کسانی که به تازگی به مقام ریاست میرسند باید از بعضی رفتارهای ناردست که در شان ریاست نیست کاملا دوری کنند تا پیروز باشند.
1- دوستانتان را ارجح میدانید
چه به واسطه ارتقاء مقام به سمت مدیریت رسیده باشید یا اینکه از بیرون استخدام شده باشید، این نکته بسیار حائز اهمیت هست: «اینکه دوستانتان را دور و بر خودتان نگه دارید یا اینکه به سرعت دوست پیدا کنید.» در هر کدام از این موارد، مراقب دوستیهایتان باشید. گاهی اوقات جدا کردن رفاقت از یک رابطه کاری بسیار دشوار و تقریباً غیرممکن هست.
اگر دوست خوبتان کارهایی انجام می دهد که به نفع شرکت نیست، باید مقابل او بایستید و از او انتقاد کنید و همانند دیگر کارمندان نسبت به او سختگیر باشید. اگر دوستانتان شایسته ترفیع نیستند، به آنها ترفیع ندهید. به خاطر داشته باشید که دوستیها و رفاقتها مورد قضاوت قرار میگیرند. پس اگر همکاری دارید
که آخر هفتهها با او به باشگاه میروید و احساس می کنید به طور حتم شایسته ترفیع و ارتقاء مقام هست، بهتر هست این کارها را با سند و مدرک انجام دهید.
2- سخت تلاش می کنید که بقیه دوستتان داشته باشند
کارفرمایان اخیر گاهی اوقات سعی می کنند خودشان را محبوب جلوه دهند: «داخل اداره می چرخند، همه ي وقت خوشحالند، سعی میکنند به همۀ لبخند بزنند.» این رفتارها همۀ وقت} هم موثر نیستند. در حقیقت، ممکن هست بعد از مدتی آزاردهنده شوند و اگر به این کارها ادامه دهید، میتوانند کاملاً مخرب باشند.
قرار نیست همۀ کارمندان شما را دوست داشته باشند. اگر کارتان را درست انجام دهید و با آنها همانند کارمندانی ارزشمند رفتار کنید، این حس محبوبیت به طور طبیعی در آنها شکل میگیرد. بگذارید مهارتهایتان برای آنان جلب دقت کند. شما قرار نیست برنده مسابقه محبوبیت باشید.
3- سخت تلاش می کنید که همه ي از شما بترسند یا به شما احترام بگذارند
روی دیگر سکه این هست که تلاش میکنید مورد احترام دیگران باشید و همه ي از شما بترسند. گرچه اینکه سعی کنید دیگران از شما بترسند ایده خوبی نیست. مطمئناً بعضیها از اینکه ترسناکترین فرد داخل جلسه هیئت مدیره باشند، بسیار لذت می برند؛ اما آیا اینکار باعث میشود
که آنها رئیس خوبی باشند؟ از سوی دیگر، احترام، ویژگی خوبیست که یک رئیس مفید باید از سوی کارمندانش دریافت کند. بههرحال، احترام گرفتنی نیست، بلکه کسب کردنی هست. رفتارها، تصمیمها و عملکرد شما نوع احترامی که دریافت می کنید را تعیین میکنند. به طور حتم احترام بیش از حد از سوی کسی قابل قبول نیست مگر آن که آن فرد به دنبال ترفیع مقام باشد.
4- همه ي چیز را تغییر میدهید، حتی چیزهایی که کارایی دارند
در ورزش، وقتی یک مدیر اخیر به تیم میپیوندد، تغییرات زیادی در تیم رخ می دهد که اغلب این تغییرات غیرضروری میباشند. در مورد محیط کسبوکار هم این اتفاق میافتد. بعنوان یک رئیس اخیر، باید مشاهده نمایید چه مواردی عملی میباشند و موثر واقع می شوند و چه چیزهایی بیتاثیراند و کارایی ندارند. اگر کارایی ندارند، برطرفشان کنید.
اگر هم مفید کار می کنند و اثربخشاند، روی موارد دیگر تمرکز کنید. همین روند را در مورد افراد در پیش بگیرید، افرادی راکه مفید میباشند و کارایی دارند به راحتی حذف نکنید.
5- قولهاي غیرممکن می دهید
قولهایي ندهید که نتوانید آنها را عملی کنید. شاید تصور کنید که بتوانید مشکل لاینحلی را حل کنید اما گاهی اوقات نیروهایی وجود دارند که مانع شما در انجام اینکار میشوند. ابتدا مشاهده نمایید که کارمندان به دنبال حل چه مشکلاتی میباشند، بعد وارد سیستمهایي شوید که میتوانند کاری کنند که این اتفاق رخ دهد. پس قولهایي بدهید که احتمال انجام آنها چندان هست.
6- بیش از حد زیر بار مسئولیت می روید
اینکه مسئولیتهاي زیادی را بپذیرید، آن هم خیلی زود، میتواند برای موقعیتی که تازهوارد آن شدهاید، خطرناک باشد. بهتر هست در ابتدای کار وظایف کمتری را بپذیرید و آنها را به خوبی انجام دهید، تا اینکه به هر چیزی «چشم» بگویید و نتوانید در حد بینظیر انجامشان دهید.
بدتر از آن موضوع، اینکه اگر چندان در کارهایی که کارمندان سالها هست انجام میدهند، دخالت کنید؛ تصور می کنند که به آنان اعتماد ندارید. بنابراین، وظایف موجود را بررسی کنید و کارهایی که نیاز به مداخله شما ندارند را به افراد دیگر واگذار نمایید. در اینصورت استراس کمتری خواهید داشت و کارمندان اکثر به شما اعتماد می کنند.
7- روی مزیتهاي کوتاهمدت تمرکز میکنید
ممکن هست با مشاهده راه حلهاي سادهتر به سراغ آنها بروید و انجامشان دهید. بههرحال، با اینکار در واقع مشکل دیگری به مشکلات قبلی اضافه میکنید. شاید در کوتاه مدت افراد شاد شوند. اگر با لگد به یک قوی کنسرو ضربه بزنید و آن را به پایین جاده بیاندازید، در جایی مجبور می شوید قوطی را بردارید. و از آن پس مشکلات بزرگتر میشوند.
8- درخواست کمک را رد میکنید
شما رئیس هستید. مسئول هستید. اما مصون از خطا و اشتباه نیستید. همۀ چیز را نمیدانید. تعداد زیادی از مدیران درخواست کمک از دیگران را نشانه ضعف خود تلقی میکنند. هر وقت نیاز دارید، درخواست کمک کنید. اگر نمیدانید محل مورد نظرتان کجاست، مسیر را بپرسید. اگر نمی دانید یک سیستم یا پروسه خاص چگونه کار می کند، درخواست ملاقات با کسانی را داشته باشید که اطلاعات لازم را در این اساس دارند و بعد تخصص خود را رو کنید.
9- آدمهاي اشتباهی را اخراج و استخدام می کنید
این اتفاق بارها رخ میدهد و در فرهنگ سازمانی یک چیز بدیهی هست. مدیر اخیر وارد میشود، به سرعت شروع به اخراج کارمندان می کند و آدمهایي را استخدام میکند که با شرکتهاي دیگر کار کردهاند. ضمن اینکه استخدام افرادی که واقعاً روی آنها شناخت دارید می تواند کار درستی باشد،
اما به افراد فرصت بدهید تا خود و تواناییهایشان را به شما نشان دهند. شاید ماهها طول بکشد تا واقعاً بفهمید چه کسی کارمند خوبی هست و چه کسی عملکرد ضعیفی دارد. بعضیها ممکن هست مفید باشند، اما در جایگاه درستی قرار نگرفته باشند. ممکن هست بعضیها آموزش کافی دریافت نکرده باشند یا اینکه به اندازه 3 نفر کار می کنند. پس گذشته از انجام هر اقدامی مفید همۀ جوانب را بررسی کنید.
10- روی تک تک کارها، مدیریت ذرهبینی دارید
یکی از بزرگترین تنگراههایي که مدیران ممکن هست برای خود ایجاد نمایند این هست که خود را وارد تمام مسائل شرکت میکنند. یک کارفرما قطعاً نمی خواهد بین علفهاي هرز گیر کند، او به همه ي چیز از ارتفاع بسیار بالاتر مینگرد، و می گذارد کارمندان مورد اعتمادش کارهای کوچکتر را به عهده بگیرند.
اگر اصرار دارید که بر جزء جزء پروسه کنترل داشته باشید یا اینکه بخواهید تمام ایمیلها را چک کنید، دشمنی بزرگی برای خود به وجود خواهید آورد.
11- میخواهید در مرکز دقت باشید
تا آنجا که به شما مربوط میشود، در مرکز دقت هستید. شما شغل دارید. موقعیت شغلی بالایی دارید. شما ستاره نمایش خود هستید، خانواده به شما افتخار میکند. پس لذتش را ببرید، اما همه ي این ها را پشت در اداره بگذارید. نمی خواهید در جلساتی که برگزار می کنید همۀ راجع به شما،
علاقمندیهاي شما، فیلمهاي تلوزیونی محبوب شما و رنگ مورد علاقهتان صحبت کنند. می خواهید نخستین هفتههاي کاری خود را صرف دقت به کارمندانتان کنید. آنها نخستین الویت شما میباشند. این نمایش شما نیست.
12- از شکست میترسید
شکست لازمه هر کسب و کاری هست. تا وقتی اشتباه نکنید، یاد نمیگیرید که چگونه کاری را درست انجام دهید- آن هم معمولاً چندین بار. اما مدیران تازهکار شرکت از شکست میترسند. به عقیده آنان اشتباه یعنی ضعف و این ضعف می تواند به سرعت منجر به برکناری و اخراج آنان شود. اما در این تله نیفتید.
باید دستتان به ستارهها برسد، برای همین باید خطر کنید. ممکن هست حتی با صورت به زمین بخورید. بههرحال، اکثر پیروز میشوید تا اینکه شکست بخورید، شما احترام کارمندانتان را بدست خواهید آورد و گامهاي بلندی را در جهت موفقیت شرکت خواهید برداشت.
13- تصمیمهاي بزرگ را به تاخیر میاندازید
کارمندان شما از مشکلاتی که با آنها روبرو هستید، آگاهاند. احتمالاً مفید هم میدانند، و فقط منتظر شما میباشند که آنها را رفع کنید. اما آنها را فریب ندهید. اگر میدانید که کسانی به علت عملکرد نامناسبشان در کار باید اخراج شود، اینکار را ماهها به تاخیر نیاندازید؛ چون کار دشوارتر می گردد.
اگر باید تجهیزات را ارتقاء دهید، اما می دانید هزینه زیادی می برد، اینکار را پیش ببرید. بگذارید همه ي بدانند که به این موضوع دقت دارید. با بهانه آوردن و به تاخیر اندختن، احترام خود را در بین کارمندانتان از دست میدهید و همه ي میگویند که فلانی فقط حرف می زند، عمل نمیکند.
14- مسائل کوچکی که می توانند تفاوتهاي بزرگ ایجاد کنند را نادیده میگیرید
به قول مشهور یک ضربه کاری جلوی ضربههاي دیگر را میگیرد. این جمله در محل کار هم کاربرد دارد. وقتی مشکلات و مسائل کوچک را مییابید، با آنها روبرو شوید. برای مثال، ممکن هست بفهمید که بین دو نفر از اعضای تیم دشمنی و کینه وجود دارد. اگر از این موضوع چشمپوشی کنید، به مشکلات بزرگتری منجر میشود.
مشکلی که شاید با اخراج یکی از آن دو نفر به راحتی حل میشود. این مشکلات چه مربوط به شخص، تجهیزات ، سیستم یا هر چیز دیگر باشند- هر چند کوچک- آنها را نادیده نگیرید.
15- به دنبال مسائل شخصی و شناخت کارمندانتان نیستید
از یک رئیس تازهکار انتظار نمی رود هفته اول همه ي چیز را در مورد کارمنداناش بداند. اما یک ملاقات چهره به چهره و تک به تک با کارمندان ضروری هست تا بتوانید از هرگونه موقعیتهاي شخصی که مرتبط با کار میباشند، مطلع شوید. مثلاً می بینید که حواسش به جلسه نیست. از بقیه کارمندان اداره دوری میکند.
به گزارش پارس ناز به نظر میرسد کننده کار نیست. ولی بعداً مشخص میشود که این فرد کارمند فوقالعادهاي هست که به تازگی غم فراغ یکی از اعضای خانوادهاش را تجربه کرده هست. آن موقع هست که میتوانید علت رفتار وی را بفهمید یا حتی کمکاش کنید. پس شناخت کارمندانتان و پی بردن به مشکلات و نگرانیهاي آنان را در هفتههاي اول کار خود در اولویت قرار دهید.