در این پست برای نمونه سرنوشت پیکر ۶ آدم مشهور را با هم مرور میکنیم:
آلبرت اینشتین
اینشتین بیشک یکی از درخشانترین ذهنهای نسلاش را داشت. بنابراین شاید کار پزشکی که بدن او را از پس از مرگ تشریح کرد، توجیه داشته باشد. آسیبشناسی به نام توماس استولز هاوری، در آزمایشگاه خود مغز اینشتین را چند قطعه کرد، بعضی از قطعات را نزد خود نگاه داشت و باقی قطعات را برای چند آسیبشناسی مشهور دیگر فرستاد.
هاوری همچنین چشم اینشتین را جدا کرد و آن را برای هنری آبرامز-چشمپزشک اینشتین- فرستاد. چشمهای اینشتین هنوز در جعبهای در نیویورک قرار دارند.
مارگارتا گریتجه که نام هنریاش مارتا هاری بود، در هلند زاده شده بود و در پاریس به رقاصی و فحشا مشغول بود. او سال ۱۹۰۵ پس از جدایی از همسرش کار خود را شروع کرد و نام مارتا هاری را برای خود برگزید.
او زندگی بی بند و باری داشت و با ثروتمندان حشرونشر می کرد و در ادامه با بسیاری از سیاستمداران و افسران ارشد نظامی رفت و آمد پیدا کرد.
هلند در جریان جنگ اول جهانی اعلام بیطرفی کرد و همین مساله به مارتا اجازه میداد آزادانه از مرز کشورهای اروپایی عبور کند.
او در این دوره از سوی دستگاه اطلاعاتی بریتانیا به ظن جاسوسی برای فرانسه تحت نظر قرار داشت هر چند فرانسویها بعدها این مسأله را رد کردند.
در ژانویه ۱۹۱۷ وابسته نظامی آلمان در مادرید پیام رادیویی محرمانهای برای برلین ارسال کرد که در آن به اظهارات جاسوسی با اسم رمز H۲۱ اشاره شده بود.
دستگاه اطلاعاتی فرانسه این پیام را رمزگشایی کرد و مشخص شد H۲۱ کسی نیست جز مارتا. مارتا در اکتبر ۱۹۱۷ در پاریس بازداشت و به اتهام جاسوسی محاکمه شد. او به اعدام محکوم شد و در سپتامبر همان سال در چهل و یک سالگی به جوخه اعدام سپرده شد.
جسد او برای مطالعات پزشکی به موزه آناتومی پاریس فرستاده شد و در آنجا به نمایش گذاشته شد. در سال ۲۰۰۰ متوجه شدند که سر و پیکر او ناپدید شده است. ظاهرا در سال ۱۹۵۴ بعد از جابجایی موزه، پیکر او مفقود شده بود!
اولیور کرامول
الیور کرامول ۱۵۹۹-۱۶۵۸ تنها رئیس جمهور بریتانیا بود.
در ۱۶۴۲ جنگهای داخلی انگلستان بین طرفداران پارلمان و سلطنتطلبهای هوادار شاه چارلز اول آغاز شد.
با اعدام پادشاه، اولیور کرامول اعلام جمهوری کرد و خود را رئیس جمهور نامید، اما چون با مقاومت مجلس اعیان روبرو شد مجلس را منحل کرد و روی در آن نوشت «اجاره داده میشود».
سر او تا سال ۱۷۸۵ بر فراز همان نیزه بود، تا اینکه به خاطر یک توفان، جمجمه کراکول جدا شد و بر زمین افتاد و بعد از آن در دست چند مجموعهدار و صاحب موزه افتاد.
او هنگامی که هنوز به پنج سالگی نرسیده بود به پادشاهی رسید ولی تا هنگام مرگ نخستوزیرش کاردینال ژول مازارن در ۱۶۶۱ میلادی، کنترلی بر اوضاع کشور نداشت،
بعد از مرگ، قلب او در ظرفی نقرهای مومیایی و نگهداری میشد، تا اینکه این قلب بعد از انقلاب فرانسه به دست ویلیام باکند افتاد. ویلیام باکلند، دیرینشناس و کاشف فسیل انگلیسی، کشیش و مربی آکسفورد که در سال ۱۸۱۹ فسیل دایناسور، مگالوسور را کشف و در سال ۱۸۲۴ نامگذاری کرد.