پارس ناز پورتال

داستان زیبا و تاثیرگذار یک برابر یک نیست

داستان زیبا و تاثیرگذار یک برابر یک نیست

داستان زیبا و تاثیرگذار یک برابر یک نیست 

در سری آلبوم داستان هاي جذاب و تاثیرگذار سایت امروز برای شما داستان خواندنی درمورد قوانین جبر را داریم که در کلاس درس می گذرد.

 

معلّم پای تخته داد می زد
تساوی هاي جبری رانشان می داد
با خطی خوانا به روی تخته
تساوی را چنین بنوشت :
“یک با یک برابر هست …”
از میان جمع ِشاگردان یکی برخاست ،
همۀ وقت} یک نفر باید به پا خیزد .
به آرامی سخن سر داد :
تساوی اشتباهی فاحش و محض هست …
معلّم
مات بر جا ماند .
و او پرسید :
اگر یک فرد انسان ، واحد ِ یک بود آیا باز
یک با یک برابر بود ؟
سکوتِ مُدهِشی بود و سوالی سخت
معلّم خشمگین فریاد زد :
آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت :
اگر یک فرد انسان ، واحد ِ یک بود
آن که زور و زر به دامن داشت ، بالا بود
وانکه
قلبی پاک و دستی فاقد ِ زر داشت
پایین بود …
اگر یک فرد انسان ، واحد ِ یک بود
آن که صورت نقره گون ،
چون قرص ِ مَه می داشت
بالا بود
وان سیه چرده که می نالید
پایین بود …
اگر یک فرد انسان ، واحد ِ یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال ِ مفت خواران
از کجا آماده می گردید ؟
یا چه کس دیوار ِ چین ها را بنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار ِ فقر خم می شد ؟
یا که زیر ِ ضربتِ شلاق لِه می گشت ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟
معلم ناله آسا گفت :
– بچه ها در جزوه هاي خویش بنویسید :
یک با یک برابر نیست