پارس ناز پورتال

طنزجالب فتیله پیچ خادم!

مجموعه : مطالب طنز
طنزجالب فتیله پیچ خادم!

طنزجالب فتیله پیچ خادم!, فتیله پیچ خادم،سرویس ورزشی هوش خراش نوشت: «حسین زمانی رئیس کارگروه نظارت بر واگذاری استقلال و پرسپولیس می‌گوید که دولت برای واگذاری این دو باشگاه یک بسته شمع نذر خواهد کرد!»

 

خب خدا رو شکر دولت از آخرین تکنولوژی روز برای خصوصی‌سازی استفاده و خیال همه را راحت کرده که دیگر مشکلی برای واگذاری نداریم. چند روز پیش امیررضا خادم را دیدم که در امامزاده صالح در حال شمع روشن کردن است.

 

-«اینجا چی‌کار می‌کنید؟»
خادم بدون فوت وقت یک سالتو بارانداز جانانه بهمان زد که مثل خیار وسط آسفالت پایین آمدیم.
-«چته؟ ای بابا چرا این‌طوری می‌کنی.»

 

خادم: «ببخشید من یه‌کم این روزها به‌هم ریختم، واسه تمرکز باید یک فن کشتی بزنم حواسم بیاد سرجاش.»
-«خب چی‌کار کردی تا الان؟»
خادم از موبایلش یک فایل صوتی را پلی کرد.

 

هادی عامل: «امیررضا خادم، دارنده طلای آسیایی اولان باتور93، طلای جهانی وارنا 91، برنز المپیک 96 آتلانتاو برنز 92 بارسلونا، این قهرمان، این دلاور مرد، چغر بدبدن و بدافت هست این دلاور از خطه قهرمان پرور جویبار.»

 

-«جویبار چیه؟ مگه خراسانی نبودی؟»
خادم: «نه از من اجازه گرفت گفت بذا بگم جویبار.»

 

-«منظورم سابقه ورزشیت نبود، میگم واسه خصوصی سازی چی‌کار کردی.»
خادم: «ای بابا نمی‌دونم چرا ردیف نمی‌شم امروز، می‌تونم یه‌کم تو سر و گردنت بزنم شاید اوکی شدم.»

 

-«خواهش می‌کنم بفرما.»

خلاصه یک پنج دقیقه‌ای ایشان داشت تو سر وگردن ما می‌زد تا حواسش سرجا بیاید، بعدش یک فایل دیگر پلی کرد.

 

هادی عامل: « در همون ابتدای کار برای زیرگیری اقدام می‌کنه و موفق میشه پرسپولیسو خاک کنه و 1 امتیاز رو نصیب خودش کنه، همچنان داره روی بال و کتف و شش‌های حریف خودش کار می‌کنه،

 

حالا سیاسی رو مدیرعامل می‌کنه و 3 امتیاز دیگه رو نصیب خودش می‌کنه، داور سرپا میده، به زیر کتف‌های حریف می‌زنه،

 

آقای دکتر گودرزی در تشکA به پلنگ مازندران توصیه‌های لازم رو می‌کنه، بله با یک حرکت درخشان رو وارد زمین می‌کنه و ضربه فنی، تمام، تمام، خسته نباشی دلاور…»

 

خادم: «اجازه میدی یک بارانداز دیگه بزنم؟ تمرکز ندارم اصلا.»
خادم بدون اجازه شروع کرد ما را تاباندن، تشک هم نبود که یکجا خارج شویم و داور سرپا دهد، تا نزدیکی سر ولیعصر اوضاع همین بود، بین زمین و هوا از او پرسیدم.

 

-«برنامتون واسه پرسپولیس و استقلال چیه؟ پرسپولیسو می‌خوابید چی‌کار کنید؟»
خادم: «برنامه خاصی نداریم، دنبال یکی هستیم که بیاد بخرتش دیگه.»
-«خب قیمتش زیاد نیست به نظرت؟»

 

نزدیک باغ فردوس بود که سرپا داشتیم به کار ادامه می‌دادیم. فقط رو سر زیر بغل ما کار می‌کرد، مردم هم جمع شده بودند و دست می‌زدند.

 

خادم: «به کسی نگو ولی دکتر تا 1 تومن هم پایین میاد، مشتری بیاد، شده دو تا پیتزا پیکو با دوغ هم براش بخریم معامله رو جوش می‌دیم.»

 

-«خب 1 میلیارد فکر نمی‌کنی کم…»
آخرای همین جمله بدون منظور دستم را بلند کردم تا پشت سرم را بخارانم که فکر کرد می‌خواهم فن بزنم، یک بدل جانانه نثار ما کرد و بعدش یک کنده یک چاک که صد سال یک‌بار هم در کشتی نمی‌بینیم!

 

خلاصه مانند کتلت به کف خیابان چسبیدیم، ضربه فنی هم نمی‌شدیم که این کابوس تمام شود.

 

خادم: «کی گفت 1 میلیارد، می‌دونی چقدر بدهی داره؟ 1 میلیون منظورمه، با این بدهیش آخه کی میاد 1 میلیارد پول پاش بده بچه جون.»

 

سرتان را درد نیاورم، ظاهرا در نهایت با یک شیر  و کیک هم شده این دو تیم را می‌‌فروشند. ضمنا ما تا میدان ونک وضع‌مان همین بود.

 

 

منبع : روزنامه قانون