پارس ناز پورتال

اشعار زیبا و خواندنی حسین منزوی

اشعار زیبا و خواندنی حسین منزوی

اشعار زیبا و خواندنی حسین منزوی 

حسین منزوی شاعر معاصر ایرانی هست که در سرودن اشعار عاشقانه و احساسی تبحر خاصی دارد و ما گزیده اشعار او را برایتان در ادامه آورده ایم. حسین منزوی متولد 1 مهر 1325 شاعر ایرانی بود. او که اکثر به‌عنوان شاعری غزل‌سرا شناخته شده‌هست, در سرودن شعر نیمایی و شعر سپید هم تبحر داشت.

 

وی بالاخره در روز شانزدهم اردیبهشت سال 1383 بر اثر نارسایی قلبی و ریوی و پس از یک عمل جراحی طولانی در بیمارستان رجایی شهر تهران درگذشت. خاطر مرگ او آمبولی ریوی بود. او در کنار مقبره پدرش در زنجان به خاک سپرده شد.

 

گنجشک من * پر بزن در زمستانم لانه کن
با جیک جیک مستانت منزل را پر ترانه کن

 

چون مرغکان بازیگوش از شاخی به شاخی بپر
از این بازویم پر بزن بر این بازویم منزل کن

 

با نفست سعادت را به آشیانم بوزان
با نسیمت بهار را به سوی من روانه کن

 

اول این برف سنگین را از سرم پک کن سپس
مو هاي آشفته ام را با انگشتانت شانه کن

 

حتی اگر نمی‌ترسی از ظلمات و تنهایی
تا بگریزی به آغوشم ترسیدن را بهانه کن

 

با عشقت پیوندی بزن روح جوانی را به من
هر گره از روح مرا بدل به یک جوانه کن

 

چنان شو که هم پیراهن هم تن از میان برخیزد
بیش از این ها بیش از این ها خود را با من یگانه کن

 

زنده کن در غزل هایم حال و هوای پیشین را
شوری در من برانگیزد و شعرم را عاشقانه ک

 

چه شب بدی هست امشب, که ستاره سو ندارد
گل کاغذی هست شب بو, که بهار و بو ندارد

 

چه شده هست ماه ما را, که خلاف آن شب, امشب
ز جمال و جلوه افتاده و رنگ بو ندارد؟

 

به هوای مهربانی, ز تو کرده روی و هرگز
به عتاب و مهربانی, دلم از تو خبر ندارد

 

ز کرشمه ي زلالت, ره منزلی نشان ده
به کسی که بی تو راهی, سوی هیچ سو ندارد

 

دل من اگر تو جامش, ندهی ز مهر, چاره
به جز آن که سنگ کوبد, به سر سبو ندارد

 

به کسی که با تو هر شب, همۀ شوق مصاحبه بود
چه رسیده هست کامشب, سر مصاحبه ندارد

 

چه نوازد و چه سازد, به جز از نوای گریه
نی خسته يي که جز بغض تو در حلق ندارد

 

ره زندگی نشان ده, به کسی که مرده در من
که حیات بی تو راهی, به حریم او ندارد

 

ز تمام بودنی ها, تو همین از آن من باش
که به غیر با تو بودن, دلم آرزو ندارد.