آفریقای محبوب من
من به سفر رفتن علاقه دارم. معمولا خستگیام را با سفر رفع میكنم اما مسافرت داخلی، خیلی اهل مسافرتهای خارجی نیستم. چند باری كه به خارج از كشور سفر كردهام، قرار بوده یك ماه بمانم اما بعد از 2 هفته برگشتهام. هر بار كه از ایران رفتهام برای بازی در فیلم یا تئاتر بوده است اما در سفر به آفریقا به من خوش گذشت. آنجا آفریقا بود، یك سرزمین خاص، جایی متفاوت با اروپا و ایالاتمتحده كه خیلی دوستشان ندارم.
آدمهای سرزمین مهربان
در كنیا و سومالی تازه متوجه شدم كه چرا آفریقا برای تمام جهان زیباست. مرم آنجا هنوز بدوی هستند و از دور طبیعت نشدهاند. با وجود اینكه (كنیا) كشوری كه ما در آن ساكن قبلا بودیم مستعمره انگلیس بود و هنوز انگلیسها بر آنها نفوذ داشتند، مردمان آن خطه انسانهای منعطف و مهربانی بودند. نمیدانم این تربیتشان تحت تاثیر استعمارگرهاست كه به هر حال انسانهای تربیتشدهای هستند یا خودشان طبق آیین و سلوكی كه از قدیم داشتهاند اخلاق و رویه آرامی دارند. البته در كنیا اینطور بود ممكن است بقیه نواحی آفریقا اینطور نباشد. شاید خلق و خوی آرام مردم این ناحیه برگردد به آب و هوای آنجا؛ درجه حرارت هوا بین زمستان و تابستان فقط 8-7 درجه بالا و پایین میشود. تابستان و زمستان دمای هوا 24 تا 28 درجه است.
بیعجله، بیغذا!
مردم كنیا هیچ عجله و شتابی برای انجام هیچ كاری ندارند. به آهستگی زندگی میكنند و اغلب آنها در فقر به سر میبرند. یك روز دیدم یك ردیف از ماشینهای ارتشی داخل شهر شدند و كنار جاده برای روستاییانی كه هیچ چیز نداشتند غذا و آب پرت میكردند. جز برخی از شهرنشینها كه كار میكنند بقیه مردم كنار جنگلها و حومه شهر فقیر هستند و به سختی زندگی میكنند و تنها درآمد و ثروت آفریقاییها از توریستهای آنجاست.
از سومالی تا كنیا
در سومالی شعبههایی مثل گروه «الشباب» كه شاخههایی از «القاعده» هستند، منطقه را به محل تاخت و تاز خودشان تبدیل كردند. همه اسلحه دارند، كسی كه میخواهد مغازهاش را باز كند چهار تفنگچی همراهش است. در كل سومالی كشور به هم ریختهای است اما كنیا هنوز حاكمیت مركزی خودش را حفظ كرده و امنیت دارد. در عین حال مردمانش بسیار متمدن و بافرهنگ هستند.
خوش به حال حیوانات
جایی كه ما سكونت داشتیم به حیات وحش آن منطقه نزدیك بود. یكبار نزدیك بود یك زرافه را زیر بگیریم، دو طرف جادههای جنگلی كنیا هم پر از آهو و بچهآهو بود. فیلهایی را میدیدی كه از جاده رد میشدند. جدا از اینها مناطقی هم بود كه حیوانات وحشی مثل پلنگ، ببر و شیر در آن پرسه میزدند که البته فرصت نشد به آنجا سر بزنیم اما حیواناتی مثل كروكودیل را هر روز میدیدیم. مردم در آنجا فرهنگ زندگی كنار حیوانات را آموختهاند و از این بابت خوش به حال آن حیوانها.
رابطه گردنبند وتعداد خواستگار
درکنیا خانمها انواع و اقسام علائم و نشانهها را به گردن میاندازند. هر كدام از این نشانهها معنایی دارد. پرسیدیم این خانم كه دور گردن حلقههای قرمز و رنگارنگ انداخته چرا حلقههای بزرگتری نسبت به آن یكی دارد؟ گفتند این خانم نسبت به آن یكی خواستگار بیشتری دارد. دیگری نامزد دارد و آن یكی ازدواج كرده است. هر كدام از این حلقهها معنایی خاص داشت و از آیینهای قرون خیلی گذشته با آنها بوده و نكته جالب این است كه به هیچ وجه دوست ندارند از آیینهای خودشان دور شوند.
در فیلم «فرزند چهارم» با حامد بهداد و مهتاب كرامتی بازی داشتم. در مدتی كه در كنیا بودیم احساس كردم به حافظ احتیاج دارم اما دیوان او را با خود نیاوردم. نكته جالب این بود كه حامد بهداد اغلب اشعار حافظ را حفظ بود و به كمك من آمد.از ظاهر حامد بهداد اصلا پیدا نیست كه این همه اطلاعات و دانش از فرهنگ عارفانه ایرانی داشته باشد. تعجبم از این بود كه حامد به مولانا، حافظ و بیشتر فرهنگ عارفانه ما آشنا بود. او راجع به هر چیزی نظر قطعی داشت. در مورد همه بازیگران كشور ما و جهان نظر قاطع داشت و صدای آنها را خوب تقلید میكرد، گوش موسیقایی قویای هم داشت. بیشتر ترانههایی كه از قدیم از خوانندههای مختلف شنیده بودم را درست مثل خود آنها میخواند چه بسا خوشصداتر! حضور حامد در این سفر برای من خیلی خوشایند بود. نكته این است كه هر كسی راجع به حامد بهداد یك نظری دارد. او گاهی بیپرواییهایی دارد كه ممكن است نظر دیگری برای خیلیها ایجاد كند؛ در كل بهداد در این سفر 2ماهه یك همراه و همصحبت خوب بود.
زندگی خوب در جمع آدمحسابیها
من از رفتن به آفریقا واقعا خوشحال شدم. اینكه در یك كار گروهی مشغول به كاری و در این جمع 30،20 نفری، یك نفر هم آدم ناحسابی نیست، یعنی یك زندگی خوب. زندگی در امنیت جمع دوستانه، جدا از این فكرش را نمیكردم آفریقا اینقدر برای من جالب باشد. وقتی آنجا بودم با خودم فكر میكردم ای كاش من میتوانستم آفریقایی باشم، آنقدر حس خوبی به آنها داشتم که به تدریج فراموش كردم كه پوستشان سیاه است. رنگ آنها برای من حذف شده بود، آنها را بیرنگ میدیدم. وقتی با مردم صحبت كردم، متوجه شدم ارنست همینگوی مدتها در 80 كیلومتری آنجا زندگی میكرده. انواع و اقسام زیباییها در این منطقه وجود داشت تا بتوانیم از لحظه لحظه آنجا بودن لذت ببریم و این خاطره خوش تا همیشه در ذهن همه ما باقی بماند.
مردمی که«خ» ندارند
مردم كنیا به دلیل مستعمره بودن همه انگلیسی میدانند و هر كسی كه كم و بیش زبان بداند، میتواند با آنها صحبت كند. خودشان به لهجه و زبانشان میگفتند زبان سواحیلی كه بسیار زبان نرم و لطیفی بود. چندین سال پیش با یك آدم خارجی صحبت میكردم، به او گفتم زبان فارسی زبان نرمی است، زبان اهالی ایالاتمتحده انگار كه چند تخته را به هم میزنند و زمخت است؛ چرا باید زبان انگلیسی در جهان مسلط باشد و فارسی، نه. مرد خارجی پرسید شما هم «خ» زیاد دارید؟ گفتم: نه، حرف بیخودی میزنی! گفت همین الان گفتید بیخود. (میخندد) راست میگفت زبان ما «خ» زیاد دارد اما زبان كنیاییها هیچكدام از این تیزیها و حروف خشن را نداشت، نمیدانم این موضوع به روحیه لطیفشان برمیگردد یا نه، همه حروف آنها نرم بود. یك مهربانی در زبان آنها وجود دارد كه خشونت گاوچرانهای اهالی ایالاتمتحده را ندارد اما چون اینها مستعمره بودند این زبان جهانی نشده است.
وقتی مورد حمله تروریستی قرار گرفتیم
ما برای فیلمبرداری «فرزند چهارم» در ابتدا به سومالی رفتیم اما آنجا امنیت لازم برای ادامه كار را نداشت. یك روز پلیس آمد و به ما گفت: ممكن است مورد حمله تروریسی «الشباب» قرار بگیریم و حتی در آن روز یك پلیس جوان در آن منطقه كشته شد. ما مجبور شدیم از آنجا فرار كنیم با اینكه لوكیشن آن منطقه مناسب فیلمبرداری ما بود. به هر حال بخشی از وقت ما صرف پیدا كردن لوكیشن مناسب شد. كارگردان گروه، آقای موساییان آنقدر با همت و چالاك بود كه در نهایت آنچه را كه میخواست به دست میآورد.
كشور توریستی
كنیا كشوری است كه برای توریستهای تمام دنیا جالب است اما هنوز ایرانیها چندان با آن مناطق آشنا نیستند، البته از فرودگاه ایران پرواز مستقیم به كنیا نداریم. ما هم از طریق قطر و دبی به مومباسا رسیدیم و 3 هفته در آنجا فیلمبرداری كردیم. ساحل سفید مومباسا مركز توریستهای جهان و بسیار زیباست، اگرچه بعد از بالا رفتن قیمت دلار هزینه سفر به آن مناطق برای ایرانیها مقرون به صرفه نیست. اما آمریكاییها و اروپاییها دچار این مشكل نیستند و كنیاییها از حضور این توریستهاست كه میتوانند زندگیشان را سپری كنند.
من یكسری پارچه و مجسمه به عنوان سوغات برای همسر و دخترم خریداری كردم اما نتوانستم زیاد خرید كنم، چون با دلار 2هزارتومانی به این سفر رفتم اما یكدفعه قیمت آن به 4 هزارتومان رسید، بنابراین نتوانستم آنطور كه باید خرید كنم و سوغاتی كه تهیه كردم، هدیههای كوچك و ارزانقیمت بود.
شهروند درجه یک یا 2؟
انرژی كنیا را میتوان با اردیبهشتماه تمام مناطق ایران یا اوایل پاییز شمال كشورمان یكی دانست. سفرم به آفریقا، شرق آسیا و كشورهایی مثل هند را دوست دارم. اینها مناطقی هستند كه همیشه جالبند و میتوان از هرگوشه آنها لذت برد. یك دانشجو را آنجا دیدم كه میگفت قبل از كنیا در پاریس درس میخواندم. گفتم چطور شد به كنیا آمدی؟ گفت یك دلیلش این است كه دانشگاهی كه اینجاست، شعباتی از همان دانشگاههای اروپایی است. اما دلیل دوم این است كه وقتی پاریس بودم من را شهروند درجه 2 میدیدند اما الان كه آفریقا هستم حس دیگری دارم. به هر حال این مسئله را نمیتوان كتمان كرد كه مردم اروپا و ایالاتمتحده از بالا به مردم كشورهای دیگر نگاه میكنند.
خارجیها رؤسای مركز تولید آنها هستند و آفریقاییها كارگرهای آنها و فكر میكنم خود آفریقاییها با این مسئله كنار آمدهاند تا حدی كه اگر مستعمرگی كشورشان از بین برود، مردم كنیا بیچاره میشوند و فكر نمیكنم استقلال باعث خوشبختی آنها شود چون از آن به بعد كنیا هم مثل سومالی دست یك عده تفنگدار میافتد
ایالاتمتحده را دوست ندارم
من به چند كشور اروپایی سفر كردهام. به ایالاتمتحده نرفتهام البته شاید اواخر اسفندماه برای اكران فیلم ضدگلوله 8-7 روزی آنجا بروم. واقعیت این است خیلی كشش و شوق سفر به این كشورها را ندارم و خیال میكنم اروپا و آنجا را در فیلمها دیدهام. از بس كه ما فیلم ساخت آنها را دیدهایم، فكر میكنم بخشی از تهران مثل آنجاست. اما آفریقا هنوز تبدیل به اروپا و ایالاتمتحده نشده است. چین و ژاپن هم درست است كه كشورهایی هستند كه از لحاظ تمدن و فرهنگ پیشرفتهاند، با این حال اصالتهای خودشان را حفظ كردهاند و فرهنگشان را از دست ندادهاند. «میشیما»، نویسنده بزرگی كه در 44سالگی جایزه نوبل دریافت كرده، اعتراض بزرگ خود را ابراز كرد. در همان سالها با 100 نفر به كاخ امپراتوری حمله و در اعتراض به اینكه چرا ژاپن دارد شبیه كشور ایالاتمتحده میشود، خودكشی كرد.
خانم كرامتی، بانوی كامل
خانم مهتاب كرامتی یك بانوی متین و به تمام معناست، یعنی اخلاق و رفتار عالی دارد. زبان انگلیسی خوب او در سفر به ما خیلی كمك كرد. من به خانم كرامتی میگفتم: كارگردان كناری. آقای موساییان كارگردان پروژه بودند و خانم كرامتی كسی بودند كه نكتههای ریز را به من گوشزد میكردند. البته او در این سفر كمی احساس خستگی میكرد شاید دلیل آن برمیگردد به طول كشیدن سفر. از ابتدا قرار بود فیلمبرداری ما 25 روز طول بكشد اما 2 ماه و نیم زمان برد. به خصوص كه در تهران هم قرار كاری داشتند و از ماندگار شدن ما در آفریقا اذیت شدند. به هر حال در سفرهای خارج از كشور آقایان نسبت به خانمها راحتتر هستند.
حامد بهداد پسر من شد
قبل از رفتنم به كنیا و سومالی به من گفته بودند كه با حامد بهداد همسفر شدن كار آسانی نیست. گفتم من سنم زیاد است و آنقدر ظرفیت دارم كه با سختیها كنار بیایم یا در خودم حل كنم تا مشكلی پیش نیاید. وقتی آنجا رسیدم گفتم خیال میكنم حامد پسرم است و هرقدر بخواهد سر ناسازگاری با من بگذارد، میگویم فرزندم است و با او كنار میآیم. اما مدتی كه گذشت دیدم كه خیلی از او خوشم آمده است، به عنوان یك فرد بسیار باهیجان كه عاشق ادبیات است و صحبتهای مشترك داریم. یك روز به من گفت: آقای هاشمی! اجازه میدهید من پسر شما باشم. برایم خیلی جالب بود كه حامد هم همان حسی را داشت كه من نسبت به او داشتم و رابطه خیلی خوب و زندگانی جالبی را با هم در این 2ماه گذراندیم.
كارگردانی كه كوتاه نمیآمد
من در كنیا میشنیدم كه تهیهكنندههای فیلم میگویند، فیلمبرداری را تمام كنید بعد برگردید و عجله نكنید. در عین حال میدیدم كه كارگردان ما یك تلاشگر غریب است و از هیچ چیز كوتاه نمیآید. لوكیشنی را كه میخواهد باید پیدا كند و اگر به جای 2 روز، 10 روز طول بكشد تا آن فضا را بیابد، دست از تلاش برنمیدارد.به آقای موساییان گفتم اگر 3 ماه دیگر هم كار ما ادامه پیدا كند از جانب من مشكلی نیست، فكر میكنم فیلم باید خوب از آب دربیاید. ما یكبار به آفریقا آمدهایم و باید اجازه دهیم كارگردان كارش را انجام دهد. در كل از لذت سفر و بودن در فیلمی كه همه عوامل آن در تلاش بودند كه كار خوب پیش برود، لذت میبردم.
تخفیف 99دلاری
روزهای اول فروشندگان کنیا به نظرم خیلی عجیب رفتار میكردند، آنها یك شیء مثل مجسمه آفریقایی را میآوردند و میگفتند 100 دلار اما در نهایت میتوانستی با یك دلار آن جنس را خریداری كنی! به نظرم فاصله بین 100 دلار تا یك دلار دروغ زیادی نهفته است. اگر خرید نمیكردیم بیشتر فروشندهها به ما میگفتند پس یك پولی بدهید ناهار بخوریم، انگار این فقر و گرسنگی از قرنها پیش در آنها نهادینه شده است. طوری رفتار میكنند كه گمان میكنی اگر روزی همه آنها پولدار شوند، باز گرسنه هستند و این گرسنگی تاریخی آنها كاملا به چشم میآید. برخلاف ایرانیها كه اگر گرسنه هم باشند (جز گداها) نیازشان را ظاهر نمیكنند. آنها با اینكه میدیدیم ناهار هم دارند، فقرشان را به ما نشان میدادند. خارجیها رؤسای مركز تولید آنها هستند و آفریقاییها كارگرهای آنها و فكر میكنم خود آفریقاییها با این مسئله كنار آمدهاند تا حدی كه اگر مستعمرگی كشورشان از بین برود، مردم كنیا بیچاره میشوند و فكر نمیكنم استقلال باعث خوشبختی آنها شود چون از آن به بعد كنیا هم مثل سومالی دست یك عده تفنگدار میافتد.
حضور توریست به نفع آنهاست
همه مردم كنیا اهل رشوه و پول گرفتن بودند انگار آنجا قبح این مسئله ریخته بود، تا حدی كه در جادهها كه رفت و آمد میكردیم به راحتی بعضی از پلیسها از ما رشوه میگرفتند البته به مبلغ خیلی كم هم راضی بودند. با همه این مسائل، مردمان خیلی خوشخلق، نرم و نیكرفتاری بودند. آن رانندههایی كه 2 ماه ما را همراهی كردند، تا روز آخر با ادب، نزاكت، صبر و حوصله بسیار كنار ما بودند. به نظرم كنیا كشوری است كه هر خارجی به آنجا برود به نفع اهالی آن كشور است، چه استعمارگر چه توریستها و چه كسانی كه برای فیلمبرداری به آن منطقه میروند.
مثل ایران
غذای اصلی مردمان آنجا بیشتر گیاه بود و گاهی گوشت بز. من آنجا یاد گرفتم كه صبحانه جدا از نان و پنیر باید مخلوطی از میوهها هم داشته باشد. بدون استثنا در همه هتلها به اندازه تمام غذاها میوه هم وجود دارد. نكته جالب اینجاست كه گرانی در این كشور به چشم نمیآید، منظورم این است مثلا در كشوری مثل انگلیس همه مردم مجبور هستند با اتوبوس رفتوآمد كنند چون هزینه تاكسی خیلی بالاست اما كنیا مثل ایران است و مردم میتوانند به راحتی با تاكسی و آژانس رفتوآمد كنند.
سفیدهای بومی شده
اختلاف طبقاتی به دلیل مستعمره بودن مردم آن كشور مشهود است همچنین مزارع بزرگ در دست اسكاتلندیها و انگلیسیها بود كه به دلیل حضورشان از قرنهای پیش دیگر كنیایی به حساب میآمدند اما سفیدپوست بودند. هندیها هم در آنجا به دلیل استعمار انگلیس نفوذ داشتند. در كنیا خیلی از فروشگاهها و سینماها به هندیها تعلق دارد. آفریقاییهای با استعداد در امور اقتصاد هم بودند كه با هندیها كار میكردند و وضع مالی بهتری داشتند. اما اغلب مردم كنیا فقیر بودند.
تور خوانندگان ایدهآل به آفریقا همراه با چهرههای سینمایی
«همسفر» شوید، با بهداد و دیگران!
همزمان با اکران «فرزند چهارم» باشگاه «ایدهآل- آفریقا» راهاندازی شد
باید پیشبینی میکردیم که این سرزمین عجیب و غریب، دل توریستهایش را میبرد. کافی است یک قدم به آفریقا نزدیک شوید تا گوشهای از دلتان را جا بگذارید و برگردید. «فرزند چهارم» بهانه خوبی دستمان داد تا از این اشتیاق سفربازهای حرفهای به آفریقا آگاه شویم؛ فیلمی که در این منطقه فیلمبرداری شد و ستارههایش را میان سیاهپوستان، درخشان کرد. ستارههای این فیلم، در فرصتهایی که داشتهاند، از زیبایی و شگفتانگیزی آفریقا گفتهاند.
مهدی هاشمی به ایدهآل گفت: «در سفر به آفریقا به من خوش گذشت. آنجا آفریقا بود. سرزمینی خاص. جایی متفاوت با اروپا و ایالاتمتحده. در کنیا و سومالی تازه متوجه شدم که چرا آفریقا برای تمام جهان زیباست. مردم آنجا هنوز بدوی هستند و از طبیعت دور نشدهاند. من از رفتن به آفریقا واقعا خوشحال شدم. وقتی آنجا بودم با خودم فکر میکردم ای کاش من میتوانستم آفریقایی باشم. آنقدر حس خوبی به آنها داشتم که به تدریج فراموش کردم پوستشان سیاه است. رنگ آنها برای من حذف شده بود. آنها را بیرنگ میدیدم….»
در جایی دیگر حامد بهداد، دیگر بازیگر این فیلم نتوانست ارادتش به این سرزمین را پنهان کند و گفت: «خاطرات سفر به کنیا و آفریقا برای من فراموشنشدنی است….» و در برنامه هفت هم گفت: «رفتن به آفریقا فقط یک بار برای آدم پیش میآید. سرزمین عجیبی است….»
مهتاب کرامتی هم به کرات از شگفتانگیز بودن سرزمین رنگ و آفتاب گفت و حسین محباهری، دیگر بازیگر «فرزند چهارم» مفصل در اینباره اظهارنظر کرد: «عالی، محشر، هوا سبک و تمیز است. اقیانوس شفاف است. طبیعت پرگل و سبزتر از شمال خودمان. آفریقا به درد این میخورد که اگر بیماریای داری، بروی و سالم شوی از این آب و هوای تمیز. آنجا جانوران عجیب و غریب و کمیاب دارد که در پارکهای حفاظت شده قابل تماشا هستند. بناهای قدیمی هم دارد…. آدمهای آنجا هیچ نسبتی با مقولههایی مثل ستیز و جنگ و تصرف ندارند. اهل صلح هستند و اصلا انگار نمیدانند جنگ و کشورگشایی یعنی چه. ساده سادهاند….»
غیر از بازیگران این کار که به واسطه یک پروژه سینمایی سر از آفریقا درآوردهاند، چهرههای دیگری هم بودهاند که به آفریقا رفتهاند و دلشان را جا گذاشتهاند. مهناز افشار یکی از آنهاست؛ کسی که از آفریقا به عنوان منطقهای یاد کرده که «همه رنگهای دنیا در آن جمع شدهاند». رویا نونهالی از دیگر چهرههایی است که به واسطه مجموعه مستند «اینجا آفریقاست» که از تلویزیون رسمی ایران هم پخش شد، مدتی را در آفریقا گذراند و همیشه از ابهت آنجا حرف زد. منصور ضابطیان، طی سفرهای رنگارنگش به کشورها و شهرهای مختلف، سفر به آفریقا را هم تجربه کرد و از لذت عجیب این سفر در ایدهآل خودمان هم گفت.
ثبتنام در تور ایده آل- آفریقا
با اوصافی که از زبان چهرههای محبوب شنیدهایم به نظر میرسد بد نیست یک تور همراه با ستارگان سینما به آفریقا داشته باشیم. ایدهآل در تلاش است توری با حضور ستارهها به مقصد آفریقا فراهم کند تا لذت کشف این سرزمین در کنار چهرههای آشنا و دوستداشتنی، دوچنـدان شود. خوانندگان ایدهآل به این تور دعوتند. شگفت انگیزترین عکس، متن، روایت، سفرنامه، کاریکاتور و… که از آفریقا دیدهاید، برای ما بفرستید. تمام کسانی که آثار را ارسال کنند، عضو باشگاه «ایدهآل- آفریقا» خواهند شد. در شمارههای بعد با جزئیات این تور مسافرتی بیشتر آشنا خواهید شد.