در اینبخش مجموعه اي از عکس پاییزی جدید برای پروفایل را مرور میکنیم. امروز عکسها با متن و بدون متن پاییزی رابه اشتراک میگذاریم و شـما میتوانید برای پست ها و استوری هاي تان در شبکه هاي اجتماعی از انها استفاده کنید. هم چنین دراین پست ناب ترین شعرها و جملات درباره پاییز را هم مرور خواهیم کرد. فصل پاییز از راه رسیده و کم کم باید خودرا برای 6 ماه سرد آماده کنیم.
آرام آرام
صدای قدم هاي پاییز بـه گوش میرسد…
چقدر پاییز میـــخواهد دلم…
این دلتنگی، این دوری
این تنفس هاي بلند
کمی برگریزان میخواهد
کمی بارندگی
کمی قدم زدن تا آخر دنیا
این روزهای پایانی شهریوردلهره عجیبی دارد! دلهره اي از جنس حال و هوای ناب کودکی، با عطردلبرانه کتابهای نو و طعم گس خرمالو… مـا دیگر آن کودک بی غم و خندان سالهـای دور نیستیم، اما این دلهره،یادگار خوب همان روزها اسـت. روزهای خوبی کـه نگرانی مان،بـه خاطر معلم تازه اي بود کـه نمی شناختیم و تمام ترسمان،برای درس هایي کـه قرار بود سخت تر از سالهـای قبل باشد.
چـه حال و هوای بی نظیری بود! هنوز هم کـه هنوز هست. پاییز، دلنشین تر از تمام فصل هاست. قدم زدن در خیابان هاي نارنجی و خش خش جانانه برگها،تسکین خوبیست… اما کاش برای یک روز هم کـه شده بـه روزهای خوب کودکی مان برمیگشتیم… مثلاً اوایل مهر باشد و حیاطی شلوغ و بچه هایي شاد و خندان،کـه با اشتیاق بی وصف،لباس و کفشهای جدیدشان رابه هم نشان می دهند.
و چـه موسیقی دلنوازی ست
خش خش برگهای پاییزی…
وقتی دلت کودکانه می تپد
و نگران هیچ چیز نیستی…
سوگند بـه پاییزی کـه در راه اسـت
و بـه پچ پچ هاي عاشقانه ي برگ ها…
در حال افتادن ! سوگند بـه بوسه هاي آخر…
و بـه باران هاي گاه و بی گاه
و بـه آغوش هاي خالی…
سوگند بـه عشق !کـه مـن پاییز بـه پاییز…
باران بـه باران آغوش بـه آغوش…
دل تنگ توام…
پاییز در راه اسـت ابرهاکم کم میآیند
کوچه ها یک بند می خندند
خیابان ها پر ازعاشقانه
و پاییز را بیشتر از انچه کـه هست
دوست داشتنی میکند
یک موسیقی آرامبخش
کـه صدای خش خش برگ هاي
زیرقدمت باشد
در آغاز پاییزییم
شروع فصل سرما
فصل در آوردن لباسهای گرم از کمد
فصل مدرسه و درس
ماه هاي آموزش و امتحان
وقتی وارد سال جدید زندگیت میشی بالاتر میری می رسی بـه فصل درس خواندن کـه هر بار بیشتر از قبل چیزهایی از فهرست زندگیت حذف میشه. وارد پایه جدید و مدرسه جدید میشیم دوره اي کـه شاید بتونیم در دوماه یکبار بریم بیرون با دوستانمون خوش بگذرونیم. پس از این لحظه ها استفاده حداقل میبریم. تک تکشون می بینیم باهاشون بیرون میریم تا خاطراتش بمونه برای سال تحصیلی جدید.
تـو میدانی مـن چقدر ذوق دارم برای پاییز؟ برای خنکای عصرهنگام و ایستادن کنار پنجره؟ برای باران و قدم زدن توی خیابان و روی برگهاي خشك و نارنجی… برای بوی نارنگی… برای نشستن کنار آتش و چای نوشیدن و حرف زدن با کسی شبیه خودم. تـو میدانی مـن چقدر ذوق دارم برای پاییز؟ برای یك خیابان خیس و باران و موزیك و لبهایي کـه می خندد؟
برای دلی کـه بـه قدر ساعاتی اندوه یادش نیست… تـو می داني مـن چقدر دلم لک زده برای این کـه باران ببارد و زیر باران خیس شوم. زیر باران با کسی حرف بزنم و زیر باران بـه آسمان نگاه کنم و زیر باران قدم بزنم؟! تـو نمیدانی مـن چقدر دلم تنگ شده برای صدای خشخش برگها و غرش ابرها و قارقار کلاغها… تـو نمی دانی مـن چقدر ذوق دارم برای پاییز! نمی داني…