در اینبخش مجموعه اي از عکس پروفایل و عکس استوری پیاده روی اربعین حسینی را میبینیم. یک هفته مانده تا فرارسیدن اربعین حسینی و عاشقان اباعبدالله حرکت خود بـه سمت مرزهای عراق و پیوستن بـه کاروان عاشورایی را آغاز کرده اند. بهمین منظور دراین پست عکسها و شعرهایی زیبا با موضوع عکس پیاده روی اربعین رابه همراه هم مرور میکنیم. در ادامه با مجله پارس ناز همراه باشید.
شنیده بود کـه اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا بـه داد دل تنگ مـا برس اي عشق!
اگر کـه حوصله داری، اگر کـه زحمت نیست
غمی اسـت در دل جامانده هاي کرب و بلا
کـه هرچه هست، یقین دارم از حسادت نیست
میان مـا کـه نرفتیم و رفته ها، شاید
تفاوتی ست در آغاز ودر نهایت نیست
همیشه آنکـه نرفته اسـت، بی قرارتر اسـت
همیشه آنکـه نرفته اسـت، کم سعادت نیست
و آن کسیکه دراین راه اهل دل باشد
مدام اهل گله کردن و شکایت نیست
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید این هـمه دل دل کند کـه فرصت نیست
نشد کـه پر بزنم عشق آن حوالی را
ببخش بر مـن مسکین شکسته بالی را
نشد کـه پای پیاده بـه درگهت برسم
و تحفه آورم این دست هاي خالی را
منی کـه چله نشین غم توام مولا
نشدکه همدل و همره شوم موالی را
نشد عراق غمت را بگریم از دل و جان
بدل بـه آه کنم این شکسته حالی را
دوباره چشمهي جان بخش اربعین جوشید
نشد کـه درک کنم حال آن زلالی را
بگو بگو بـه کدامین دعات خواهم یافت؟
بگو کجا برم این حسرت سوالی را؟
ببار حضرت باران بـه شوره زار دلم
ببر زِ سینهي مـن داغ خشکسالی را
چکید قطره اشکی و از غم تـو سرود
قبول کن زِ مـن این شعر ارتجالی را
عکسهای پروفایل کربلا + عکس نوشته برای حرم و پروفایل کربلا میخوام
از کوفه تا شمشیر عزراییل هایش
از کربلا تا شام با تفصیل هایش
بعد از چهل روز از مسیر تلخ دیروز
امروز آمد دیدن فامیل هایش
خود رابه روی قبرهای خاکی انداخت
بانوی مکه با همان تجلیل هایش
حال عجیبی داشت وقتی بازمیگشت
بغض غریبی داشت در ترتیل هایش
با او چهل روز و چهل شب همسفر بود
کابوس هایي تلخ با تأویل هایش
اینجا پذیرفت آنچـه را باور نمی کرد
دل کند حوا آخر از هابیل هایش
زن مانده بودو یک بیابان بی پناهی
زن مانده بودو داغ اسماعیل هایش
ملایک گریه می کردند با مـا اربعینش را
خدا شش گوشه کرد از روز عاشورا زمینش را
رسیده جبرییل از آسمان در بعثت حضرت
تسلی می دهد تا روز عاشورا امینش را
سوگند داده بـه عاشورا خدا در شطی از آیات
سوگند خورده اگر در سورهها زیتون و تینش را
شهادت بود سهم حضرت ارباب و یارانش
زمین هم میکشید اطراف او دیوار چینش را
نوشته روی دجله با خطوط موج، ثارالله
و میساید فرات از شرم برخاکش جبینش را
چـه توفانی اسـت، ابری با صدای رعد میگرید
کشیده روی صورت نازکای آستینش را
فرستاده خدا از آسمان توفان نوحش را
فرستاده خدا از آسمان حبل المتینش را
فرستاده خدا ارباب و وحی نهی از منکر
نگهدارد برای عالمی، ارباب، دینش را
چـه قوم نازنینی می روند از کربلا تا عرش
فرستاده خدا این بندگان دست چینش را
نه تنها عاشقان حضرتش، حتی خدا امروز
فرستاده ست تا کرب و بلا روح الامینش را
شگفتا راه عشق اسـت این، کـه مرد جاده میـــخواهد
حریفی پاک باز و امتحان پس داده میـــخواهد
مسافر را پیاده، داغ دیده، صاحب دردی
ورای دردهای پیش پا افتاده می خواهد
دلی آرام و پر غوغا، سری شوریده و شیدا
دلی سرمست جان دادن، سری دلداده میـــخواهد
مسلمان و مسیحی رابه حریت فراخوانده
جدا از دین و ایمان، آدمی آزاده می خواهد
ندارد هیچ آدابی و ترتیبی اگر عشق اسـت
نه محرابی و نه تسبیح، نه سجاده می خواهد
هلا جامانده از این راه! آخر تـو چـه کم داری؟
مگر این جاده غیر از شوق فوق العاده میـــخواهد؟
حسین بن علی تنهاست اي یاران بپا خیزید
کـه اینک وارث او لشکری آماده می خواهد
کشانده در بیابان اندک اندک جمع مستان را
بگو ساقی بیاید! میهمانش باده می خواهد
باز شد پنجره اي سمت زمستان در باد
فصل سرما شد و پایان درختان در باد
گرد باد غزلی در نفسم میپیچد
باید از بال بگویم کـه چـه راحت در باد
آسمان بودو کبوتر، و قفس پشت قفس
پرچم تشنگی و خیمه هراسان در باد
دستی از شط عطش آینه برداشت، شکست!
تا بماند نفس روشن انسان در باد
آسمان هم نتوانست کـه جاری باشد
سرخ شد، شرم شد از کشته باران در باد
فصل پرواز ابابیل کـه تکرار نشد
نبض تاریخ رهاماند پشیمان در باد
دفتر قافله از داغ شکفتن پر شد
تا چهل بار ورق خورد، پریشان در باد