پارس ناز پورتال

مدیران خوب از تجربه دیگران درس می گیرند

مدیران خوب از تجربه دیگران درس می گیرند

مدیران خوب از تجربه دیگران درس می گیرند 

یک مدیر خوب باید از تجربه هاي دیگران درس بگیرد تا بتواند به برترین نحو آلبوم خود را رهبری کند. بهره گیری از تجربیات دیگران همۀ وقت} خوب هست. آیا تا به حال داستان زندگی خود را برای یک نفر تعریف کرده‌اید؟ اگر اینکار را کرده‌اید، احتمالا وقتی به قسمت گرم ماجرا رسیده‌اید طرف مقابل را برانگیخته‌اید که او هم چیزهایی از خودش تعریف کند.

 

در طول سال‌ها، بدون شک جزئیاتی از سفر زندگی خود را برای دوستان و خانواده‌تان تعریف کرده‌اید. اما بعید هست برای شنوندگان کنجکاوی که زیاد شناختی از انها ندارید، کل داستان زندگی‌تان را تعریف کنید. علت ندارد آن ها چرایی و چگونگی سفر زندگی شما را بدانند. چنین کاری چه احساسی به شما مي‌دهد؟

 

چرا مخاطب باید به چنین چیزی علاقه‌مند باشد؟ با انجام اینکار، احتمالا از دو جهت غافلگیر مي‌شوید. اول، با احساساتی که هنگام انجام این تمرین تجربه مي‌کنید و دوم، با اثر مثبتی که داستان شما بر شنوندگان دارد؛ هر چقدر هم فکر کنید داستان‌تان معمولی هست. اثرات این موضوع را به صورت مرتب روی «کارگاه‌هاي شرح‌ حال‌نویسی» که برای مدیران برگزار مي‌کنم دیدن کرده‌ام؛ تجربه‌اي که هم برای گوینده و هم برای شنونده قدرتمند هست.

 

ابتدا با گوینده شروع مي‌کنیم. قبل از این که شروع به صحبت کنید، مسیر زندگی‌تان «life-line» را کشیده‌اید که اتفاق‌هاي مهم زندگی، قرارها، روابط، نقش‌ها و احساسات‌تان را در طول زمان به عکس مي‌کشد. فراز و فرودها، شادی‌ها و ناامیدی‌ها جلوی چشمتان مي‌آید و مي‌بینید چه چیزهایی از جمله احساساتتان که در لحظه فکر مي‌کردید پایدار هست،

 

چقدر تغییر کرده هست. همین طور مي‌بینید چطور به شکل موفقی از یک موقعیت ترسناک بیرون آمدید یا چگونه ناآگاهانه به سوی منفی‌گرایی رفتید. چشم‌انداز زندگی شما نسبی نیست – بعضی مسائل بزرگ خیلی دور به نظر مي‌رسند، درحالی‌که بعضی دیگر مستقیما بر زندگی شما سایه مي‌اندازند. انجام اینکار، چشم‌انداز جدیدی به روی شما مي‌گشاید، پرسش‌هایي را مطرح مي‌کند و انتخاب‌هایي را روشن مي‌کند.

 

بعضی از این پرسش‌ها بازتاب‌هاي مهمی برای حال و آینده شما میباشند. ممکن هست از خودتان بپرسید: «آیا همان اشتباه‌ها را مرتب تکرار کرده‌ام؟ چه تصمیم‌هاي بزرگی را از روی بی‌احتیاطی اتخاذ کرده‌ام؟ مشکلات زندگی چه درس‌هایي به من آموخته هست؟ چگونه این افراد یا فرآیندها را دست کم گرفتم؟ به چه چیزهایی بیش از حد بها دادم؟

 

چه چیزهایی راکه مي‌توانست در آینده به من کمک کند نادیده گرفتم؟ چه گزینش‌هایي از برترین بخش شخصیت من نشات مي‌گیرند؟ این ها سوالات مهمی میباشند. تمرین کشیدن مسیر زندگی فرصتی بی‌مثل به شما مي‌دهد تا طرح‌ها و اهداف جدیدی را برای فصل‌هاي بعدی داستان خود ایجاد کنید.

 

حالا به شنونده مي‌پردازیم. چه اثری بر انها مي‌گذارید تا داستان‌تان را بشنوند؟ به جز خسته شدن، قضاوت کردن و نفهمیدن، افرادی هم میباشند که خودشان را جای شما مي‌گذارند، به‌خصوص اگر سوابق و تجربیات مشابهی داشته باشند. برای دیدگاه‌هاي میان-فرهنگی این یک اتفاق غیرمنتظره هست.ما اغلب دیگران را قضاوت مي‌کنیم

 

و در مورد انگیزه‌هاي انها به نحوی که به خود ما حس خوب مي‌دهد، فوری نظر مي‌دهیم، بدون این که برای شناخت حقیقی انها وقت بگذاریم. این تمرین باعث مي‌شود از تنبلی ذهنی رها شوید. وقتی کسی داستان خودش را تعریف مي‌کند، قضاوت کردن در مورد او سخت‌ مي‌شود. در این شرایط، برای اتفاقات سختی که رخ داده اکثر احساس همدردی مي‌کنید، احساسات آن ها را مي‌فهمید و به این فکر مي‌کنید که چگونه با چالش‌هاي زندگی دست و پنجه نرم کرده‌اند.

 

شنونده بودن در این فضا موهبتی هست که به ما امکان مي‌دهد یکی از کارهایی راکه برای افراد خود‌محور سخت هست، انجام دهیم؛ یعنی تمرکززدایی. خودمحوری عاقبت اجتناب‌ناپذیر حس قوی هویت شخصی و محدودسازی دیدگاه ما هست. با این حال، بار دیگر باید تاکید کرد که با مربیگری و مشاوره مي‌توانیم از ذهنمان بهره گیری کنیم

 

و از محدودیت‌ها فراتر رویم. احساس همدردی با افرادی که دوستشان داریم کار راحتی هست، اما برعکس، در مورد افرادی که نمی‌شناسیم خیلی سخت مي‌توانیم احساس همدردی داشته باشیم. به‌ویژه در مورد افرادی که هیچ نقطه مشترکی با انها نداریم، این موضوع سخت‌تر مي‌شود. این افراد ممکن هست از یک فرهنگ و سابقه کاملا متفاوتی آمده باشند یا ممکن هست ما خیلی به انها اعتماد نداشته باشیم.

 

تمرکززدایی – یا دیدن جهان از چشم‌انداز یک فرد دیگر – بر خلاف همدردی هست و اکثر تحلیلی هست که به ما امکان مي‌دهد نیروهای درونی و بیرونی که در دیگران ایجاد مي‌شود را درک کنیم. حال تمرکززدایی در مورد غریبه‌ها و دشمنان تقریبا آسان‌تر هست. پس، همدردی با افرادی که دوستشان داریم یا به آن ها احترام مي‌گذاریم ساده‌تر هست، اما تمرکززدایی بعنوان فرآیندی تحلیلی در واقع یک تکنیک ویژه هست که کار ساده‌اي نیست،

 

اما با تمرین‌هاي گوناگون مي‌توان در مورد افراد آن را به‌کار برد.تمرین ترسیم مسیر زندگی که در ابتدا به آن اشاره شد، یک روش فوق العاده برای تمرکززدایی هست و به روشنی نشان مي‌دهد که نمی توان از انچه دیگران فکر مي‌کنند، احساس مي‌کنند و عمل مي‌کنند، بی‌خبر ماند.

 

 به گزارش پارس ناز این موضوع در مدیریت و رهبری امری ضروری هست و ابزاری قدرتمند برای مذاکره، همکاری، مدیریت افراد و تدبیر به خرج دادن در مورد کسانی هست که جلوی پیشرفت ما را مي‌گیرند. در مورد دشمنان هم این روش مي‌تواند خونسردی هوشمندانه را جایگزین ترس و خشم کند. به‌طور خلاصه، تمرین مسیر زندگی دو مزیت زیاد برای ما دارد.

 

یکی این که چشم‌اندازی تازه در مورد ارتباط بین قبل و آینده به ما مي‌دهد و به نوسازی اهداف در حال حاضر کمک مي‌کند. دوم این که دریچه‌اي را از درون چشم‌انداز خودمحوری برای ما باز مي‌کند و درکی عمیق‌تر در مورد این که چگونه مي‌توان انسانی متفاوت و برجسته بود، به ما مي‌دهد.