پارس ناز پورتال

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج

بهترین و خواندنی ترین اشعار هوشنگ ابتهاج شاعر معروف و فوق احساسی را برای شما تهیه کرده ایم که شامل چندین قطعه ناب و خواندنی احساسی می باشد.بخوانید و لذت ببرید.امیر هوشنگ ابتهاج «زاده شِشم ماه اسفند سال 1306 در شهر رشت»، متخلص به ” ه‍. ا. سایه ” شاعرایرانی است. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت ومدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود.

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

بود که بار دگر بشنوم صدای تو را ؟

ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را ؟

بگیرم آن سر زلف و به روی دیده نهم

ببوسم آن سر و چشمان دل ربای تو را

ز بعد این همه ی تلخی که می‌کشد دل من

ببوسم آن لب شیرین جان فزای تو را

کِي ام مجال کنار تو دست خواهد داد

که غرق بوسه کنم باز دست و پای تو را

مباد روزی چشم من اي چراغ امید

که خالی از تو ببینم شبی سرای تو را

دل گرفته ي من کی چو غنچه باز شود

مگر صبا برساند به من هوای تو را

چنان تو در دل من جا گرفته اي اي جان

که هیچکس نتواند گرفت جای تو را

ز روی خوب تو برخورده ام ، خوشا دل من

که هم عطای تو را دید و هم لقای تو را

سزای خوبی نو بر نیامد از دستم

زمانه نیز چه بد می‌دهد سزای تو را

به ناز و نعمت باغ بهشت هم ندهم

کنار سفره ي نان و پنیر و چای تو را

به پایداری آن عشق سربلندم سوگند

که سایه ي تو به سر میبرد وفای تو را

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

از شوق  سایه « هوشنگ ابتهاج »
شاعر مونا چهارمحالی زاده « شکوفه ي اندوه »

شعرت مـنور است .. تابنده چون سراج
نور  هدايتي “هوشنگ ابتهاج”

اشعار ناب تـو اعجاز  واژه هاست
زين قدرت قلم ميمانم هاج و واج 

شاه غزل تويي .. چون تـو نديده ام 
اين سبک را چه خوب جان دادي و رواج

مـلک قلم شدي از جانب خـداي
اين مـلک ثروتيست بهتر ز تخت وتاج

تا از شراب شعر مخمور  “سايه” ام
ديگر به باده و مي پس چه احتياج ؟

اين شعر  ناتوان از شوق  “سايه” است
در راه عشق او جان و دلم حراج

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

از شوق سایه « هوشنگ ابتهاج »
شاعر منا چهارمحالی زاده « ناره »

شعرت مـنور است .. تابنده چون سِراج
نور  هدایتی “هوشنگ ابتهاج”

اشعار ناب  تـو اعجاز  واژه هاست
زین قدرت قلم، می مانم هاج و واج 

شاه غزل تویی .. چون تـو ندیده ام
این سبک را چه خوب جان دادی و رواج 

ملک قلم شدي از جانب  خـدای
این ملک ثروتی ست بهتر ز تخت وُ تاج

تا از شراب  شعر مخمور  “سایه” ام
دیگر به باده و می پس چه احتیاج ؟!

این شعر  ناتوان از شوق  “سایه” است
در راه عشق او جان و دلم حراج 

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

گریز
شاعر هوشنگ ابتهاج «ه.الف.سایه»

از هم گریختیم
و آن نازنین پیاله دلخواه را دریغ
بر خاک ریختیم
جان من و تو تشنه پیوند مهر بود
دردا که جان تشنه خودرا گداختیم
بس دردناک بود جدایی میان ما
از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم
دیدار ما که آن همه ی شوق و امید داشت
اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت
و آن عشق نازنین که میان من و تو بود
دردا که چون جوانی ما پایمال گشت
با آن همه ی نیاز که
من داشتم به تو
پرهیز عاشقانه منناگزیر بود
من بارها به سوی تو بازآمدم ولی
هر بار دیر بود
اینک من و تو ایم دو تن

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

كاروان
شاعر هوشنگ ابتهاج «ه.الف.سایه»

دیراست گالیا
در گوش من فسانه دلدادگی مخوان
دیگر ز من ترانه شوریدگی مخواه
دیر است گالیا! به ره افتاد کاروان
عشق من و تو ؟ آه
این هم حکایتی است
اما درین زمانه که عاجز هر شخصی
از بهر نان شب
دیگر برای عشق و حکایت کجال نیست
شاد و شکفته در شب جشن تولدت
تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک
امشب هزار دختر هم سال تو ولی
خوابیده اند گرسنه و عریان روی خاک
زیباست
رقص و ناز سرانگشتهای تو
بر پرده هاي ساز
اما هزار دختر بافنده این زمان
با چرک وخون زخم سرانگشت هاي

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

خاموشی
شاعر علی برهان

دراین سرای بی کسی.کسی به در نمی زند
نوای عشق را کسی دم سحر نمی زند
جوانه ها سپرده شد به دست جوی بی کسی
هوای شعر عاشقانه هم به سر نمی زند
به طبع شاعران نگو که شعر تازه اي دهد
که از دلان نا امید شعر تر نمی‌زند
درخت شعر من ببین دوباره هم شکوفه زد
ولی چه سود دارد این غزل ثمر نمی زند
نباش نوش دارویی که بعد مرگ من رسی
که هیچ ناله اي اثر به گوش کر نمی‌زند

باید به توجه دوستان برسانم مطلع شعر از هوشنگ ابتهاج «سایه » است

 

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

بوسه
شاعر هوشنگ ابتهاج «ه.الف.سایه»

گفتمش
شیرین ترین آواز چیست ؟
چشم غمکینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه
افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند
ناله زنجیرها بر دست من
گفتمش
آنگه که از هم بگسلند
خنده تلخی به لب آورد و گفت
آرزویی دلکش است اما دریغ
بخت شورم ره برین امید بست
و آن طلایی زورق خورشید را
صخره هاي ساحل مغرب شکست
من بخود لرزیدن
از دردی که تلخ
در دل من با دل او می گریست
گفتمش
بنگر دراین دریای کور
چشم هر اختر چراغ زورقی ست
سر به سوی آسمان برداش

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

سرگذشت
شاعر هوشنگ ابتهاج «ه.الف.سایه»

بازباران است و شب چون جنگلی انبوه
از زمین آهسته میروید
با نواهایی به هم پیچیده زیر ریزش باران
با خود وی را زیر لب نجواست
سرگذشتی تلخ میگوید
کوچه تاریک است
بانگ پایی می‌شود نزدیک
شاخه اي بر پنجره انگشت می ساید
اشک باران می چکد بر شیشه تاریک
من نشسته پیش آتش در اجاقم هیمه می سوزد
دخترم یلدا
خفته در گهواره می جنباندش مادر
شب گران
بار است و باران همان‌ گونه یکریز می بارد
سایه باریک اندام زنی افتاده بر دیوار
بچه اش را می فشارد در بغل نومید
در دلش 

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

پردگی
شاعر هوشنگ ابتهاج «ه.الف.سایه»

جنگل سرسبز در حریق خزان سوخت
خیره بر او چشم خون گرفته خورشید
دامن دشت از غبار سوخته پر شد
مرغ شب
از آشیانه پر زد و نالید
جنگل آتش گرفته از نفس افتاد
و آن همه ی رنگ و ترانه گشت فراموش
ابر سیه خیمه زد گرفته و سنگین
بر سر ویرانه هاي جنگل خاموش
اما شبها که جز ستاره کسی نیست
زمزمه اي در بین جنگل خفته ست
خاک نفس می‌کشد هنوز تو گویی
در نفسش بوی باغ هاي
شکفته ست
سینه این خاک خشک سوخته حاصل
بستر بس جویبارهای روان است
در دل گسترده اش چو ابر گرانبار
اشک ز …

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

سنگواره
شاعر هوشنگ ابتهاج «ه.الف.سایه»

این ساکت صبور که چون شمع
سر کرده درکنار غم خویش
با این شب دراز و درنگش
جانش همه ی فغان و دریغ است
فریادهاست در دل تنگش
در خلوت غم آور مرجان
پی هاي هاي گریه شبی نیست
اما خروش وحشی دریا
گم می‌کند دراین ظب طوفان
فریادهای خسته وی را
بس در حصار این شب دلگیر
ماندم نگاه بسته به روزن
هم چون گیاه رسته بن چاه
یک یک ستاره ها به سر
من
چون اشک پر شدند و چکیدند
نایی نرست آخر از این چاه
تا ناله هاي من بتواند
روزی به گوش رهگذری گفت
وز خون تلخ من گل سرخی
دراین 

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

تشویش
شاعر هوشنگ ابتهاج «ه.الف.سایه»

بنشینیم و بیندیشیم
این همه ی با همبیگانه
این همه ی دوری و بیزاری
به کجا آیا خواهیم رسید آخر ؟
و چه
خواهد آمد بر سر ما با این دلهای پراکنده؟
جنگلی بودیم
شاخه در شاخه همه ی آغوش
ریشه در ریشه همه ی پیوند
وینک انبوه درختانی تنهاییم
مهربانی به دل بسته ما مرغی ست
کز قفس در نگشادیمش
و. به عذری که فضایی نیست
وندرین باغ خزان خورده
جز سموم ظلم آورده
هوایی نیست
ره پرواز ندادیمش
هستی ما که چو آینه
تنگ بر سینه فشردیمش از وحشت سنگ انداز
بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

گریه
شاعر هوشنگ ابتهاج «ه.الف.سایه»

سایه ها زیر درختان در غروب سبز میگریند
شاخه ها چشم انتظار سرگذشت ابر
و آسمان چون من غبار آلود دلگیری
باد
بوی خاک باران خورده می آرد
سبزه ها در رهگذر شب پریشانند
آه اکنون بر کدامین دشت می بارد
باغ حسرتناک بارانی ست
چون دل من در هوای گریه سیری

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است
یاد دلنشینت اي امید جان
هر کجا روم روانه با من است
ناز نوشخند صبح اگر توراست
شور گریه ي شبانه با من است
برگ عیش و جام و چنگ اگر چه نیست
رقص و مستی و ترانه با من است
گفتمش مراد من به خنده گفت
لابه از تو و بهانه با من است
گفتمش من آن سمند سرکشم
خنده زد که تازیانه با من است
هر کسش گرفته دامن نیاز
ناز چشمش این میانه با من است
خواب نازت اي پری ز سر پرید
شب خوشت که شب فسانه با من است

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

تنگ غروب
یاری کن اي نفس که درین گوشه ي قفس
بانگی بر آورم ز دل خسته ي یک نفس
تنگ غروب و هول بیابان و راه دور
نه پرتو ستاره و نه ناله ي جرس
خونابه گشت دیده ي کارون و زنده رود
اي پیک آشنا برس از ساحل ارس
صبر پیمبرانه ام آخر به پایان رسید
اي ایت امید به فریاد من برس
از بیم محتسب مشکن ساغر اي رقیب
می خواره را دریغ بود خدمت عسس
جز مرگ دیگرم چه کس اید به پیشباز
رفتیم و همان‌ گونه نگران تو باز پس
ما را هوای چشمه ي خورشید در سر است
سهل است سایه گر برود سر دراین هوس

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

افسانه خاموشی
چه خوش افسانه می گویي به افسون هاي خاموشی
مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی
ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم
که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی
می از جام مودت نوش ودر کار محبت کوش
به مستی ، بی خمارست این می نوشین اگر نوشی
سخن ها داشتم دور از فریب چشم غمازت
چو زلفت گر مرا بودی مجال حرف در گوشی
نمی سنجد و می رنجند ازین زیبا سخن سایه
بیا تا گم کنم خود رابه خلوت هاي خاموشی

بهترین شعر عاشقانه زیبا از هوشنگ ابتهاج | اشعار عاشقانه از شاعر مشهور

قصه آفاق
دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند
سایه ي سوخته دل این طمع خام مبند
دولت وصل تو اي ماه نصیب که شود
تا ازآن چشم خورد باده و زان لب گل قند
خوش تر از نقش توام نیست در ایینه ي چشم
چشم بد دور ، زهی نقش و زهی نقش پسند
خلوت خاطر ما رابه شکایت مشکن
که من از وی شدم اي دل به خیالی خرسند
من دیوانه که صد سلسله بگسیخته ام
تا سر زلف تو باشد نکشم سر ز کمند
قصه ي عشق من آوازه به افلک رساند
همچو حسن تو که صد فتنه در آفاق افکند
سایه از ناز و طرب سر به فلک خواهم سود
اگر افتد به سرم سایه ي آن سرو بلند