در اینبخش بهترین روشهای یادگیری زبان انگلیسی بـه شیوه آسان و ساده حتی در منزل رابه شـما می آموزیم. یادگیری زیبن انگلیسی کار سختی نیست و نیاز به دقت و حوصله دارد، از آنجایی که زبان پارسی و انگلیسی اشتراک هاي زیادی باهم دارند، می توانید با روشهای امروز مجله پارس ناز این زبان دوست داشتنی را سریعتر و آسان تر بیاموزید. در ادامه با مـا همراه باشید.
زبان انگلیسی زبانی بین المللی اسـت کـه در سراسر جهان کاربرد دارد. بـه هر کشوری که سفر کنید، اگر حتی یک کلمه از زبان آنجا را بلد نباشید، حداقل میتوانید به انگلیسی از دیگران کمک بخواهید. زیرا احتمالا یک نفر پیدا می شود کـه انگلیسی بداند و بتواند کمکتان کند. بنابر این بهتر اسـت هرچه زودتر این زبان را یاد بگیرید، چون روزی بـه دردتان خواهد خورد. قبل از هر چیز، بـه یاد داشته باشید کـه یادگیری زبان جدید بـه زحمت و تلاش نیاز دارد.
بهترین روش برای یادگیری انگلیسی این اسـت که صحبت کنید. فرقی نمیکند کـه فقط ۵ کلمهي انگلیسی بلد باشید یا این کـه بـه دستورزبان آن کامل مسلط باشید. انگلیسی صحبت کردن با یک شخص دیگر سریعترین و مؤثرترین روش تقویت مکالمه اسـت. منتظر رسیدن بـه سطح خاصی از آمادگی برای مکالمه نباشید، چون احتمالا تا مدتهاي طولانی بـه آن سطح آمادگی نخواهید رسید.
همین امروز مکالمه انگلیسی را آغاز کنید و ببینید کـه چگونه بـه سرعت در مکالمه مهارت خواهید یافت. یک فرد بومی انگلیسی زبان را پیدا کنید کـه تمایل داشته باشد زمانی در روز رابه صحبت با شـما اختصاص دهد. می توانید بـه او پیشنهاد دهید 30 دقیقه با شـما انگلیسی صحبت کند و شـما ۳۰ دقیقه زبان خودتان رابه او یاد بدهید. اگر دریک کشور انگلیسیزبان اقامت دارید، تمرین مکالمه رابا صحبتهاي ساده با افرادی کـه ملاقات میکنید شروع کنید.
حتی اگر درک قابلقبولی از زبان انگلیسی و گرامر آن دارید و دایرهي واژگانتان گسترده اسـت، باز باید تلفظ را تمرین کنید. اگر کلمات را غلط تلفظ کنید، حتی بومیهاي انگلیسیزبان نیز ممکن اسـت بـهسختی متوجهي منظور شـما بشوند. اگر می خواهید سطح مهارت انگلیسیتان را افزایش دهید، باید کلمات رابهطور صحیح و واضح تلفظ کنید. بـهدقت بـه نوع تلفظ کلمات معین، توسط بومیان انگلیسیزبان گوش کنید.
بـه هر کلمهاي کـه برایتان ناآشناست یا در زبان بومیتان وجود ندارد، خوب توجه کنید. برای مثال، برخی افراد در زبان بومیشان حرف «ر» را ندارند و بنابر این نمیتوانند آن رابه زبان بیاورند، در حالیکـه برخی دیگر ممکن اسـت با صدای «ث» مشکل داشته باشند. تلفظ کلمات انگلیسی در عده اي از کشور هـای انگلیسیزبان با برخی دیگر از کشور هـای انگلیسیزبانِ دیگر، کاملا باهم متفاوت اسـت.
دایرۀ واژگانتان را گسترش بدهید و عبارات و اصطلاحات را یاد بگیرید
هرچه لغات و اصطلاحات انگلیسی بیشتری را یاد بگیرید، آسانتر صحبت خواهید کرد. تمرینکردن با یک بومیِ انگلیسیزبان بشما در یادگیری کلمات عامیانه و عبارتهایي کـه در آن کشور رایج اسـت کمک میکند. اگر چـه خواندن، تماشاکردن برنامههاي تلویزیونی انگلیسی و گوشدادن بـه خبرها نیز می تواند در یادگیری کلمات جدید زبان خارجی مفید باشد. هنگامیکـه یک واژه یا عبارت جدید یاد میگیرید، باید سعی کنید آنرا دریک جمله بکار ببرید.
اینکار بهترین روش برای بـهخاطرسپردن کلمات اسـت. روش دیگر برای بـهخاطرسپردن کلمات جدید، درستکردن برچسب از انها و چسباندن آن بـه وسایل و لوازم در منزل یا محیط کار اسـت. با اینکار، هر بار کـه از کتری استفاده می کنید یا در آینه نگاه میکنید، معادل انگلیسی آن ها را هم در ذهنتان مرور می کنید. داشتن یک دفترچهیادداشت برای نوشتن اصطلاحاتی کـه انگلیسیزبانها بـهطور مداوم انها رابه کار می برند، ضروری اسـت.
مثلاً عبارت – it’s raining cats and dogs – بـه معنای از آسمان سگ و گربه میبارد نیست! بلکه بـه معنای این اسـت کـه بارندگی سنگین یا شدید اسـت. عبارت – cloud nine – بـه معنای خیلی خوشحال بودن اسـت. عبارت – piece of cake – وقتی بـهکار میرود کـه چیزی یا کاری خیلی آسان اسـت. استفاده از این نوع عبارتها در مکالمات، سبب تقویت مهارتتان در انگلیسی خواهد شد.
این یک روش عالی دیگر اسـت کـه بتوانید مرتب انگلیسی تمرین کنید. با حضور دریک کلاس انگلیسی میتوانید روی عده اي از جنبههاي رسمیتر گفتوگوها تمرکز کنید. حضور در کلاس، عده اي از روشهاي صحیح صحبتکردن از نظر گرامری مانند ساختار درست جملات، صرف فعل و بـهطورکلی یک رویکرد ساختاری برای یادگیری زبان رابه شـما خواهد آموخت.
حضور دریک گروه بحث و مصاحبه روش غیر رسمیتر و آسانتری برای یادگیری انگلیسی اسـت کـه در آن تأکید روی برقراری ارتباط با دیگران بـه منظور درست صحبت کردن انگلیسی اسـت. اینکار بشما کمک می کند با صحبت کردن در برابر دیگران تسلط و اسانی بیشتری پیدا کنید و بـه مرور زمان ترستان بریزد. هردو روش فوق مزایا و معایبی دارند. بنابر این بهترین کار این اسـت کـه هم زمان از هردو روش استفاده کنید.
این فرهنگ لغت می تواند بصورت کتاب یا اپلیکیشن تلفن همراه باشد. همراه داشتن یک فرهنگ لغت بـه این معناست کـه اگر هنگام مکالمه با یک انگلیسیزبان کلمهاي را فراموش کردید، آن رابهاسانی پیدا کنید. بـه این ترتیب از ناراحتی خلاص خواهید شد. با داشتن فرهنگ لغت می توانید واژهاي راکه از یاد بردهاید دوباره مرور کنید و بـه این ترتیب آنرا بهتر بـهخاطر بسپارید.
از زمانهاي کوتاهی کـه در طول روز دارید استفاده کنید و لغت یاد بگیرید.
مثلاً هنگامیکه منتظر رسیدن اتوبوس هستید، در حال نوشیدن قهوه یا حتی پشت چراغ قرمز میتوانید فرهنگ لغتتان را مرور کنید. با اینکار می توانید روزی 20 تا 30 کلمۀ بیشتر یاد بگیرید. چنانچه مبتدی هستید بهتر اسـت ابتدا از فرهنگ لغاتی استفاده کنید کـه کلمات رابه زبان مادریتان ترجمه کرده باشد. پس از آنکه از سطح مبتدی فراتر رفتید، میتوانید از فرهنگ لغات انگلیسی بـه انگلیسی استفاده کنید.
بهتر اسـت این برنامهها را دانلود کنید ودر گوشی یا پلیر خود ذخیره کنید. هرروز ۳۰ دقیقه این برنامهها را گوش دهید. می توانید در سالن ورزش، هنگام رفتوآمد بـه محلکار یا در حالیکه پشت کامپیوترتان نشستهاید اینکار را انجام دهید.
سعی کنید واقعا بفهمید چـه می گویند، نه این کـه فقط کلمات بـه گوشتان سرازیر شوند. سعی کنید کلمات و عبارات کلیدی را از لابهلای صحبتها پیدا کنید تا بفهمید کـه موضوع کلی مصاحبه دربارهي چیست.
یکی از روشهاي سرگرمکننده و جالب برای تقویت مهارت شنیداری زبان انگلیسی، تماشای فیلمها و برنامههاي انگلیسی اسـت. عده اي از فیلمها یا برنامههایي راکه موردعلاقهتان اسـت بگیرید و تماشا کنید. اینکار بشما کمک خواهد کرد تا یادگیری برایتان آسانتر شود. اگر ممکن اسـت، فیلمها یا برنامههایي را انتخاب کنید کـه کمی با آن ها آشنایی دارید مانند کارتونها یا فیلمهاي پرفروش.
آگاهی از داستانِ کلیِ فیلم یا برنامه میتواند بشما کمک کند آسانتر متوجهي موضوع انها بشوید. بـه هیچ وجه، فیلم یا برنامهي تلویزیونی کـه زیرنویس بـه زبان مادریتان دارد تماشا نکنید. انها فقط شـما را منحرف می کنند. مسلما همه یي تمرکزتان بر زیرنویس خواهد بودو شاید اصلا صدای شخصیتها را نشنوید.
مطالعه نقش مهمی در یادگیری زبان خارجی ایفا می کند بنابر این تمرین این مهارت را جدی بگیرید. مطالب موردعلاقهتان را پیدا کنید. یک رمان معروف، روزنامهي نیویورکتایمز یا حتی یک مجلهي مد بردارید و شروع بـه خواندن کنید. اگر دیدید کـه محتوای آن کسلکننده اسـت، منبع مطالعهتان را تغییر بدهید. روی آنچه میخوانید تمرکز کنید کـه واقعا آنرا بفهمید. هر کلمه یا عبارتی راکه متوجه نشدید علامت بزنید تا بعداً در فرهنگ لغت معنای آنرا پیدا کنید.
درکنار مهارتهای دیگر زمانی را نیز بـه تقویت مهارت نوشتن اختصاص دهید. نوشتن شاید یکی از مشکلترین بخشهاي یادگیری یک زبان باشد، با این حال مهم اسـت.
نوشتن بـه انگلیسی میتواند بشما در تمرینِ ساختار درست جملات، گرامر و دیکته کمک کند. یک دفتر خاطرات روزانه درست کنید و هرروز در آن چند جمله بـه انگلیسی بنویسید. حتماً نباید خیلی شخصی باشد.
هنگامیکـه مهارت نوشتن در شـما تقویت شد، می توانید یک چنین فردی را پیدا کنید. داشتن چنین دوستی می تواند بشما در تمرین نوشتن بـه انگلیسی کمک کند. علاوه بر آن دریافت یک نامه از سوی یک شخص یا حتی یک پیام آنلاین هیجان خاصی دارد. این فرد می تواند فردی مانند خودتان باشد کـه دارد انگلیسی یاد می گیرد. حتی ممکن اسـت یک بومی انگلیسیزبان باشد کـه میـــخواهد زبان مادری شـما را یاد بگیرد.
انگیزه تان را حفظ کنید
بسیار مهم اسـت کـه برای یادگیری زبان باانگیزه باشید و هدفتان راکه تسلط بر یک زبان جدید اسـت فراموش نکنید. بـه هدفتان از یادگیری یک زبان جدید پایبند بمانید و بـه خودتان یادآوری کنید کـه می خواهید بـه این هدف دست یابید.
بـه تمام تجارب و فرصتهاي فوقالعادهاي کـه با مهارت در زبان انگلیسی برایتان فراهم خواهد بود فکر کنید. با زبان انگلیسی قادر خواهید بود با انگلیسیزبانان در سراسر جهان مصاحبه کنید.
هرروز تمرین کنید
اگر می خواهید سریعتر بـه هدفتان برسید هرروز تمرین کنید. یادگیری یک زبان جدید بـه تکرار بستگی دارد. بنابر این اگر بین هر دورهي خواندن فاصلهي طولانی بیندازید، هرچه را قبلا آموختهاید فراموش خواهید کرد و مجبورید وقت باارزشتان را اتلاف کنید و همه یي انها را دوباره از اول شروع کنید. توجه کنید کـه شـما هنوز بر این زبان مسلط نیستید، پس بـه اسانی آموختههایتان را فراموش خواهید کرد.
طوری مطالعه نکنید کـه بـه اصطلاح ازآن طرف بام بیفتید. سعی کنید فرایند یادگیری را طوری پیش ببرید کـه سرگرمکننده باشد. یک روز برای خواندن، یک روز برای نوشتن، یک روز برای گوشکردن و یک روز برای مطالعهي گرامر. بقیهي کارها باید حالت مرور داشته باشند. آنچـه در هرروز ودر هر فرصتی باید انجام شود، صحبتکردن بـه زبان انگلیسی اسـت. این یکی از مهمترین مهارتهاست و اصلا آنرا رها نکنید.
یک راه برای گذار از سطح خوب بـه سطح عالی در انگلیسی این اسـت کـه مغزتان را آموزش دهید انگلیسی فکر کند. ترجمهي مداوم از انگلیسی بـه زبان مادری و بالعکس زمان و انرژی زیادی مصرف می کند. هر زبان تفاوتهاي ظریف و خاصی دارد کـه تقریباً بـه دشواری میتوان آنرا دقیقا بـه زبان دیگر برگرداند. اگر مغزتان را آموزش دهید انگلیسی فکر کند، انگلیسی نوشتن و صحبت کردن برایتان طبیعیتر و روانتر خواهد بود.
یکی از بهترین آزمونها برای یادگیری زبان خارجی این اسـت کـه در جمعی قرار بگیرید کـه بـه زبان بومی صحبت میکنند. برای رسیدن بـه این سطح، بهترین روش پیدا کردن دوست هایي انگلیسیزبان و وقتگذراندن با آن ها در اماکن عمومی مانند کافه و رستوران اسـت.
این روش مجبورتان خواهد کرد کـه انگلیسی صحبت کنید تا بتوانید با دوستانتان ارتباط برقرار کنید. مزیت دیگرش سرگرمکننده بودن آن اسـت کـه مانند کلاس درس یا مطالعه خشک نیست.
از اشتباه کردن نترسید
یکی از بزرگترین موانع بر سرِ راهِ یادگیری زبان جدید این اسـت کـه تعداد زیادی از افراد از اشتباه کردن می ترسند. این ترس هیچ کمکی بشما نمی کند و سدّ راهِ رسیدن بـه هدفتان می شود. از اشتباهکردن نترسید و خجالت نکشید. مسلم اسـت کـه هیچکس نمی تواند از همان ابتدا بـه اسانی بـه یک زبان جدید صحبت کند. سعی کنید بـه سختی هم شده منظور خودتان را بیان کنید.
بـه یاد داشته باشید کـه هر شخصی در ابتدای یادگیری یک زبان جدید اشتباه میکند. این یک قاعده و قانون اسـت. طبیعی اسـت هنگامیکه بـهطورتصادفی کلمهي غلط یا غیرمؤدبانهاي بـه زبان میآورید، احساس ناراحتی یا خجالت کنید. اما همه یي این ها رابا خنده و شوخی رد کنید. بـه یاد داشته باشید اشتباهکردن بخشی از یادگیری اسـت. اشتباهات بشما در بهتر شدن کمک میکنند، بنابر این انها را بپذیرید.
اصطلاح گروهی از کلمههاست کـه معنای آن با ترکیب معنای تک تک کلمهها مشخص نمیشود. در گذر زمان اصطلاحات جدیدی شکل میگیرند، بهمین دلیل ممکن اسـت هر از گاهی با اصطلاحاتی روبرو شوید کـه پیش از این بـه گوشتان نخوردهاند. این اصطلاحات کاربرد بسیاری در یادگیری زبان انگلیسی عامیانه دارند. بنابر این بدون آشنایی با آن ها دریافت مفهوم اصلی گفتار تقریباً غیرممکن اسـت.
شـما دورههاي مختلف زبانآموزی را گذراندهاید، دستور زبان و قواعد رابا انبوه استثناهایش یاد گرفتهاید، دامنهي واژگانتان در حد یک دانشآموز آمریکایی اسـت، حتی مدرک معتبر زبان انگلیسی دارید کـه تأییدکنندهي مهارت بالای شماست. پس چرا گاهی متوجه نمی شوید ماجرا از چـه قرار اسـت؟! در بحث یادگیری زبان آنچه در کتابهاي درسی میآموزیم با انچه در دنیای واقعی جریان دارد، متفاوت اسـت.
شـما باید دانش بیشتری از اصطلاحات انگلیسی عامیانه داشته باشید. فراگیری این اصطلاحات بشما در موقعیتهاي گوناگون کمک میکند؛ از بازی بسکتبال گرفته تا مطالعهي گروهی و دورهمی دوستانه. نکتهي اساسی در یادگیری اصطلاحات، درک معنی انها در موقعیت ویژهي آن اسـت. داستانها، ویدئوهای آموزشی و فیلم و سریال ابزار خوبی برای اینکار هستند. استفاده از فلشکارت نیز برای بـهخاطرسپاری انها سودمند اسـت.
to» hit the book»
ترجمهي واژهبـهواژه آن می شود – زدن کتاب – منطقی اسـت کـه کتاب رابا مشت و لگد بزنید؟ این اصطلاح کـه بـهویژه در بین دانشآموزان و دانشجویان آمریکایی رایج اسـت، بـه معنی مطالعه کردن اسـت مطالعه برای آزمون پایان ترم، میانترم یا هر آزمون دیگری.
“!Sorry but I can’t watch the game with you tonight, I have to hit the books. I have a huge exam next week”
«ببخشید ولی نمیتونم باهات بازی رو تماشا کنم، باید برم سراغ کتابام. هفته دیگه یه امتحان خیلی مهم دارم.»
to» hit the sack»
وقتی زدن کتاب منطق ندارد، بیشک زدن گونی یا کیسه هم کار آدم عاقل نیست. این اصلاح بـه معنی بـه تختخواب رفتن اسـت. وقتی خسته هستید می توانید از این اصطلاح استفاده کنید. هم چنین میتوانید بگویید hit the hay.
“.It’s time for me to hit the sack, I’m so tired”
«خیلی خستم، وقتشه برم بخوابم.»
to» twist someone’s arm»
هرچند در عمل، پیچاندن دست آدمها امکانپذیر اسـت اما این عبارت بـه معنی این اسـت کـه کسی شـما را قانع کرده اسـت کاری را انجام بدهید کـه چندان مایل بـه انجامش نبودهاید. اگر بتوانید این عبارت را در مورد خودتان بکار ببرید یعنی در قانع کردن دیگران مهارت دارید.
!Tom: Jake you should really come to the party tonight
.«Jake: You know I can’t, I have to hit the books «study
«تام: جیک امشب حتماً بیا مهمونی.
جیک: میدونی نمیتونم، درس دارم.
to be» up in the air»
وقتی بـه چیزی در هوا فکر میکنیم، شناور بودن یا در پرواز بودن بـه ذهنمان خطور می کند مثل هواپیما یا بادکنک. اما این عبارت بـه معنی نامطمئن و مردد بودن اسـت. شاید بتوان «پا در هوا» را معادل آن دانست.
?Jen have you set a date for the wedding yet
Not exactly, things are still up in the air and we’re not sure if our families can make it on the day we wanted
«تاریخ عروسی رو مشخص کردین؟
نه دقیقا، هنوز یه چیزهایی مشخص نیست. مطمئن نیستیم خانوادههامون بتونن او تاریخی کـه مـا میخوایم بیان.»
to» stab someone in the back»
چاقو «یا هر چیز دیگری» زدن بـه کسی از پشت، با دردسر قانونی بزرگی همراه اسـت. اما در دنیای اصطلاحات این عبارت بـه معنی خیانت کردن بـه اعتماد دوست یا آشنایی نزدیک اسـت یا همان «از پشت خنجر زدن».
“Did you hear that Sarah stabbed Kate in the back last week? She told their boss that Kate wasn’t interested in a promotion at ”work and Sarah got it instead.
“.Wow, that’s the ultimate betrayal! No wonder they’re not friends anymore”
«فهمیدی سارا چـه خیانتی بـه کیت کرد؟ بـه رئیسشون گفته کیت علاقهاي بـه ترفیع نداره، خودش جای اون رو گرفته!
جدی! این دیگه آخرشه! بیخود نیست کـه دیگه باهم دوست نیستن.»
to» lose your touch»
معنی لغوی این اصلاح، از دست دادن حس لامسه اسـت. اما در زبان عامیانه بـهمعنی ازدستدادن استعداد یا قابلیتی اسـت کـه در گذشته داشتید. این اصطلاح طبق معمول برای کسانی بـهکار می رود کـه کاری را خیلی خوب انجام میدادند اما کمکم رو بـه افول گذاشتهاند.
“.I don’t understand why no one here wants to speak to me”
“.It looks like you’ve lost your touch with people”
“?Oh no, they used to love me, what happened”
«نمیفهمم چرا هیچکس نمیخواد با مـن حرف بزنه.
انگار دیگه مثل سابق نمیتونی آدمها رو جذب کنی.
نگو! همیشه همه ی دوست داشتن با مـن گپ بزنن، یعنی چی شده؟»
to» sit tight»
محکم بنشینید، درحالیکـه همه یي ماهیچههایتان را منقبض کرده اید! شاید در برخی ورزشها و حرکات یوگا چنین کاری عجیب نباشد اما چراباید در گفتوگوی روزمره از کسی بخواهیم چنین کاری بکند؟! وقتی کسی این اصطلاح رابهکار میبرد یعنی از شـما میـــخواهد با شکیبایی منتظر بمانید و تا زمانیکـه از شـما نخواسته اسـت، کاری نکنید.
?Mrs. Carter, do you have any idea when the exam results are going to come out
.Who knows Johnny, sometimes they come out quickly but it could take some time. You’re just going to have to sit tight and wait”
«خانم کارتر بـهنظر شـما جواب آزمونها کی میاد؟
کسی چـه میدونه جانی؟ گاهی زود آماده میشه اما گاهی خیلی طول میکشه. فقط باید بشینی و منتظر بمونی.»
to» pitch in»
از ترجمهي واژهبـهواژه راه بـه جایی نمی برید. این اصطلاح بـهمعنی کمک کردن بـه چیزی یا کسی، یا ملحق شدن بـه دیگران اسـت. پس اگر میخواهید برای خرید هدیهي تولد دوستی از رفقای دیگرتان کمک بگیرید، می توانید از این اصطلاح استفاده کنید.
“.I don’t know what to buy for Sally, I don’t have much money”
“.Maybe we can all pitch in and buy her something great”
«نمیدونم برای سالی چی بخرم، پولم کمه.
شاید بشه همه ی باهم پول بذاریم و یه چیز خوب براش بخریم.»
to» go cold turkey»
این دیگر خیلی عجیب اسـت. سرد و گرمش بـه کنار؛ چطور تبدیل بـه بوقلمون شویم؟! این اصطلاح کـه بـهمعنی کنار گذاشتن یا رهاکردن ناگهانی کاری اسـت، در اواخر قرن بیستم شکل گرفت.
آن زمان این عبارت را برای کسی بـهکار میبردند کـه بـهطور ناگهانی عمل اعتیادآوری مانند مصرف مواد را کنار میگذاشت و درنتیجه ظاهری مانند یک بوقلمون ازدهنافتاده پیدا می کرد!
“?Shall I get her a cigarette”
“No, she’s stopped smoking! A few months ago, she just announced one day she’s quitting smoking. She just quit cold turkey”
«بهش سیگار بدم؟
نه، ترک کرده! چند ماه قبل یه روز گفت میخواد سیگار رو ترک کنه. همینطوری یههویی گذاشت کنار.»
to be» on the ball»
احتمالا جز در باشگاه و هنگام ورزش در موقعیت دیگری نمی توانید چنین وضعیتی را تصور کنید. این اصطلاح بـه معنی این اسـت کـه شـما تندوتیز هستید، برای موقعیتهاي مختلف آمادگی دارید و عمولا سریع «و بـهدرستی» واکنش نشان می دهید.
“Wow, you’ve already finished your assignments? They are not due until next week, you’re really on the ball. I wish I could be more organized.”
«ایول، تکالیفت رو تموم کردی؟ هنوز یه هفته وقت داریم. تـو خیلی فرزی، کاش منم یه کم بابرنامهتر بودم.»
to» face the music»
خُب حالا وقتش اسـت کـه همگی رویتان رابه سمت موسیقی برگردانید!! واقعا؟! باید بدانید قضیه بـه این سادگیها نیست. این اصطلاح بـه معنی این اسـت کـه باید واقعیت وضعیت موجود را بپذیرید و پیامد هـای آن روبرو شوید.
“I can’t understand why I failed math.”
“You know you didn’t study hard, so you’re going to have to face the music and take the class again next semester if you really want to graduate when you do.”
«نمیدونم چرا ریاضی رو افتادم.
خودتم میدونی کـه خوب درس نخوندی، همین حالا باید عواقبش رو بپذیری، باید ترم بعد دوباره این درس رو برداری تا بتونی بـهموقع فارغ التحصیل بشی.»
rule of thumb
قانون شست!! باور کنید چنین قانونی وجود ندارد. این اصطلاح بـه قواعد و قوانین نانوشته اشاره دارد. این قواعد مبنای خاصی ندارند و درواقع اصول پذیرفتهشدهي عمومی هستند.
“As a rule of thumb you should always pay for your date’s dinner.”
“Why? There’s no rule stating that!”
“Yes, but it’s what all gentlemen do.”
«قاعده اینه کـه پول شام رو تـو قرار آشنایی تـو بدی.
چرا؟ کی همچین قانونی گذاشته؟
این کاریه کـه یه آقا میکنه!»
to» ring a bell»
البته کـه ترجمهي واژهبـهواژه عبارت معنی و مفهوم دارد. اما در زبان عامیانه این اصطلاح بـه معنی این اسـت کـه کسی چیزی گفته اسـت یا بـه چیزی اشاره کرده اسـت کـه بـه نظرتان آشنا می آید. بـهعبارت دیگر چیزی می بینید یا میشونید و زنگهاي هشدار مغزتان بـه صدا درمیآیند و شـما بـه تکاپو میفتید کـه بـهیاد بیاورید چرا قضیه برایتان آشناست!
“?You’ve met my friend Amy Adams, right”
“?Hmmm, I’m not sure, but that name rings a bell. Was she the one who went to Paris last year”
«دوستم ایمی آدامز رو دیدی؟
مطمئن نیستم ولی اسمش خیلی برام آشناست. همونی نیست کـه پارسال رفت پاریس؟»
to be» under the weather»
اگر این عبارت را معادل ایستادن زیر ابرها، خورشید یا باران بدانیم، شاید غیرمنطقی بـهنظر نرسد. اما چراباید بـهجای باران یا خورشید بـه آبوهوا اشاره کنیم؟! این اصطلاح بـه ناخوشی و بیماریاي اشاره می کند کـه چندان جدی نیست و بیشتر مانند خستگی زیاد، سردرد یا احساس ضعف در شروع سرماخوردگی اسـت.
“?What’s wrong with Katy, mom”
“.She’s feeling a little under the weather so be quiet and let her rest”
«کتی چشه مامان؟
یه کمی ناخوشه، سر و صدا نکن بذار استراحت کنه.»
to» look like a million dollars/bucks»
شنیدهایم کـه خارجیها اهل تعارف نیستند ولی استثناهایی هم وجوددارد. نمونهاش همین اصطلاح انگلیسی اسـت کـه وقتی بـهکار می رود کـه بخواهید از ظاهر کسی خیلی تعریف کنید. بااینکه برای مردها هم استفاده می شود اما بیشتر برای خانمها بـهکار میرود. هرچند ممکن اسـت دوستانتان همیشه خوشگل و جذاب باشند، بهتر اسـت این اصطلاح را برای موقعیتهاي ویژه نگه دارید.
“!Wow, Mary, you look like a million dollars/bucks this evening. I love your dress”
«خدایا! امشب مثل ماه شدي! لباست چقدر خوشگله.»
to» blow off steam»
در دنیای واقعی آدمهاي نمیتوانند بخار تولید و بـه اطراف پخش کنند! این اصطلاح را زمانی بکار می رود کـه خشمگین، مضطرب یا خیلی خسته هستید و نیاز دارید کمی آرام شوید. بـهعبارتی بـهمعنی «از زیر فشار درآمدن» اسـت.
“?Why is Nick so angry and where did he go”
“.He had a fight with his brother, so he went for a run to blow off his steam”
«نیک کجا رفت؟ چرا اینقدر عصبانیه؟
با برادرش دعوا کرده، رفت بیرون یه هوایی بخوره، آروم شه.»
to» cut to the chase»
«برو سر اصل مطلب»؛ بهمین سادگی! وقتی کسی زیاد حرف می زند بدون این کـه منظور اصلیاش بیان کند، می توانید از این اصطلاح استفاده کنید. البته حواستان باشد کـه بـهکار بردن آن در مقابل برخی افراد مانند همکار، رئیس یا استادتان ممکن اسـت بیادبانه بـهنظر برسد. وقتی در مورد خودتان این اصطلاح رابهکار میبرید، منظورتان این اسـت کـه نکات زیادی باید گفته شود اما چون وقت نیست فقط بـه مسائل مهم اشاره می کنید.
“Hi guys, as we don’t have much time here, so I’m going to cut to the chase. We’ve been having some major problems in the office lately”
«درود دوستان، چون وقت نداریم میرم سر اصل مطلب. این اواخر مشکلات عمدهاي در شرکت داشتیم.»
to» find your feet»
آدم کـه پایش را گم نمی کند! پس منظور چیست؟ وقتی در موقعیت تازهاي قرار میگیرید کـه برایتان آشنا نیست، مثلاً بـه کشور دیگری میروید، در جایگاه شغلی جدیدی مشغول بکار میشوید یا بـه دانشگاه می روید، با استفاده از این اصطلاح نشان می دهید کـه در حال شناختن راه و چاه هستید و سعی می کنید بـه شرایط جدید عادت کنید.
“?Lee, how’s your son doing in college”
“.He’s doing okay but is still finding his feet with everything else. I guess it’ll take time for him to get used to it all”
«اوضاع پسرت تـو دانشگاه خوبه؟
خوبه، داره بـه شرایط جدید عادت میکنه. فکر کنم زمان میبرده تا بـه همه ی چیز عادت کنه.»
to» get over something»
البته کـه ممکن اسـت آدم از روی چیزی بپرد یا بگذرد اما این اصطلاح طبق معمول با معنی دیگر بـهکار می رود. این عبارت بـه گذرکردن و پشتسر گذاستن موقعیتهاي دشوار و ناخوشایند اشاره دارد. مثل زمانی کـه عزیزی را از دست می دهید، با این کـه سخت اسـت با گذر زمان با اوضاع کنار می آیید. دراین موقعیت می توانید از این اصطلاح استفاده کنید.
“?How’s Paula? Has she gotten over the death of her dog yet”
“.I think so. She’s already talking about getting a new one”
«پائولا چطوره؟ با مرگ گربهاش کنار اومده؟
فکر کنم اومده. میخواد یه گربهي دیگه بگیره.»
to» keep your chin up»
بگو مگوی بدی با دوستتان کرده اید؟ آزمون بدی داشتهاید؟ شغلتان را از دست دادهاید؟ در چنین موقعیتی یک دوست خوب احتمالا با این عبارت بشما روحیه میدهد! با این اصطلاح بشما میگوید «قوی باش، این هم میگذره» و نشان می دهد کـه هوایتان را دارد.
“!I haven’t find a job, it’s really depressing, there’s nothing out there”
“.Don’t worry, you’ll find something soon, keep your chin up buddy and don’t stress”
«هنوز کار پیدا نکردم، خیلی افسردهکننده اسـت، هیچ جا کار پیدا نمیشه.
نگران نباش. پیدا میشه، محکم باش رفیق. خودتو ناراحت نکن.»