همانطور که در قسمت قبل این مطلب ذکر شد، کم وزنیهای افراد سالم در نتیجهی دو مورد الگوی غذایی ناسالم و فعالیت بدنی نامناسب ایجاد می شود.
حال دو مساله در اینجا مطرح میشود: یکی این که خانوادهها با این افراد چه برخوردی دارند؟ و دوم این که خود این فرد چه برخوردی با خودش دارد؟
این مسائل به دنبال خود پیامدهایی را به همراه دارند که عبارتند از:
الف) مشکلات روحی روانی: این مساله در اثر برخورد نامناسب خانواده به کرات دچار تشدید میشود، مثلا مدام میگویند تو لاغری و جلوی دیگران تکرار میشود، فرد افسرده میشود و سیکل معیوبی ایجاد میشود.
ب) تصویر غلط ذهنی که فرد از خودش میسازد، وجدانش ناراحت است که چرا لاغر است و یا خودش را بیمار میداند. یا اینکه در اثر برخوردهایی که به اثر اطرافیان صورت گرفته است، رفتاری در جهت مقابله با رفتار اطرافیان پیش میگیرد و باز مسأله تشدید میشود. در اینگونه موارد حتماً یک مشاورهی روانشناس باید به این افراد کمک کند یا خود متخصصان تغذیه میتوانند به اینها کمک کنند.
دریافت کم کلسیم به همراه کمبود ویتامین D که متأسفانه در جامعهی ما حدود 80 تا 90 درصد میباشد موجب افزایش احتمال ابتلای افراد به پوکی استخوان میشود
بهترین کاری که میتوان برای اینها کرد این است که به ایشان آموزش دهیم که اینها بیمار نیستند، غذا کم میخورد خوب ساختار ژنتیکیاش این است ما دیگر اینها را بیمار قلمداد نمیکنیم، حتی اگر روی BMI ی 18 یا 5/18 هم باشند. اینها به مرور اصلاح میشوند. آنهایی هم که بیمار هستند و BMI شان زیر 18 است هم که در قسمت قبل ذکر شد که باید از راهش وارد شویم.
بسیاری از نوجوانانی که به صورت ژنتیکی و ساختاری لاغرند بعد از سن بلوغ و بعد از 17 تا 18 سالگی شروع میکنند به وزنگیری، پس اصلاً جای نگرانی ندارد. بسیاری از این ها تا سن 17 تا 18 هم ممکن است بسیار لاغر باشند و بعد متناسب شوند اما آثار سوء گفتارهای اطرافیان بسیار صدمه زننده است. در رفتار با این افراد باید سعی کرد در این مدت فقط مواد مغذی را در اختیارشان قرار داد بعد از یک سنی درست میشوند. تازه نگرانیای که وجود دارد این است که ممکن است به اصطلاح از آن طرف بام بیفتند، زیرا اینها شروع میکنند به چاق شدن.
خوب، این نکات مربوط میشد به افراد سالم لاغر، آنهایی که بیمارند، چه طور؟
ما یک بیماری داریم به نام eating disorder یا اختلالات خوردن. این واقعاً یک بیماری است. علتش هم اکثراً مسائل روانشناختی است، که میتواند ژنتیک، رفتار خانواده و بیماریهای مقطعی اینها را تشدید کند و یا بروز دهد و متأسفانه در جامعهی ما رو به رشد است.
اختلالات خوردن دو نوع عمده و یک نوع که کمتر به آن توجه میشود، دارد:
1) Anorexia nervosa یا بیاشتهایی عصبی که افراد بسیار لاغرند، اما غذا هم نمیخورند. اشتها ندارند، رنگ پریدهاند، اما خیلی وزنشان نسبت به قدشان زیر نرمال نیست. مشکلی که اتفاق میافتد این است که اینها غذا نمیخورند و به مرور زمان به حالت بیماری میرسند. خوب اینها خیلی پرخاشگر میشوند. عصبی و تندخو میشوند، مدام خودشان را وزن میکنند چون فکر میکنند چاق هستند. اینها اگر کم وزن نباشند روی خط مرز کم وزنی هستند اما باز هم میخواهند لاغر شوند. با بررسیها متوجه اختلال در اینها میشویم.
به هیچ وجه ما پودرهایی که به ویژه در باشگاهها، در سالنها یا به صورت خانوادگی زبان به زبان نقل میشود را توصیه نمیکنیم
2) Bulimia یا پرخوری. اینها در اثر مسایل روانی و عصبی خیلی پرخوری میکنند و وقتی خیلی زیاد خوردند، دچار عذاب وجدان میشوند و سعی میکنند به گونهای این پرخوری را جبران کنند. از جمله استفراغهای عمدی، یا استفاده از داروهای laxative یا ملیّن، یا رجوع میکنند به داروهای گیاهی و داروهایی که تبلیغ میشوند برای این موضوع و یا حتی راههای خطرناکتر، و وقتی دچار اسهال، استفراغ و … میشوند تمام موادی که خوردند از دست میرود و اینها هم ممکن است دچار کم وزنی شدید شوند. یعنی هر دوی اینها از دو جهت دچار لاغری میشوند.
3- persia eating disorder: اینها هیچ علامتی ندارند. خودشان و خانوادهشان هم نمیدانند که اینها مشکل دارند، لذا هیچ کاری برایشان انجام نمیشود، در واقع به مرور شروع میکنند تشدید علائم را در خودشان ایجاد کردن. به این ترتیب که سعی میکنند غذاهای خاصی را نخورند فکر میکنند دارد رژیم میگیرند، وقتی عصبانی میشوند شروع میکنند به پرخوری کردن با شکلات و مواد قندی؛ وقتی بدخلق میشوند پشت پا میزنند به غذای خانواده و گوشه گیری میکنند. در این حالت باید خانواده متوجه باشد تا جلویش گرفته شود.
اینها مستعد ابتلا به آن دو بیماری هستند. اینها نیز گروهی از کم وزنهای ما هستند که دچار بیماری روانشناختی هستند.
دکتر حاجی فرجی
* راههای درمانی روانشناختی
* کمک خانوادهها
* به آن ها آموزش دهیم تا قد و وزن خودشان را درست ببینند.
* گاهی نیاز داریم که در شرایطی که دچار پرخوری هستند، غذاهای کم کالریتری را جایگزین غذاهای پرکالریتر کنیم تا آن احساس پرکالری و اضافه وزن را که پیدا میکنند (حتی گاه گاه به صورت فیزیکی هم پیدا میکنند و بعد برمی گردند) جلویش گرفته میشود.
* در کنار اینها از مکملها استفاده کنیم که مواد مغذی مورد نیازشان به ویژه املاح به کفایت به بدنشان برسد.
متأسفانه به دلیل تقلیدهای کورکورانه از مدلها و تصاویر ماهواره این مشکلات در جامعه بالا رفته است.
رژیم غذایی مناسب برای این افراد چیست؟
اگر لاغرهای ما بیمار باشند یعنی BMI یشان زیر حد نرمال باشد. برای اینها رژیمهایی تجویز میشود. معمولاً کالری رژیمها را کمی بالا در نظر میگیریم اما سعی میکنیم خیلی درصدهای محدودهی طبیعی گروههای تأمین کنندهی انرژی مانند کربوهیدرات و چربی و پروتئین را تغییر ندهیم؛ چون یک) الگو را تغییر میدهد، عادت ایجاد
* درصد چربی را گاهی اوقات در برخی شرایط تا 35 و تا 40% میتوان زیاد کرد اما نوع چربیها مهم است سعی کنیم از مغزها استفاده کنیم، از روغنهای مایع بدون ترانس یا کم ترانس استفاده کنیم.
* از گروه پروتئینها (اینها معمولاً نسبت به مصرف گوشتها بدقلق هستند) شروع کنیم به معرفی جایگزینهای مناسب گوشت با طبخهای متفاوت. اگر در عمل رعایت نمیکنند از پروتئینهای دیگری مثل شیر، تخممرغ، پنیر، پروتئینهای گیاهی برایشان استفاده کنیم و بعد به مرور اینها را عادت دهیم به مصرف متنوع پروتئینها.
ولی اگر بخواهیم به صورت موضعی مثلاً رژیمی بدهیم که بازوان اینها چاقتر شود خیر همچنین چیزی واقعاً تبلیغ بی موردی است که گاهاً بعضی جاها ادعا میشود و متأسفانه افراد را به اشتباه میاندازد
* طبعاً اگر اینها پروتئین حیوانی مصرف نکنند به ویژه در دختران به دلیل کاهش جذب آهن و کمبود دریافت آهن باید برخی مکملها مانند آهن در برخی شرایط ، روی، منیزیم و سلنیوم را برایشان تجویز کنیم.
* یکی دیگر از مشکلاتی که معمولاً این افراد دارند کم خوری یا بدخوری نسبت به مصرف لبنیات است که متأسفانه در آمارها نشان داده شده است که کمتر از یک سوم نیاز روزانه استاندارد، جامعهی ما لبنیات مصرف میکنند و مسألهای که در این مورد رخ میدهد مسألهی دریافت کلسیم است و از طرف دیگر لبنیات حاوی ریزمغذیهایی است که به عنوان یک مادهی غذایی مناسب مطرح میباشد. وقتی لبنیات کم مصرف شود، هم از نظر درشت