برخی اوقات در زندگی در اثر عوامل گوناگون احساس میکنیم که زندگی ما تهی شده است و نمیتوانیم دیگر ادامه دهیم. پزشک دارینی: زوجهایي که تازه ازدواج میکنند، کمی نیاز به زمان دارند تا روحیه انها با یک دیگر سازگار شود. انها تلاش می کنند زندگی عاشقانهای را داشته باشند و خاطرات خوبی را کنار هم بسازند اما بعضی مواقع نمیتوانند این حالتها را در زندگی خود ایجاد کنند.
بصورت طبیعی بیشتر زوجها درسالهای اول زندگی با اختلاف نظر روبرو میشوند و لازم است یاد بگیرند چگونه این اختلافات را حل کنند و بیاموزند به چه شکل با یک دیگر تبادل پیام داشته باشند.اختلاف نظرها می تواند در زمینههای مختلفی مانند سلیقه، ساعت خواب، رفتوآمد با خانوادهها و شیوه انجام دادن کارهای منزل، امور مالی و سایر مسائل باشد و هر کدام از زوجین دراین زمینه به مدل خودشان رفتار میکنند و برای اینکه به نقطه اشتراکی برسند ممکن است بینشان ناراحتی نیز ایجاد شود.
نوع رفتاری که هر یک از زوجها دارد از سبک زندگی فرد و مسائل شخصیتی انها نشات میگیرد. در بعضی موارد ممکن است یکی از زوجین با اختلال در بازرسی خشم و هیجان روبرو باشد و باعث شود تا همسرش برای برخورد با او گیج شود. همسر چنین فردی نمیداند چه رفتاری باعث ایجاد خشم و عصبانیت شده یا نمی داند چطور میتواند همسر خودرا آرام کند.
افرادی که دچار اختلال در نظارت هیجان و خشم خود هستند بسادگی از کوره در میروند و و ممکن است بهدنبال رفتار پرخاشگرانه همسر، سکوت کند یا آرام برخورد کند و سعی در آرام کردن همسر خود داشته باشد یا ممکن است او هم مقابله به مثل کند که دراین شرایط هردو نفر خشم و عصبانیت یک دیگر را تشدید می کنند.
در زوجهایي که رفتارهای تکانشی انها در نظارت خودشان نیست، طبق معمول پس از توفان و ایجاد جنگ از همسر خود عذرخواهی و بابت رفتارهایی که داشته است ابراز پشیمانی میکند. در مورد اول زوج عذرخواهی همسر خودرا میپذیرد اما وقتی این نوع رفتار مداوم تکرار می شود، همسر نیز صبوریاش کاهش می یابد. زمانیکه فراوانی رفتارهای غیر قابل بازرسی در فرد زیاد میشود، همسر متوجه غیرطبیعی بودن نوع و شدت ابراز هیجان خشم یا غم شریک زندگی خود میشود.
عده ای از اختلالات خلقی می تواند باعث ایجاد چنین رفتارهایی شود و برای اینکه تشخیص صورت گیرد لازم است مشخص شود که علت بروز رفتارهای پرخاشگرانه چیست و سپس مشخص کنند در طول هفته یا در طول ماه چندبار به این شدت خشمگین میشوند و هنگام ناراحتی و عصبانیت چه رفتارهایی از خودشان بروز میدهند. پس از معاینه بالینی و گفت و گو تشخیصی، مداخلات درمانی آغاز میشود.
بسیار مهم است که همسر خودرا دیوانه خطاب نکنید یا در مورد مراجعه به درمانگر یا مصرف دارو، وی را تحقیر نکنید و به او زمان بدهید تا مسائلش برطرف شود. همچنین علاوه بر درمان انفرادی از زوج درمانی نیز استفاده می شود.
جلساتي راجع به اينكه چه كنيم زندگي شيرين شود، عوامل شيرين شدن زندگي را چند مطلبش را گفتيم. ولي عوامل زيادي دارد. اين عوامل را خدمت تان بگوييم. يكي از چيزهايي كه باعث ميشود كه گاهي مسائلي پيش ميآيد كه شيرين نيست، فرق گذاشتن بين دختر و پسر است. مثلا در خانه مرد ناراحت است.
يا زن ناراحت است كه چرا مثلا بچههايش پسر هستند. يا بچههايش دختر هستند. قرآن بخوانم. قرآن ميگويد: اصلاً دختر و پسر هديهی الهي است. «یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً» «شوري/49» به هركس بخواهيم دختر ميدهيم. بعد ميگويد: به هركس بخواهيم پسر ميدهيم. اول اسم دختر را برده است.
«یَهَبُ» يعني هِبه ميكند. ميبخشد. «لِمَنْ یَشاءُ» به هركس بخواهد «إِناثاً» است. اول خدا ميگويد: به هركس بخواهم دختر ميدهم. بعد ميگويد: به هركس بخواهم پسر ميدهم. حديث داريم وقتي چيزي در خانه آوردي نوبر است، اول به دخترها بده و بعد به پسرها بده.
1- دوري از تبعيض ميان دختر و پسر
بعضي از افراد زندگيشان تلخ است براي اينكه به خانمش ميگويد: چرا بچهی من دختر است؟ يا چرا بچه پسر است؟ حديث داريم وقتي به امام سجاد ميگفتند: خدا بشما بچه داده است. ميفرمود: سالم است؟ گفتند: بله! گفت: الحمدلله رب العالمين. اصلاً نميپرسيد: پسر است؟ دختر است؟ ميگفت: چه فرقي ميكند؟ اصلاً نميپرسيد پسر است يا دختر؟ بنابراين يكي از عوامل تلخ شدن،
گير دادن به اينكه من پسر ميخواهم. من دختر ميخواهم. اين حرفها چيست؟ خدا حكيم است. ما كه حكيم نيستيم. خير ميخواهي؟ مگر آدم نميتواند از دختر خير ببيند؟ مگر آدم نميتواند از پسر خير ببيند؟ اين باورهاي كج و خيالهای واهي، نادرست، باعث ميشود كه زندگي تلخ شود. من چند تا را در جلسهی قبل نوشتم. تتمهی آن هم اينجا بنويسم. حالا نميدانم چند تا آنجا گفتم؟
1- راضي بودن به فرزند، خواه پسر يا دختر. من همه یی بچههايم دختر هستند. به همين قرآن سوگند اگر خدا از من بپرسد ميخواهم به تو ده تا بچهی ديگر بدهم، چه بدهم؟ ميگويم: هر طور دوست داري؟ به من چه كه پسر است يا دختر؟ خالقش تو هستي. رزقش با تو است. عزت و ذلتش به دست تو است. من چه كاره هستم؟ چيزي نگوييد. چون وقتي ميگويي خدايا اينطورش كن. مثل اينكه مثلا خدا نميتواند خدايي كند آن وقت تو داري خدايي رابه خدا ياد ميدهي. خيلي هم به خدا بر ميخورد، كه اين بندگي خودش را بلد نيست، دارد خدايي را ياد من ميدهد.
2- چشم نداشتن به مال همسر؛ يك سري از خانوادهها كه تلخ هستند، اين است كه… چشم نداشتن به مال همسر. گاهي وقتها خاله وارسي ميكنيم. چند داري؟ امروز چقدر پيدا كردي؟ و اين مسئلهی مهمي است. يا به عكس شوهر بپرسد خانم شما كه كار ميكنيد، در آمد داريد حقوقت چقدر است؟
پولت را كجا گذاشتي؟ پيش چه كسي گذاشتي؟ اين چشم نداشتن است. وقتي چشم داشت هست، توقع بالا ميرود آنوقت زندگي تلخ ميشود. «عزَّ من قَنع» «غررالحكم/ص392» هركس قانع باشد عزيز است. در آخوندها هم همينطور است. روحانيوني كه به مال مردم نگاه نميكنند، خيلي عزيز هستند. اگر خداي نكرده يك روحاني روي مال مردم حساس شد، از چشم مردم ميافتد. همه ی قشري همينطور هستند. هركس دارد، دارد. ندارد، ندارد. به من چه كه دارد؟
2- پذيرش انتقادهاي همسر
انتقاد پذيري زندگي را شيرين ميكند. انتقاد پذيري؛ يعني قبول كنم كه من اينجا اشتباه كردم. يعني اگر همسر به همسرش گفت: شما يك اشكال داريد. بگويد: حق با شما است. درست ميگويي. بگويد: درست ميگويي، به پایان رسید و رفت. آقا حق با شما است. به پایان رسید. اما وقتي بگويم: نخير! وقتي نميخواهم انتقاد بپذيرم، آنوقت او يكي ميگويد. او يكي ميگويد. بابا! اشكال است. اشتباه كردم.
انتقاد پذيري خيلي خوب است. اجازه بدهيم يك كسي با ما حرف بزند. هدهد يك پرندهی كوچكي است. آمد به سليمان گفت: حضرت سليمان تو پيغمبر هستي. مهم هستي. اما من يك چيزي بلد هستم، كه تو بلد نيستي. عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ» «نمل/22» من احاطه دارم به چيزي كه تو هم كه پيغمبر هستي نميداني. يعني هدهد به سليمان پيغمبر ميگويد: چيزي ميدانم
كه تو نميداني. ميگويد: خيلي خوب! قصه چيست؟ ميگويد: بله! چيزي كه تو خبر نداري اين است. آن وقت قصهاش را نقل ميكند. حضرت سليمان هم قبول ميكند. ميگويد: راست ميگويي. حق با شما است. ببينيد اين انتقادپذيري زندگي را شيرين ميكند.
خود شما، حالا شما همه ی رانندهی تاكسي هستيد. اگر من بشما بگويم: آقا اينجا حق با شما است من اشتباه كردم. خود شما علاقهات به من بيشتر ميشود. ميگويي: اين قرائتي شيخ خوبي است. به او ايراد گرفتم، گفت: حق با تو است. اما اگر ميگفتم: نخير! بعضيها زير بار نميروند.
3- پوزشخواهي از اشتباهات
پوزش خواهي زندگي را شيرين ميكند. انتقاد پذيري يعني اشكال را قبول كند، بعد از انتقاد پذيري اين را كنارش بگذاريم، انتقاد پذيري و عذرخواهي. آقا ببخشيد من اينجا اين حرف را بيخود زدم. امام در وصيت نامهاش نوشت كه اگر تقصيري يا قصوري از من سر زده است، از امت عزيز پوزش خواهي ميكنم.
بسياري از افراد وقتي اين تكه را ميخواندند گريه ميكردند. امام از امت پوزش خواهي ميكند. امامي كه يك ملت اسير شاه رابه آن ها آزادي داد. زمان شاه خيلي از شهرها مردم نميدانستند كه نماينده مجلسشان چه كسي هست؟ همین حالا شوراي اسلامي را مردم تعيين ميكنند. نميدانم مجلس را مردم تعيين ميكنند. رئيس جمهور را مردم تعييين ميكنند. خبرگان را مردم تعيين ميكنند. يعني كسي از مردم نميپرسيد نظر تو چيست؟ همه ی ميترسيدند. همین حالا… در عين حال عذرخواهي ميكند. انتقاد پذير باشيم.
4- نگاه مثبت به زندگي
توجه به داشتهها، نه نداشتهها! زندگي را شيرين ميكند. ياد داشتهها نه نداشتهها. وقتي آدم دائم ياد نداشتهها بود، خلقش تنگ ميشود. در خانه سيبزميني نيست. پياز نيست. تخممرغ نيست. نيست، نيست، نيست، نيست! اين زندگي است؟ آخر اين زندگي را ول كردي.
اين چيست؟ او هم ميگويد: هزار و يك گرفتاري دارم، تو ديگر ولم كن. اما خوب چهار تا چيزي نيست چند تا چيزي هست. قند هست. چاي هست. نمك هست. زرد چوبه هست. گوشت هست. نميدانم برنج هست. برق هست. آب هست. گاز هست. خوب يك چهل تا چيز هست. چهارتا هم چيز نيست. مثل مگس نباشيم. مگس دائم ميآيد و روي زخم مينشيند. همه یی بدن سالم است، يك خرده زخمي است، بايد بگوييم: كيش!
بلندش كنيم دوباره ميآيد روي زخم مينشيند. مگس نباشيم كه دائم روي زخم بنشينيم. مريض ميشوي. آخ، ناله! ای خدا! ببينيد چند وقت است سالم هستي؟ اين مقدار سالم بودي حالا يك شب دوشب هم مريض هستي. دهها ماه، صدها ماه، سالم بودي، حالا ده روز هم مريض هستي. اگر انسان ياد داشتهها باشد، زندگي شيرين است. ياد نداشتهها باشد، زندگياش تلخ ميشود. هر چيزي را از يك زاويه ميشود نگاه كرد.
بنده ميبينم يك ماشيني در گل فرو رفته، زنجير و طناب هم نيست كه بيرون بكشم، ميآيم ميگويم كه: والله ببينيم اين عمامه من كار طناب ازآن ب ميآيد؟ ميگويم: آقا ببينيد اگر عمامهی من كار طناب ازآن ميآيد، با عمامهی من اين را از گل بيرون بكشيد. عمامه را باز ميكند
و ماشين را از گل بيرون ميكشند. يك نگاه اين است كه عمامه… آخر آخوند بي عمامه كه نميشود. عمامهات گلي شد. ديگر اين پاك نميشود. جا برميدارد. بشويي هم جاي گلها ميماند. اين يك نگاه است. يك نگاه هم اين است كه بابا اين عمامه رفت اما يك مسلمان از مشكل، مشكلش حل شد. آخر اين با چه نگاهي نگاه كنيم. مشكل مسلمان حل شد، لذيذ است. عمامهام كثيف شد… يعني ما خودمان ميتوانيم با نگاه زندگي را شيرين كنيم. با نگاه زندگي را تلخ كنيم.
5- تواضع در برابر ديگر انسانها
يك استاد دانشگاه بود شب عيد قربان حاجيها در مشعر هستند. مشعر حدود دو ميليون حاجي در بيابان، خيمه و ساختمان هم نيست. همه ی صحرا است. فقط كفن پوشيدند. يك لنگ سفيد، يك لنگ… دستشويي و دستشويي هم صفهای طولاني دارد، مثلا بيست تا دستشويي است هر دستشويي هم بيست نفر در صف هستند. يك استاد دانشگاه در صف ايستاده بود. من هم كنار استاد دانشگاه بودم. يك سياه پوست
جلوي استاد دانشگاه بود. وقتي ميخواست دستشويي برود براي اين كه يك وقت لباسهايش آلوده نشود، حولهاش را برداشت و گفت: نگهدار بروم برگردم. آن سياه پوست به اين استاد دانشگاه ايراني حولهاش را داد ودر دستشويي رفت. حالا من گفتم، اين استاد خواهد گفت: بابا ما در ايران استاد دانشگاه بوديم حالا آمديم اينجا بايد لباسهای يك سياهپوست آفريقايي را نگه داريم. من ديدم استاد
دانشگاه عجب استاد بالايي بود. گفت: اينجا چه سرزميني است؟ چه جاي قشنگي است. چقدر مردم به هم اعتماد ميكنند؟ سفيد و سياه ديگر مطرح نيست. استاد دانشگاه و عوام مطرح نيست. اين چقدر به من اعتماد ميكند كه ميگويد: اين… آخر چيزش هم بود اين چيز كه پول در آن است. هميوني هست كه پولشان
را در آن ميگذارند. ميگفت: ببين چقدر اطمينان… يعني ديدم استاد دانشگاه با نگاه مثبت نگاه ميكند. سرزمين صفا، سرزميني كه نژاد پرستي در آن نيست. سرزمين اعتماد، سرزمين پرستش، او با آن نگاه، نگاه ميكند. يك استاد دانشگاه هم خداي نكرده ممكن است بگويد: يعني چه؟
مردم… ندارند. حساب نميكند كه… خوب مردم را بايد… يعني ميشود گفت: چرا مردم مرا نشناختند، غصه بخورد. ميتواند بگويد: مردم چقدر خوب هستند كه نشناخته اعتماد ميكنند، لذت برد. يعني با نگاهها زندگي شيرين ميشود. با نگاهها زندگي تلخ…
خوب يكي از چيزهايي كه زندگي را شيرين ميكند، يا تلخ ميكند، اين تبليغات تلويزيوني مهم است. در بعضي فيلمها مرد سالاري است. بدآموزي دارد. زن سالاري است. بدآموزي دارد. اين كساني كه براي تلويزيون فيلم تهيه ميكنند، اينها بايد مواظب باشند، رشد در آن باشد. زن را پرخاشگر، يا مرد را پرخاشگر، فرزند را پرخاشگر، اين فيلمها هم ميتواند زندگي را تلخ و شيرين كند. گاهي يك فيلم زندگي رابه هم ميزند.