد: من فقط همان ۳ مورد قتلی که اشاره کردم را قبول دارم. در ادامه قاضی از همسر متهم خواست از خود دفاع کند.
وی گفت: من فقط ۲ بار طلا برای فروش به بازار بردم، دفعه اول همسرم گفت که این طلاها در خودروی او پیدا شده اما دفعه دوم با زور و تهدید وادار به فروش طلاها شدم. متهم ردیف دوم در رابطه با قصد و نیت خود از همدستی با همسرش عنوان کرد: همسرم من رابا تهدید به قتل پسر ۲۳ سالهام که از همسر اولم بوده و همچنین قتل دختر ۴ سالهام که فرزند مشترکمان است وادار به همدستی با خود کرد.
وی ادامه داد: من سالها پیش تصادف کردم و از ناحیه پا و کمر بشدت مصدوم هستم و داروهای قوی مصر ف میکنم، بعضی اوقات نیز برای بهبود دردم تریاک میخورم. یک شب بیدار شدم که ناگهان زنی را بیهوش در حمام خانه دیدم. بسیار شوکه شده بودم و چون اثر داروها نیمه هوشیارم کرده بود، همسرم به من حمله ور شده و مرا به داخل اتاق انداخت و از ترس جان خود و فرزندم نتوانستم چیزی بگویم.
ماجرای قتل ۸ زن گیلانی
وی در ادامه در پاسخ به دادگاه که او را به مخفی کردن جرم همسر خود و کمک نکردن به فردی نیمه جان در حمام خانه متهم کرده بود، پاسخ داد: صبح روزبعد هیچ اثری ازآن خانم در خانه نبود. همچنین همسرم من را تهدید کرد که نباید چیزی بگویم و چندی بعد در جاده زنجان به طارم نیز به من گفت که این نخستین بارم نبود ه که کسی رابه قتل رساندهام و مکانی رابه من نشان داد که نخستین مقتول را در آنجا رها ساخته بود.
حتی من خواستم چند بار فرار کنم که همسرم بازهم مانع شد و من رابه زور و تهدید جان فرزندانم نگه داشت. در حالیکه وکیل این زن در دفاع از او قصد داشت او را بیگناه نشان دهد اما دادگاه در پاسخ به این دفاعیات با قرائت قسمتی از کیفر خواست که اظهارات افراد نجات یافته از دام این زوج بود تأکید کرد : متهم ردیف دوم با ایجاد رابطه و جلب اعتماد برخی مقتولان، مقدمات قتل و سرقت را برای همسر خود فراهم میکرده و این مصداق اتهامات وارده به ایشان است.
در ادامه دادگاه با اعتراض و حمله ور شدن خانواده چند نفر از مقتولان از حالت عادی خارج شد که با دخالت مأموران وضعیت آرام شد. متهم ردیف اول نیز در ادامه گفت: من نمی دانم این افراد خانواده چه کسانی هستند و قتل آنها کار من نبوده و به زور گردن من انداختهاند. در انتها قاضی پرونده، با شنیدن دفاعیات وکلا و متهمان، یک هفته اعلام تنفس داد و ادامه جلسه رسیدگی به این پرونده رابه تاریخ پنجشنبه هفتم تیرماه موکول کرد.
مردی 39 ساله بعلت باردار کردن دختر 13 ساله اي در اتومبیل جلوی چشمان دختر 4 ساله اش، در کشور آمریکا دستگیر شد. الیاس ماگانا در اعترافات خود گفته بود که علت این کارش وسوسه شدن لحظه اي بوده و دلیل منطقی برای اینکارش نداشته است.
طی تحقیقات پلیس مشخص شده که الیاس پس از مصرف کوکائین اقدام به این جنایت کرده و تا مدت ها قبول نمیکرد که بچه مال او است. دختر جوان که نامش بدلیل قانونی نامشخص است ادعا کرده که الیاس تا مدت ها قبول نمیکرد که بچه مال او است و می گفت تو با شخص دیگری هم جز من بودی و بچه مال شخص دیگری است. زمانی که مامور پلیس از دختر پرسید که کجا با الیاس آشنا شدي؟
او پاسخ داد که در پشت چراغ قرمز کنار خیابان ایستاده بودم تا بتوانم عبور کنم که الیاس با ماشینی مدل بالا به همراه دخترش کنار من آمد و خیلی محترمانه در خواست کرد که سوار خودرو بشوم، من که خیلی کنجکاو شده
بودم درخواستش را قبول کردم و سوار خودرو شدم. بعد از مسافتی الیاس پیشنهاد رابطه را داد و گفت همه ی جوره مرا تامین می کند . وی در ادامه گفت که الیاس جلو چشمان دخترش در اتومبیل به من تعرض کرد و مرا وادار به دیدن فیلمهای ناجور گوشیاش کرد.
وی در ادامه افزود: زمانی که باردار شدم الیاس بچه را قبول نمیکرد و من وادار شدم با شکمی بزرگ و به سختی در به در دنبال آدرسی از او باشم. پزشکان گفته بودند بعلت سن کم و نابالغ بودنم احتمال سقط جنین یا مرگ خودم وجوددارد، بهمین علت سعی کردم موضوع رابه الیاس ثابت کنم تا فرزندم بی خانمان نباشد، اما این مرد شیطان صفت حرف هایم را باور نمیکرد.
به من تهمت می زد بهمین خاطر وادار شدم بدلیل رفتار هایش موضوع رابا پلیس در بین بگذارم. مامور پلیس پس از ثبت اظهارات اقدام به دستگیری الیاس کرد. او ابتدا مخالف این قضیه بودو معتقد بود که برایش پاپوش درست کردند و یا تهمت زدند اما با اثبات دکتری قضیه، او وادار به اعتراف شد.