پارس ناز پورتال

نکته اساسی راجع به معالجه بیماران

نکته اساسی راجع به  معالجه بیماران

بدن آدمی و سایر جانداران از عناصر و ارکانی درست شده است که قابل تقسیم به عناصر دیگر نیستند و از ترکیب آنها انواع موجودات که از لحاظ صورت و شکل با هم متفاوت هستند بوجود می آیند. با زبان ساده تر، نخستین اجزای تشکیل دهنده شکل موجودات هستند که باجزاء ساده تر قابل تقسیم نیستند و بواسطه اختلاط و انتظام

آنها است که اجسام مختلف در آفرینش شکل گرفته است و هر طبیب باید بداند که از جهت فیزیکی (علوم طبیعی) فقط از چهار عنصر بوجود آمده است که دو عنصر سبک و دو عنصر دیگر سنگین است عناصر سنگین عبارتند از خاک و آب و عناصر سبک آتش و هوا می باشد.

باز از تعریف دیگر درباره ارکان چنین می توان نگاشت که:


ارکان در اصطلاح حکما اجسام بسیطی هستند غیرقابل تقسیم و اجسام مختلفه و اجزاء اولیه که بدن انسان و غیرانسان را تشکیل می دهند چهار تا هستند آتش و آن گرم و خشک است. هوای آن گرم و تر است، آب و آن سد و تر است و خاک که آن سرد و خشک است.

با بهره گیری از فیزیک جدید می توان چنین توجیه کرد که منظور از عناصر چهارگانه، عناصر مادی نبوده است بلکه مجرداتی را شامل می شده است که نشانه و نمایان گر دو کیفیت ماده و انرژی بوده اند.

دقیقاً باید بین این مجردات و آب، خاک، هوا و آتش فرقی قائل شد در هریک از عناصر اربعه سه عنصر دیگر وجود دارد و به تناسب یک عنصر بر سه عنصر دیگر، نام عنصر غالب بر آنها نهاده شده است.
در توجیه عناصر اربعه بهتر است از گفته ی سر آرتورادینگتن استاد نجوم دانشگاه کمبریج و رهبر حامیان نظریه نسبیت مدد بگیریم که می گوید:

زمان و مکان و ماده و نور و رنگ و تمام اجسام و اشیاء مخلوق که تا این حد حقیقی و واضح و جدا از هم به نظر می آیند اگر با وسائل فیزیکی بدقت در آنها غور شود سرانجام به عناصر اربعه خواهیم رسید.


● مختصری درباره معالجه

▪ سه نکته اساسی را در معالجه بیماران باید مورد توجه قرار داد.
۱) بهداشت
۲) تغذیه
۳)روش یا طرز استعمال دارو.

منظور از بهداشت مراعات دستوراتی است که برای بهبود و سالم شدن محیط زیست بکار می رود. یکی از آن عوامل غذاست که در درجه اهمیت بالایی قرار دارد. غذا در سیر بیماری دارای ویژگی هائی است که بایستی کاملاً رعایت شود زیرا مراعات آن جزو معالجه است.

وقتی طبیب می خواهد مزاج را سرگرم پختن و نضج خلط ها نماید و آنها را آماده حل شدن و از بین رفتن کند، بیمار را از خوراک منع می نماید.


البته این ممنوعیت کلی نیست و شامل کم کردن و منع بعضی از خوراکیها است، زیرا بعضی نیروها بایستی بر توانایی خود برقرار باشند و غرض از کم دادن غذا به بیمار باقی نگهداشتن نیرو است و مقصود کلی در کم کردن غذا بدین جهت است که بدن نیروی خود را صرف هضم غذا نکند و مقداری از انرژی خود را برای تحلیل خلط ها و از بین بردن بیماری نگهدارد.

ناگفته نماند که در سیر معالجه بیماری بعضی از غذاها کمک به پیشرفت مرض می نماید لذا قطع و منع می شود زیرا وجود بعضی از غذاها در پیشرفت بیماری بسوی بدتر شدن مؤثرند مثلاً وجود قند و شیرینی ها در بیماری دیابت، کاهش مقدار غذا دو نوع است، کاهش از نظر کیفی و کاهش از نظر کمی زیرا ممکن است غذائی از نظر حجم زیاد و از لحاظ غذائیت کم باشد مانند سبزیجات و میوه ها ممکن است غذائی از نظر حجم کم و از لحاظ کیفیت زیاد باشد مثل تخم مرغ و بیضه خروس.

● استعمال دارو مبنی بر سه قانون است


الف ) انتخاب کیفیت دارو، یعنی بررسی دارو از این جهت که گرم است یا سرد یا خشک و تر.
ب ) گزینش کمیت دارو، یعنی مثلاً در حالت معینی چه مقدار از دارو لازم است.
ج ) تنظیم وقت و زمان صرف دارو در خلال ۲۴ ساعت.

برای شناسائی دارو اول باید حتماً نوع بیماری را شناخت زیرا اول باید بیماری شناخته شود سپس به تعیین دارو پرداخت و بایستی کیفیت داور مخالف کیفیت بیماری باشد زیرا:

بیماری را باید به ضد آن دفع کرد و تندرستی را باید بوسیله همانند و دمسازش نگهداری نمود.
کیفیت دارو را چه از حیث وزن و چه از حیث گرمی و سردی و خشکی و تری باید درنظر گرفت طبیب باید مزاج اندامهای بیمار و عضو بیمار شده را در نظر بگیرد مثلاً کسی که بیمار است باید وضع او از نظر حالات چهارگانه (مزاج اندام، آفرینش اندام، و محل اندام و نیروی اندام) و نیز از حیث جنس عمر، روش و عادت، فصول سال، شهر، حرفه، نیرو و غیر و در نظر گرفته شود.

اگر مزاج طبیعی اندام شناخته شود و با مزاج آن در حالت بیماری مقایسه گردد طبیب پی می برد که این موازنه تا چه حد بهم خورده است و چه داروئی و چه مقدار از آن می تواند حالت بهم خوردگی اندام را بوضع طبیعی برگرداند.


مثلاً اگر مزاج در هنگام تندرستی بسردی گرایش داشته است اکنون در اثر بیماری بگرمی تمایل پیدا کرده است، پس بیماری گرم است و عضو بیمار از مرز طبیعی خارج شده است و بگرمی گرائیده، باید با سرد گردانیدن مزاج آن بیماری را مرتفع ساخت و اگر بیماری گرم و اندام نیز گرم است که در این جا گرمی باعث گرم کردن بی حد عضو شده است، باید به خنک کردن عضو پرداخت.

بطور کلی اگر در بدن آدمی گرمی غیرطبیعی شدن یابد، باید آن را با داروی سردتر از بین برد.
اگر سردی غلبه کرده باشد باید داروی گرم کننده ای تجویز نمود.

این گرمی و سردی در اثر ورود مواد غذایی و چیز دیگر در بدن به وجود می آمد که بر حسب شدت و آثاری که از آن پیدا می شود مزاجی را برای خود از حیث گرمی و سردی و غیرو که این خود ظهور بیماری استف ظاهر می سازد.
قدما معتقدند که خوراکیها پس از تغییراتی در جهاز هاضمه داخل در کبد شده و طبع می شوند و بصفرا و خون و بلغم و سودا تبدیل می شود، صفرا طبعی گرم و خشک دارد چون آتش.

خون گرم و تر است چون هوا. بلغم سرد و تر است چون آب و سودا خشک و سرد است چون خاک از این رو چهار طبع قائل شده اند و صحت سلامتی بدن را به تعادل آنها می دانند.

در غلبه صفرا مزاج را صفراوی و غلبه خود مزاج را دموی گویند ـ بغلغمی را بلغمی و سودائی را سودائی گویند گاه دوتای آنها غالب شده دو تای دیگر را مغلوب می کند، در این صورت چهار مزاج دیگر پیدا می شود که گرم و خشک و گرم و تر و سرد و خشک و سرد و تر و یکی را معتدل که جمعاً ۹ مزاج تشکی می شود.

▪ نشانه گرمی


غلبه با تشنگی، سوزش، سرخی، زردی آن عضو است و از سردی راحت یافتن است. اگر سبب گرمی از خون باشد در اینجا گرانی سر، خمیازه کشیدن، کندی هواس، شیرین بودن دهن، سرخی رنگ بدن،سرخی زبان، پیدا شدن جوشهائی در بدن و خارش و خون آمدن از لثه و بن دندان است.
خونریزی بینی کسلی و کاهلی در اعضاء از نشانه های بالاست.و اگر از صفرا باشد زردی رنگ بدن و زبان و تلخی دهن و خشکی آن و درشتی زبان و خشکی آن و ضعف رفتن سردل و سوزش معده می باشد.

▪ نشانه سردی


نبودن خشکی و سوزش است سفیدی یا گاهی سیاهی بدن است اگر سبب از زیادی بلغم باشد، سفیدی و نرمی و سستی و هضم ناقص و آروغ ترش و بسیاری خواب و کندی هواس و آمدن لعاب از دهان و بینی.

▪ نشانه زیادی سودا:

لاغری، سیاهی بدن و سیاهی و غلظت خون، سوزش سردل، اشتهای کاذب سستی اعضاء که از خلط غالب پرشده است.
در طب گیاهی پایه و اساس در مان روی همین چهار خلط قرار دارد و از نظر علمی کاملاً مورد تأیید می باشد.