کریس همسورث بازیگر استرالیاییتبار سینما، متولد سال ۱۹۸۳ شهر ملبورن است که اولین کار هنری خود را در سال ۲۰۰۲ با حضور در تلویزیون کشورش ارائه داد. اون این روز ها قسمت دوم فیلم «ثور»را بر روی اکران دارد. دوران کودکی و نوجوانی همسورث در سفر گذشت و او همراه خانوادهاش در نقاط مختلف استرالیا به زندگی و کار پرداخت.
این بازیگر 30 ساله سینما در فاصله سالهای 2002 تا 2007 در شش مجموعه تلویزیونی بازی کرد. اولین فیلم سینمایی او نسخه احیا شده و تازه مجموعه فیلم علمی تخیلی سفرهای ستارهای/پیشتازان فضا در سال 2009 بود. او در نقش کوتاه خود در این فیلم، در نقش جرج کرک (پدر جیمز کرک که بعدها کاپیتان سفینه اینترپرایز شد) بازی کرد، وی پس از بازی در دو فیلم دیگر، در سال 2011 نقش تور ابرقهرمان چکش به دست قصه کمیک استریپی تور را بازی کرد. بازی در این نقش، همسورث را تبدیل به یکی از چهرههای مطرح دنیای سینما کرد.
اما این موفقیت باعث پرکاری او نشد و اعلام کرد نقشهای خود را با دقت انتخاب خواهد کرد. فیلمهای بعدی او کلبهای در جنگل، سقوط سرخ و سفید برفی و شکارچی بودند. وی در آونجرز/انتقام گیران دوباره در نقش کاراکتر تور ظاهر شد. در سال 2013 او یک بار دیگر نقش جرج کرک را در قسمت دوم سفرهای ستارهای بازی کرد و در درام شرح حال گونه ورزشی هجوم در نقش جیمز هانت اتومبیل ران معروف دهه هفتاد میلادی ظاهر شد. تور:دنیای تاریکی وی تازه به روی پرده سینماهای جهان رفته و فروش خوبی در جدول گیشه نمایش داشته است.
همسورث در یک گفتوگوی اینترنتی درباره سینمای استرالیا، بازیگران بومی، شهرت، سراب بازیگری و هالیوود صحبت میکند.
تفاوت بازی در یک فیلم هالیوودی با فیلمی از استرالیا چیست؟
یک تفاوت عمده و اساسی وجود دارد که تفاوت کوچک و کم اهمیتی هم نیست. در استرالیا بازیگر قدرت و آزادی عمل بیشتری در مقابل دوربین دارد و میتواند از خودش چیزهای تازه و زیادی به نقش اضافه کند. علتش هم این است که اکثر محصولات استرالیایی با هزینههای معقول و مناسب تهیه و تولید میشوند. اما فیلمهای هالیوودی پر خرج و پر هزینه هستند و به همین دلیل، تهیه کنندگان آن حاضر به انجام ریسک و خطر نیستند. این مسئله ضریب بداههسازی و آزادی عمل را به حداقل میرساند.
در سیستم هالیوودی، تو بخشی از یک زنجیره سخت هستی که باید با جمع هماهنگی باشی و آنگونه عمل کنی که از تو میخواهند. شاید بتوان بازیگری در هالیوود را به آدم آهنی بودن تشبیه کرد که به صورت مکانیکی یک سری دستورات داده شده را به مرحله اجرا میگذارد. در هالیوود، معمولاً نماها برداشت مجدد ندارند و باید در همان برداشت اول کار را تمام کرد. این مسئله استرس بسیار زیادی در بازیگر به وجود میآورد و او در تمام مدت، نگران نوع بازی ای است که دارد ارائه میدهد. در پشت صحنه فیلمهای هالیوودی معمولاً چیزی به نام ریلکس بودن وجود ندارد.
آیا دوباره به استرالیا برمیگردید تا در محصولات بومی بازی کنید؟
من رابطهام را با صنعت سینمای کشورم قطع نکردهام و هنوز هم در فیلمهای استرالیایی بازی میکنم. تنها حسن هالیوود این است که بازیگران را در سطح وسیعتری مطرح میکند. در یک سینمای بومی مثل استرالیا، نمیتوان تبدیل به چهرهای بینالمللی شد. اما هالیوود این فرصت را فراهم میکند. البته در ازای آن، هزینه بسیار بالا و سنگینی را هم میگیرد.فکر میکنم با موفقیت در هالیوود و مطرح شدن در یک سطح بینالمللی، میتوانم کمک بیشتری به صنعت سینمای کشورم بکنم و امکان رشد و ترقی آن را فراهم کنم. این همان کاری است که قبل از من بازیگرانی مثل راسل کرو ، نیکول کیدمن، هیو جکمن و مل گیبسن کردند و حالا نوبت ما جوانترهاست که آن راه را ادامه دهیم.
بازی در اکشن ابر قهرمانانه «تور» باعث موفقیت و شهرتتان شد. فکر میکنید فیلمهای ابرقهرمانانه میتواند کمک کند تا مردم عادی زندگی بهتر و راحتتری داشته باشند؟
خیر! این فیلمها ساخته میشوند تا تماشاگران خود را سرگرم کنند و برای دو ساعت آنها را از واقعیتها و مشکلات روزمره دور کنند. هدف این فیلمها همین است و نه چیزی بیشتر. خود تماشاگران هم این را میدانند. آنها دو ساعت وقت و ذهن خود را در اختیار دروغ پردازیهای شیرین این فیلمها قرار میدهند و پس از خروج از سالن سینما، تمام آن رویاها و دروغهای شیرین را فراموش میکنند. شاید این رویاهای خوش ساخت به آنها کمک کند تا واقعیتهای زندگی را راحتتر تحمل کنند. حل مشکلات عمومی مردم یک جامعه، به دست خود آنها حل میشود و نه ابر قهرمانهای خیالی قصههای کمیک استریپی.
تفاوت کار کارگردانی آلن تیلور در قسمت دوم تور با کار کنت برانا در قسمت اول چه بود؟
تفاوت بسیار زیادی وجود داشت. در حقیقت، من با دو آدم متفاوت کار کردم که سبکهای کاری کاملاً متفاوتی داشتند. به این موضوع، قصههای متفاوت دو قسمت اول و دوم را هم اضافه کنید. کنت برانا چون اصلیتی انگلیسی دارد، بیشتر شبیه یک فیلمساز اروپایی عمل میکرد تا یک کارگردان آمریکایی. به همین دلیل قسمت اول فیلم بیشتر حال و هوایی اروپایی و مستقل داشت. اما آلن تیلور در قسمت دوم فضاسازی و صحنه آرایی را کاملاً تغییر داد و به سمت یک فیلم عامهپسند کاریکاتور گونه رفت. باید به این واقعیت هم اشاره کنم که کنت برانا به بازیگران فیلمش اهمیت بیشتری میداد و برای نظرات آنها احترام خاصی قائل بود.
برای بازی در نقش کاراکتر تور، قصههای مصور و کمیک استریپی را مطالعه کردید؟
خیر. در اصل هیچ علاقهای به مطالعه این جور قصهها نداشتهام. چه قبل و چه بعد از فیلمبرداری تورها، به سراغهای کمیک استریپی نرفتم. خواندن و مطالعه فیلمنامه برایم کافی بود. قبل از شروع کار فیلمبرداری هر دو قسمت تور، جلسات فیلمنامه خوانی داشتیم و درباره قصه و کاراکترهای آن، صحبت خیلی زیادی کردیم. هر سئوالی داشتیم در آن زمان مطرح میکردیم و وقتی کار فیلمنامه خوانی تمام شد، ظاهراً برای کسی سئوالی باقی نمانده بود. زمانی که کلید فیلمبرداری فیلم زده شد، ما فقط باید آن چه را که در رابطه با کاراکترهایمان حس و دریافت کرده بودیم، در مقابل دوربین به نمایش میگذاشتیم.
شنیدهایم قبل از حضور در جلوی دوربین «تور» از سوی کمپانی تهیه کننده فیلم، از تماشای فیلمهای پرخرج ابرقهرمانانه منع شده بودید.
درست است. نگرانیآنها این بود که ما تحت تاثیر این نوع فیلم ها قرار بگیریم و در جلوی دوربین این تاثیر را به نمایش بگذاریم.به گزارش پارس ناز آنها میخواستند ذهن ما از این جور قصهها، کاراکترها و فیلمها پاک باشد، تا همان بازی را در جلوی دوربین ارائه دهیم که خواست تهیه کنندگان و کارگردان بود.
خودتان را که در نقش تور روی پرده سینما دیدید، چه حسی داشتید؟
یک حس خاص و ویژه بود. خب، برای یک بازیگر خیلی سخت است که خودش را این جوری روی پرده سینما ببیند. به عنوان یک بازیگر، این برایم یک تجربه راحت و آسان نبود. کنار آمدن با کاراکتر تور بسیار سخت و دشوار بود. وقتی با مشکلات کار روبرو میشدم، به این مسئله فکر میکردم که این کاراکتر مرا با شمار زیادی از تماشاگران همراه خواهد کرد و این مسئله کمک میکرد تا به کارم ادامه بدهم.
از استرالیا راهی آمریکا شدید، سفر سختی بود؟
سفر سخت و ماجراجویانهای بود. اما نتیجهای که گرفتم، نشان داد که ارزش این سختیها را داشت. من همیشه شیفته و عاشق دو چیز بودهام: سفر و سینما. ماجراجوییهایی را که به واسطه حضور در سینما به وجود میآید را دوست دارم. سفر میکنی و در قالب کاراکترهای مختلف و متفاوت ظاهر میشوی. هر فیلم تازه برایم مثل یک سفر هیجانانگیز است که ماجراجوییهای خاص خودش را دارد. از کودکی فیلم و سینما را دوست داشتم و میدانستم که یک روزی در یک جایی از این صنعت سر در میآورم.
میگویند هنرمندان و تهیه کنندگان آمریکایی را تشویق به فیلمسازی در استرالیا میکنید. درست است؟
بله، استرالیا امکانات مادی و معنوی بسیار زیادی دارد و کشف نشدههای تازه و زیادی را در آنجا میتوان پیدا کرد. از یک سو، میتوان فیلمها را در آن جا با هزینههای پائین و پائینتر تولید کرد و از سوی دیگر، لوکیشنهای بکر و دست نخوردهای دارد که میتواند جذابیت فیلمهای سینمایی را چند برابر کند. به عنوان بازیگری که اصلیتی استرالیایی دارم، خودم را نسبت به تبلیغ برای سینمای استرالیا و هنرمندان آن متعهد میدانم.
فکر میکنید هالیوود حضور پررنگ شما بازیگران غیر آمریکایی را میتواند تحمل کند؟
بله. و باید هم تحمل کند! بازیگران غیر آمریکایی از نظر تکنیک و هنر بازیگری چیزی کمتر از بازیگران آمریکایی ندارند. تا سالهای سال، این بازیگران انگلیسی بودند که به عنوان رقیب جدی بازیگران آمریکایی عمل میکردند. اما حالا بازیگران استرالیایی را هم باید به آن افزود. نیکول کیدمن و راسل کرو اسکار بهترین بازیگر مرد و زن را گرفتهاند و نائومی واتس و هیوجکمن نامزد دریافت این جایزه شدهاند. ما استرالیاییها توانایی خودمان را ثابت کردهایم و نمیتوان ما را نادیده گرفت. مطمئن هستم امسال نائومی واتس برای دایانا اسکار بهترین بازیگر زن سال را خواهد گرفت.
بازیگرانی که اسم بردید در فیلمهای مستقل و غیر متعارف هم بازی کردهاند. آیا شما هم در کنار فیلمهای عامه پسند، مایل هستید در چنین فیلمهایی بازی کنید؟
صد در صد. اما برای این کار باید به من فرصت بدهید. کار بازیگری را در مقایسه با این همکارانم دیرتر شروع کردهام. باید زمان بگذرد تا من هم در فیلمهای مستقل بازی کنم. نکته اول، تثبیت خودم به عنوان یک بازیگر بود. باید شناخته میشدم. این مسئله کمک میکند تا تولیدکنندگان فیلمهای مستقل به سراغ من هم بیایند. دوست دارم در نقش کاراکترهای متفاوت و در عین حال غیر متعارف بازی کنم. در این رابطه باید از مایکل فاسبندر اسم ببرم.این بازیگر انگلیسی تبار با وجود حضور نه چندان بلند و دراز مدت خود در دنیای سینما، در نقشهای غیر متعارف خیلی خوبی ظاهر شده است. من هم یک روز به این خواسته میرسم و آن روز، خیلی دیر نیست.
در فاصله زمانی کوتاهی تبدیل به یک بازیگر موفق شدید، رمز این موفقیت در چیست؟
تلاش و امید. تلاش سختی کردم تا به این موقعیت برسم و علیرغم تمام دشواریها و ناملایمات، هیچ وقت امیدم را از دست ندادم. البته شانس هم کمی با من یار بود. باورم این است که هر آدمی میتواند به رویاها و آرزوهایش جامه عمل بپوشاند. ولی اصل اول کار و تلاش مضاعف و مقابله با دلسردی است.
برای بازیگران جوان چه نصیحتی دارید؟
تلاش کنند و زندگی سالمی داشته باشند. نباید به خاطر شهرت وارد حرفه بازیگری شد. این طرز تفکر غلطی است که جوانان را به بیراهه میبرد. باید با نیت بازی در فیلمها و نقشهای خوب وارد این کار شد. اگر چنین باشد، شهرت منطقی هم همراه آن میآید. بازیگری میتواند مثل یک سراب باشد. باید به واقعیت عملی آن فکر کرد. در عین حال، بر روی سلامت جسم و عقل هم تاکید میکنم. ورزش باعث میشود به سراغ مخدرات و چیزهای خطرناک نرویم. این موضوع خیلی مهم است. دامهای زیادی سر راه جوانان علاقمند به بازیگری قرار دارد و آنها باید مراقب باشند و با هوشیاری عمل کنند.
هماکنون مشغول چه کاری هستید؟
تازه از بازی در درام اکشن و جنایتکارانه سایبر فارغشدهام. مایکل مان فیلمساز مستقل سینما کارگردان آن است و قصهاش درباره همکاری نیروهای چینی و آمریکایی برای مقابله با هک کردن کامپیوترها در یک سطح وسیع است. در عین حال، مشغول بازی در درام شرح حال گونه قلب دریا هستم. قصه فیلم درباره دریانوردی است که برای شکار یک نهنگ عظیم، دل به دریا میزند و به وسط اقیانوس میرود. این قصه دستمایه هرمان ملویل برای نوشتن کتاب معروف و کلاسیک او «موبی دیک» شد.
قرارداد بازی در فیلم تازهای را هم دارید؟
بله. قسمت دوم فیلمهای پرفروش سفید برفی و شکارچی و آونجرز/انتقام گیران را در دستور کار دارم. هر دو فیلم برای سال 2015 آماده نمایش عمومی میشوند و کلید فیلمبرداری آنها، اواسط سال 2014 زده خواهند شد.