پارس ناز پورتال

تساوی عشق میان فرزندان

تساوی عشق میان فرزندان

شاید بلافاصله مقید نشوید

وقتی پسر بزرگترم به دنیا آمد، احساس می‌كردم رابطه‌ای جادویی لحظه‌ای را كه در آغوشش گرفته بودم شكل داده‌ بود. وقتی این احساس را برای پسر دومم نداشتم، فكر كردم باید بدترین مادر دنیا شده باشم. فكر می‌كنم بچه‌ی دوم متفاوت است، چون هرگز هیچ چیزی قابل مقایسه با اولین وقتی كه می‌فهمید مادر شده‌اید نیست. نگران نشوید؛ كوچكترین فرزندم خودش را به شیوه منحصربفرد خودش در دلم جا كرده است. زندگی بدون او را حتی نمی‌توانم تصور كنم – آن.

وقتی پسرم به دنیا آمد، دخترم 4 ساله بود. بعد از مدتها تك فرزندی، من هم نگران بودم. اما به «تساوی» عشق میان آنها فكر نكنید – غیرممكن است كه بشود آن‌طور اندازه‌ گیری كرد. تنها چیزی كه می‌توانید از آن مطمئن باشید این است كه هردوی آنها را با تمام وجود دوست خواهید داشت چون هركدام آنها برای شما موجوذی منحصر بفرد هستند. – مادر دو فرزند (5 ساله و 15 ماهه)

دخترهای من 26 ماه اختلاف سنی دارند. وقتی دومی به دنیا آمد، احساس كردم غریبه است و دلم می‌خواست وقتم را فقط با اولی بگذرانم. هیچ شباهتی با خودم یا شوهرم در صورت فرزندم نمی‌دیدم، و نمی‌توانستم قلبم را به او معطوف كنم. بعدها تشخیص دادند كه افسردگی پس از زایمان گرفته‌ام و چند ماه داروی ضد افسردگی مصرف كردم. با گذشت زمان كم كم كودكم را شناختم. حالا 9 ماهه است، و تازگیها، احساس می‌كنم واقعا چیزی بین ما صدا می‌كند. فكر می كنم شروعش وقتی بود كه دخترهایم شروع به خنداندن هم كردند. هیچ مادری بلافاصله با هركدام از فرزندانش رابطه برقرار نمی‌كند. فقط قلبتان را به روی فرزندتان باز نگه دارید، و او راه ورود خودش را پیدا می كند – امی

راههایی برای ارتباط با فرزندتان پیدا كنید

من یك دختر و یك پسر دارم، كه 13 ماه اختلاف دارند. احساس می‌كردم با دومی، فرزند پسرم، بیگانه ام. پسرم اصلا شبیه من نبود و نمی‌خواست مثل بچه اولم آرامش كنم.  مدتها دارم نگاهش می‌كردم و متعجب بودم از اینكه فرزند من است. حالا فرزندانم 8 ماهه و 20 ماهه اند، و اوضاع خیلی بهتر شده است. دخترم با این مزاحم كوچك كنار آمده و حتی دوست دارد گاهی با او بازی كند. پرستاری از پسرم كمك كرده با او ارتباط برقرار كنم چون وقتی به پرستاری احتیاج دارد هیچ كس دیگری نیست كه این كار را انجام دهد.. عشق گاهی در نگاه اول پیش می‌آید  و گاهی با گذشت زمان رشد می‌كند و شكوفا می شود – دیدرا، مادر آیلا و تورن

این چیزها در مورد من جواب داد: صرف زمان منظم، آسوده‌خاطر و دو به دو با فرزند دوم و كار كردن روی آلبوم عكسهایش. باید قبول كنید كه این كودك دیگری است، بنابراین باید او را به شیوه‌ی دیگری دوست داشته باشید – حالا دنبال آن شیوه بگردید. من دریافتم كه بسیاری از احساسات نه چندان خوب من با كودك دومم از این مسئله ناشی می شد كه نمی‌توانم همانقدر توجهی را كه به فرزند اولم داشته ام به او هم داشته باشم. هرچه بیشتر تلاش می‌كردم هردو را دوست داشته باشم و محبتشان كنم، احساس بهتری نسبت به هردو فرزندم پیدا می‌كردم. – ناشناس

مادران تنها كسانی نیستند كه دچار این احساس می‌شوند! شوهرم وقتی به من گفت «احساس می‌كنم هنوز با دخترم رابطه عاطفی ندارم» شگفت زده ام كرد. او نگران بود چون قبلا با پسرم19 ماهه مان بلافاصله ارتباط برقرار كرده بود. به او گفتم من هم ماههای اول و دوم همین حس را داشتم ، اما حالا شخصیت دختر كوچولویمان دارد خودش را نشان می‌دهد و من عاشقش شده‌ام! من یك شیشه شیر آماده كرده‌ام تا شوهرم بتواند به او غذا بدهد و ساعتی را برای «رو در رو» شدن آنها تنظیم كرده‌ام تا با هم باشند. من در این ساعت با پسرم بازی می‌كنم یا برایش كتاب می‌خوانم. شوهرم وقت تماشای دخترمان دارد همان نگاه مهربان را در چشمهایش پیدا می‌كند كه وقت تماشای پسرمان دارد. – میشل

احساس برعكس داشتم …

وقتی فرزند دومم به دنیا آمد، من آنچنان غرق او شدم كه تقریبا برادر بزرگتر او را به پدرش واگذار كردم. نگهداری یك نوزاد خیلی راحت تر از یك بچه‌ی نوپای بدخلق و خودسر بود. اما می‌دانید چه شد؟ توانستم رابطه خیلی قوی بین پسرمان و پدرش برقرار كنم. حالا كه نوزادمان بزرگتر شده و دیگر آنقدرها به من احتیاح ندارد، من دوباره به رابطه عادی با پسرم برگشته‌ام. – فلیپت

من پسر دومم را 21 ماه بعد از اولین پسرم به دنیا آوردم. بلافاصله با نوزاد جدیدم رابطه عاطفی برقرار كردم و كمی از اولین فرزندم فاصله بیشتری گرفتم. پزشكم به من گفت كه این بعضا به دلیل مراقبت های من از فرزند دومم بوده و فرزند اولم مستقل‌تر شده و این كه نوزاد كاملا به من احتیاج داشته است. هرچه كه بود، حالا دیگر پرستاری را متوقف كرده‌ام و شش ماه بعد از آن همه چیز دارد به حال عادی برمی‌گردد