پارس ناز پورتال

اعتراف میکنم های آخر خنده سوژه وطنی

مجموعه : مطالب طنز
اعتراف میکنم های آخر خنده سوژه وطنی

اعتراف میکنم های آخر خنده سوژه وطنی 

اعتراف میکنم بچه که بودم پدر مادرم هر موقع حواسشون نبود جلو من حرف زشتی میزدن میگفتن “فرانسوی حرف زدیم”

 

اعتراف میکنم اولین روز که گوشی گرفته بودم فکرمیکردم اگه وقتی داده روشن وایفاهم روشن اینترنتش بهترمیشه داداشم وقتی اینوفهمیدهروقت منومیدیدسرش رومیزدبه دیوارمیرفت

 

اعتراف میکنم.…..

تا ۱۰سالگی فکر می کردم آهو زن گوزنه

 

اعتراف ميكنم
بچه كه بودم يه بار كه رفته بوديم باغ با مادرم و عمم اينا كنار حوض نشسته بوديم (حوضش بزرگ بود) كه يه هو من كه اونطرف حوض بودم گفتم تا سه ميشمارم ميپرم تو حوض ١٢٣ پريدم

 

عمم بنده خدا با شماره ٣ پريده بود تو حوض دنبال من ميگشت كه نجاتم بده غافل از اين كه من از اون بالا داشتم بهش ميخنديدم
يه همچين شخصيته داشتم من در كودكى

 

بیاین هممون اعتراف کنیم:
هممون حداقل یه بار وقتی که سر کلاس نشستیم و دبیر داره در مورد یه مبحثی توضیح میده و زل میزنه تو چشمای ما, سرمونو الکی ب نشونه تایید تکون دادیم در صورتی که هیچی نفهمیدیم!

 

بیایید هَمَمون اعتراف کنیم!…
که برا یکبارهم شده عددهای کارت شارژو تغییر دادیم تا گوشیمون شارژ بشه..:)))

 

آقا اعتراف میکنم وقتی پنج سالم بود و مادربزرگم فوت کرد
.
.
.مردم برای تسلیت میگفتن غم آخرتون باشه،من فکر میکردم میگن دفعه ی آخرتون باشه
فکر میکردم عمه ها و عموهام مادر بزرگمو کشتن:-!