پارس ناز پورتال

نگاهی به سالروز ولادت باسعادت امام حسین (ع)

مجموعه : مذهبی
نگاهی به سالروز ولادت باسعادت امام حسین (ع)

نگاهی به سالروز ولادت باسعادت امام حسین «ع» 

امام حسین «ع» فرزند امام اول شیعیان و فاطمه زهرا «س» بودند کـه درس بزرگ ایثار و آزادگی را برای آیندگان بـه یادگار گذاشتند.امام حسین«ع» در سوم شعبان سال چهارم هجرت در شهر مدينه بـه دنيا آمد. پدر بزرگوار ايشان امير المؤمنين على«عليه السلام» و مادر ايشان حضرت فاطمه«عليها السلام» سيد زنان اهل عالم هست.

 

پس از آن كه عالم وجود بـه وجود ذى وجود ايشان منوّر شد پيامبر اكرم بـه على«عليه السلام» فرمود: چـه نامى بر اين فرزندم نهادى. ايشان عرض كرد مـا در نام گذارى اين فرزند بر شـما پيشى نمى گيريم. پيامبر فرمود: مـن نيز دراين نام گذارى بر خداوند سبقت نمى گيرم. پس از مدتى جبرئيل بر پيامبر نازل شد و عرضه داشت يا رسول الله خداوند بـه تـو سلام مى رساند و مى فرمايد نسبت على بـه تـو بمانند نسبت هارون بـه موسى هست پس فرزندت رابه نام فرزند هارون بـه نام.

 

پيامبر فرمود نام فرزند هارون چـه بود جبرئيل عرض كرد «شبير» پيامبر فرمود: زبان مـا عربى هست او را بـه عربى چـه بنامم و جبرئيل گفت او را حسين بـه نام.رسول خدا علاقه بسيارى نسبت بـه امام حسین«ع» و برادر عزيزشان امام حسن«عليه السلام» داشت بـه طورى كه محبت خويش رابه صورت علنى نسبت بـه آنان ابراز مى نمود

 

بدين صورت كه گاه از منبر بـه زير آمده آنان را بوسيده و مجدداً از منبر بالا مى رفت و گاه آن دو رابه دوش مى گرفت و با آنها بـه بازى مى پرداخت و گاه بدين صورت مى شد كه حضرت در بين اصحاب نشسته بود و حسين«عليه السلام» وارد مى شد آنگاه حضرت رسول اكرم«صلى الله عليه وآله»كلام خودرا قطع مى نمود برمى خاست و از او استقبال مى كرد. وى رابه دوش گرفته ودر دامان خود مى نشاند و مى فرمود: انه مهجة قلبى

 

در حكايت ديگرى از پيامبر اسلام«صلى الله عليه وآله» نقل شده هست كه ايشان روزى حسين«عليه السلام» را در كوچه ديد كه با اطفال بازى مى كند حضرت بـه سوى او رفت و دست خود رابه طرف او دراز كرد ولى حسين«عليه السلام» از سويى بـه سويى ديگر مى گريخت تا اين كه پيامبر«صلى الله عليه وآله» او را گرفت

 

آنگاه يك دست زير چانه و دست ديگرش را بر سر حسين«عليه السلام» گذاشت پس لب هاى او را بوسيد و فرمود: مـن از حسين هستم و حسين از مـن هست.از ويژگى هاى ديگر امام حسين«عليه السلام» كه پيامبر بـه انها اشاره نموده هست اين هست كه:حسين روح مـن و ثمره، سكون و طمأنيه قلب مـن هست هرگاه بـه حسين نگاه مى كنم گرسنگى مـن تمام مى شود و حسين ريحانه مـن و نور دو چشم مـن هست.

 

وگاه اين طور مى شد كه حسين«عليه السلام» در سجده بر شانه پيامبر«صلى الله عليه وآله» بالا مى رفت آن حضرت سجده خويش را طولانى مى كرد تا اين كه حسين بـه اختيار پايين بيايد اصحاب از طولانى شدن سجده سؤال مى كردند كه آيا وحى شده هست و حضرت مى فرمود: نه ليكن فرزندم «حسين» بر پشت مـن سوار شده بود.

 

و حكايت ديگر در فضل امام حسين«عليه السلام» اين كه روزى پيامبر طفلى را در كوچه ديد نشست و با او بـه مهربانى و لطف پرداخت شخصى خاطر ملاطفت را سؤال نمود ايشان فرمود: اين طفل حسين مرا دوست دارد زيرا مـن ديدم كه خاك قدم او را مى گرفت و بـه صورت خود مى ماليد.

 

روايات بسيارى از پيامبر در فضيلت اين دو برادر وارد شده هست كه برخى ازآن روايات بـه حد تواتر رسيده هست نظير رواياتى از قبيل:

 

الحسن والحسين سيد اشباب اهل الجنه،
امام حسن و امام حسين سرور جوانان اهل بهشت میباشند

 

كسى كه مرا دوست دارد اين دو را نيز دوست بدارد.

 

كسى كه امام حسن و امام حسين را دوست بدارد همانا مرا دوست دارد و كسى كه آن دو را دشمن داشته باشد مرا دشمن داشته هست

 

امام حسين درحدود هفت سال داشت كه جدش پيامبر در بيست و هشت صفر سال يازده هجرى از دنيا رفت، وى در سنين كودكى شاهد آن بود كه ياران ديروز جدش حق مسلم پدرش را غصب نموده و از گرد وى پراكنده شده و وى را منزل نشين نمودند. وى در همان كودكى بـه همراه مادر و برادرش در طلب حق پدر مى كوشيد و شبانه بـه در منزل انصار مى رفت و از آنان كمك طلب مى كرد.

 

در همان ايام در ميان حزن رحلت جدش پيامبر و منزل نشينى پدر، مادر عزيزش كه رنج بسيارى را تحمل كرده بود از دست داد.روزى در ايام خلافت خليفه ثانى در مسجد رو بـه او كرد و گفت: «إنزل عن منبر أبى» از منبر پدرم پايين بيا و بـه روى منبر پدر خودت برو. عمر وى را گرفته و بـه منزل برد و سعى كرد بفهمد آيا پدرش وى را مأمور بـه اين كار نموده هست

 

يا وى از جانب خودش اين حرف را زده هست كه حضرت پاسخ داد اين سخن را خودم مى گويم و كسى بـه مـن نياموخته هست پدرش على«عليه السلام» نيز در مقام فرمود اين كلام را خود گفته و مـن بـه وى نياموخته ام.حضرت بعد از رحلت پيامبر پيوسته بـه همراه پدر بزرگوارش بود چنانچه در جنگ هاى جمل، صفين و نهروان حضور داشت

 

ودر كنار پدر بـه جنگ با پيمان شكنان و ظالمان پرداخت ازآن حضرت خطبه اى در جنگ صفين نقل شده هست كه در ضمن آن مردم رابه جنگ ترغيب مى كردند. امام در همان مراحل مقدماتى صفين در گرفتن چشمه آب از دست شاميان نقش زیاد داشت كه امام على«عليه السلام» پس ازآن فرمود: اين اولين پيروزى بـه بركت حسين«عليه السلام» هست.

 

ودر ماجرايى ديگر وقتى عبيدالله بن عمر در صفين بـه امام گفت پدر تـو قريش را چنين و چنان كرد امام وى را متهم بـه پيروى از قاسطين كرده و فرمودند اينان بـه زور اسلام را قبول كردند اما در اصل مسلمان نشده اند.
زندگینامه امام حسین,حدیث از امام حسین

 

امام حسين هم چون ساير ائمه داراى شخصيت، ممتاز و عالى بودندامام حسین«ع» سى و هفت ساله بود كه پدر بزرگوارشان در بيست و يكم رمضان سال 41 قمرى بـه شهادت رسيده و اهل بيت رابه غمى جانگاه مبتلا نمودند.

 

امام حسين پس از شهادت پدر در كنار برادرش امام حسن«عليه السلام» بودو از سياست هاى وى دفاع مى نمود، حتى پس ازآن كه او با معاويه بيعت كرد شيعيان كوفه همان روز صلح نزد او رفته و خواهان نقض صلح و قيام عليه معاويه شدند ولى ايشان نپذيرفت و بر ادامه صلح برادر تأكيد نمود پس از خروج معاويه از كوفه هم مجدد بـه نزد ايشان رفته و خواستار قيام شدند كه آن حضرت بازهم نپذيرفت.

 

اهل بيت پس از قضيه صلح از كوفه بـه مدينه برگشتند و پس از حدود 10 سال بعد از شهادت امام حسن«عليه السلام» ايشان بـه امامت رسيده ودر سن چهل و هفت سالگى نگهبانى از دين خدا و حفاظت از شيعيان بـه آن حضرت سپرده شد.

 

امام حسین«ع» پس از شهادت امام حسن نيز در برابر تقاضای هاى مكرر مردم عراق براى آمدن آن حضرت بـه كوفه مقاومت كرده و فرمودند تا معاويه زنده هست نبايد دست بـه اقدامى زد و اين بدان معناست كه امام در فاصله ده سال بـه اجبار حكومت معاويه را تحمل كرده بودند. تسليم ناپذيرى امام از لحاظ سياسى در برابر مشروعيت مطلق

 

معاويه على رغم اين كه دست بـه قيام زدن را نيز بـه صلاح نمى دانستند از سخنان امام در 10 سال حكومت آخر معاويه پيداست چنانكه از نامه امام بـه معاويه نيز چنين برمى آيد:ايشان دراين نامه خطاب بـه معاويه ضمن اين كه مى فرمايند مـن قصد جنگ و مخالفت با تـو را ندارم تأكيد مى نمايد بـه خدا قسم جنگ با تـو را ترك كردم

 

در حالى كه دراين مورد از خداوند خوفناك هستم… مـن براى دين خود چيزى را بالاتر از جهاد با تـو نمى دانم كه اگر آنرا انجام دهم بـه پروردگار نزديك شده ام. و مـن فتنه اى سهمگين تر از حكومت تـو براى امت سراغ ندارمو بعد ها وقتى كه معاويه رو در رو با امام حسين«عليه السلام» قرار گرفت و گفت مـا حجر بن عدى و اصحاب او و شيعيان پدرت را كشتيم

 

كفن كرديم نماز بر آنها خوانديم و دفن كرديم امام فرمود: اگر مـا ياران تـو را بكشيم نه انها را كفن مى كنيم و نه بر انها نماز مى خوانيم و نه دفن مى كنيم.

 

شخصيت امام حسين«عليه السلام»
امام حسين هم چون ساير ائمه داراى شخصيت، ممتاز و عالى بودند. البته ذكر تمامى اوصاف حضرت دراين مقال نمى گنجد اما مـا بـه فراخور حال و رعايت اختصار قطره اى از درياى بى كران و عميق شخصيت آن حضرت رابه قلم مى آوريم و از اين روز بـه چند صفت از او صاف كماليه وى اشاره مى كنيم.

 

حلم و بردبارى امام حسین«ع»

على رغم قرار داشتن امام حسين در بحرانى ترين شرايط حلم و بردبارى اجازه عرض اندام بـه لغزش و فرو افتادن ايشان در گودال غضب نداد چنانچه سيراب كردن لشكر حر و حتى اسبان آنها در گرماى شديد مشابه اى از نمايش حسن خلق، حلم و كرامت آن حضرت در برابر عوامل خشم و كينه هست.

 

عصام بن مطلق از پرورش يافتگان مكتب معاويه در مواجهه با مام حسين«عليه السلام» مى گويد: وقتى او را ديدم سيماى او مرا بـه شگفتى وا داشت ولى نتوانستم بغض و عداوت خويش را نسبت بـه پدرش بروز ندهم و چنين گفتم: تـو پسر بوترابى.حضرت فرمود: اى مرد، كار را بر خود راحت ساز و سخت گير مباش،

 

براى تـو خود از خدا طلب آمرزش مى كنم اگر يارى بخواهى ياريت مى كنم اگر كمك مالى بخواهى بـه تـو مى دهم چنانچه اگر هدايت بخواهى تـو را ارشاد مى كنم. عصام گويد حسين«عليه السلام» از چهره ام شرمندگيم را دريافت ضمن خواندن آيه اى از قرآن در باب بخشش گفت اى مرد آيا از اهل شام هستى گفتم آرى امام فرمود اى مرد بدون ترس و مضايقه خواسته ها و گرفتارى هايت رابا مـا درميان بگذار كه مرا در بالاترين درجه كمال و اميد خواهى يافت.

 

عصام بـه قدرى از برخورد وحسن اخلاق امام مجذوب و دچار حيرت شده بود كه مى گويد:زمين پهناور چنان در نظرم تنگ شد كه دوست داشتم دهان باز كند و مرا ببلعد با شرمندگى از امام دور شدم در حالى كه كسى نزد مـن محبوب تر از او و پدرش نبود.

 

علم امام امام حسین«ع»
عبدالله بن عمر در خصوص علم و دانش حضرت چنين اعتراف مى كند: همان‌ گونه كه مرغ جوجه خودرا با منقار غذا مى دهد حسين«عليه السلام» نيز در بيت نبوت و ولايت از سر انگشت علوم رسول الله«صلى الله عليه وآله» غذا مى خورد.

 

فروتنى و تواضع امام حسین«ع»
امام حسين«عليه السلام» روزى بر گروهى از فقرا كه در حال غذا خوردن بودند گذشت و بـه ايشان سلام كرد آنان جواب دادند و ايشان رابه شركت در سفره و خوردن غذا خواندند امام«عليه السلام» كنار سفره آنان نشست و از غذاى آنان ميل فرمود آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود كه: «إنَّ اللهَ لايُحِبُّ المُسْتَكْبِرين» سپس همه ی آنها رابه منزل خود دعوت كرد و غذايى براى آنها فراهم و بـه هر يك لباسى عطا فرمود.

 

وقتى سپاهيان سنگ دل بدن مطهر امام حسين رابه خاك افكندند بر شانه مباركش زخمى ديدند خاطر آنرا از امام سجاد«عليه السلام» جويا شدند فرمود: اثر آن انبان ها كه در مدينه بر دوش مى گرفت و بـه منزل هاى فقرا، ايتام و بيوه زنها مى برد.

 

رقت قلب و مهربانى امام حسين«عليه السلام»
آن حضرت مانند ساير اهل بيت از قلبى مهربان و پرعاطفه برخورد بودند كه دراين باب حكايت حضرت با اسامة بن زيد خالى از لطف نيست. اسامه كه آخرين فرمانده سپاه اسلام در زمان رسول الله بودو در زمان حكومت امير المؤمنين«عليه السلام» كه از بيعت با آن حضرت سر باز زده بودو با آن حضرت بيعت نكرد تا سال 58 هجرى قمرى زنده بود

 

وى در آخر عمر شديداً مقروض شد و پرداخت آن برايش ممكن نبود. امام حسين«عليه السلام» كه از بيمارى وى آگاه شده بود بـه عيادت وى رفت و او را غمگين يافت. فرمود: برادر چرا ناراحتى؟ اسامه گفت بدهى و قرض زياد هست و بالغ بر شصت هزار درهم مى شود. حضرت فرمود: بدهى تـو بر عهده مـن و مـن آنرا خواهم پرداخت.

 

اسامه گفت: مى ترسم گذشته از اداى دينم بميرم و امام فرمود: تـو هنوز زنده خواهى بود كه مـن قرض هاى تـو را خواهم پرداخت و سپس دستور داد همه بدهى هاى او را پرداختند و اين در حالى بود كه اسامه با پدر بزرگوار امام حسين«عليه السلام» يعنى امير المؤمنين«عليه السلام» بـه مخالفت برخاسته بودو از بيعت با آن حضرت سر باز زده بود.