خلاقیت در عده ای از افراد امری ذاتی است و بـه طور اکتسابی هم میتوان ایجاد خلاقیت نمود. خلاقیت در افراد میتواند منجر بـه پیشرفت نیز شود. از قدیمالایام گفتهاند کـه «نیاز مادرِ اختراع است». اما این رابطۀ مادر و فرزندی همیشه هم برقرار نیست. مطالعاتِ جدید نشان میدهد کـه عوامل دیگری وجود دارند کـه میتوان آنها را نیز در نوآوری دخیل دانست.
بـهاینترتیب شاید بهتر باشد، بـهجای باهوشدانستنِ نوآوران، آنها را افرادی بدانیم کـه فرصت و امنیت کافی را در اختیار داشتهاند و توانستهاند با جمعبندیِ دانش و تجربیاتِ دیگران دست بـه نوآوری بزنند.ساینتیفیک امریکن — خلاقیتْ انسانها را قادر ساخته است کـه تمام گوشهوکنار این سیاره را فتح کنند. درواقع، اشتیاق بـه ابتکار و نوآوریْ یکی
از بارزترین ویژگیهـای نوع بشر است. باوجوداین، گونۀ ما تنها گونهای نیست کـه از قدرت ابداع و ابتکار برخوردار است. پژوهشگران این توانایی را در تعداد فزایندهای از دیگر مخلوقات نیز مشاهده کردهاند. عده ای از یافتههـای آنها، با فهم متعارف ما از سرچشمههـای خلاقیت و چگونگی شکوفا کردن آن در وجود آدمی ناسازگار است.
البته، از قدیم گفتهاند کـه « نیاز مادر اختراع است». اما، کارل فان شایک، یکی از دانشمندان نخستیشناس۱ در دانشگاه زوریخ، بر مبنای مطالعات خود بر روی اورانگوتانها، بـه دیدگاهی بسیار متفاوت دست یافته است. او میگوید: «هنگامی کـه غذا کمیاب است، اورانگوتانها بـه روش ذخیرۀ انرژی روی میآورند. آنها حرکات خود را کمینه میکنند
و بر استفاده از خوراکهـایِ غیرجذاب و با ارزشِ غذاییِ کم تمرکز میکنند.» این راهبرد در چنین موقعیتی کاملاً بر خلافِ ابتکار و نوآوری است، اما معقول بـه نظر میرسد. فان شایک، دلیل آن را چنین توضیح میدهد: «دستزدن بـه کاری نو میتواند خطرناک باشد: شاید زخمی یا مسموم شوید. این کار همچنین نیازمند صَرف جدیِ زمان، انرژی و توجه است، درحالیکـه نتیجۀ آن همواره غیرقطعی و نامعلوم است.»
پژوهشها بر روی انسانهایی کـه با کمیابی [منابع] روبهرو هستند بازتابِ یافتههـای فان شایک درمورد اورانگوتانهاست.نشریۀ ساینس در سال ۲۰۱۳ پژوهشی را بـهقلم سندیل مولایناتان، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد، و الدار شفیر، استاد روانشناسی دانشگاه پرینستون، منتشر کرد. این پژوهش نشان میدهد چگونه هنگامی کـه مشکل اقتصادیِ افراد کمدرآمد
بـه آنها یادآوری میشود، تواناییشان در تفکر منطقی و حل مسائل در موقعیتهـای جدید کاهش مییابد. متعاقب آن، پژوهشی دیگر نشان داد کـه کشاورزانِ نیشکر در هند، پس از آنکه دستمزد سالانۀ خود را دریافت کردند و نگرانیهـای مالی آنها بـهطورِ موقت رفع شد، نتایج بسیار بهتری در آزمون عملکرد شناختی کسب کردند.
«کشاورزانی کـه قبلاً در این آزمون شرکت نکرده بودند، پس از دریافت دستمزد خود، بـهطورِ قابلمقایسهای عملکرد بهتری داشتند. بنابراین نامحتمل است کـه این بهبود عملکرد صرفاً ناشی از آشنایی قبلی با این آزمون باشد.» البته، افراد برای بقا هر کاری انجام میدهند کـه گاهی میتواند بـه ابداع و نوآوری منجر شود. اما، همانطور کـه یافتههـای بالا
و دیگر پژوهشها نشان میدهد، اگر ذهن فردْ پیوسته با مسائل فوری و اضطراری درگیر باشد، نظیر یافتن غذا یا سرپناه یا پرداخت قبوض، توانایی چندانی برای ابداع راهحلهـای درازمدت بـهمنظورِ بهبود زندگی او باقی نخواهد ماند.پس، خلاقیت از کجا سرچشمه میگیرد؟ این یافتۀ شگفتآور کـه اورانگوتانها میتوانند در اسارت بـهطرزی باورنکردنی خلاق باشند
بینشهایی در این زمینه بـه دست داده است. فان شایک چنین توضیح میدهد: «اگر غذای اورانگوتانها تأمین شود و از شکارچیان خبری نباشد، آنها آزاد از این عوامل مزاحم، بـهیکباره زمان زیادی در اختیار خواهند داشت.» افزونبراین، در محیطهایی کـه آنها بـهشدت تحت محافظت هستند، اکتشاف بـهندرت دارای پیامد هـای ناخوشایند است
و با چیزهای عجیب زیادی در گوشهوکنار میتوان بازی کرد. در چنین شرایطی، بـه نظر میرسد اورانگوتانها ترس معمول خود از ناشناختهها را کنار میگذارند. در پژوهشی منتشرشده در نشریۀ اَمریکن جرنال آو پرایماتولوجی۲ در سال ۲۰۱۵، فان شایک و همکارانش واکنش اورانگوتانهـای وحشی و اسیر را بـه شیئی جدید مقایسه کردند.
این شیء جدیدْ سکوی کوچکی بـهشکلِ لانۀ اورانگوتان بود. درحالیکـه اورانگوتانهـای اسیر تقریباً بیدرنگ بـه شیء جدید روی آوردند، بیشتر اورانگوتانهـای وحشی، هرچند بـه حضور انسانها عادت داشتند، در طول این آزمونِ چندماهه، حتی بـه این شیء نزدیک هم نشدند. تنها یکی از آنها سرانجام جرئت کرد کـه آن را لمس کند.
این ترس از تازگی میتواند مانعی جدی در برابر خلاقیت باشد: اگر حیوانی از رویآوردن بـه چیزهای تازه خودداری کند، ابداع و نوآوری تقریباً ناممکن خواهد شد. فان شایک چنین نتیجه میگیرد: «بنابراین، از دیدگاه من، فرصتْ مادر ابداع و نوآوری است.»بـهطورِ مشابه، پژوهشها بر روی گونههـای مختلفِ پرندگان و همچنین کفتارهای خالدار نشان داده است
آنهایی کـه اشتیاق بیشتری بـه کشف چیزهای تازه دارند بـهطورِ معمول خلاقترین افراد هستند. آیا این کنجکاوی میتواند نیروی محرکۀ ظهور خلاقیت در انسانها نیز باشد؟ برای پاسخ بـه این پرسش، متخصصان اغلب تلاش کردهاند خلاقیت کودکان در حل مسئله را مورد مطالعه قرار دهند. اما چنین کاوشی با چالشهایی جدی روبهروست، بـهویژه از آنرو
کـه کودکان خیلی خلاق بـه نظر نمیرسند. در پژوهشی منتشرشده در سال ۲۰۱۱، پژوهشگران در دانشگاه بیرمنگام از کودکان بریتانیایی در سنین مختلف میخواستند تنها با استفاده از یک مفتول صاف اما خمشوندهْ سطلی از کاغذهای خودچسب را از ته حفرهای بیرون بیاورند. نُه سال قبل، در سال ۲۰۰۲، کلاغی با نام «بتی» کـه از کالِدونیای جدید۳ در قفس شده
بود با حل این مسئله بـه خبر نخست رسانهها تبدیل شد. این کلاغ با خمکردن مفتول مستقیم و تبدیل آن بـه قلاب، سطل را از درون حفره بیرون میآورد.البته سطل او پر از غذا هـای وسوسهانگیز بود. «دانشمندان از آنپس مشاهده کردهاند کـه گونۀ این کلاغ در حیات وحش، چوبها را خم میکند و قلاب میسازد.» اما این چالش، بیشتر کودکان پنجساله و حدود نیمی از کودکان هشتساله را سر در گم کرد. «مارک نیلسن»، روانشناسی در «دانشگاه کوئینزلند»،
در یک پژوهش در سال ۲۰۱۳ نشان داد کـه این تنها کودکان غربی نیستند کـه در حل این مسئله با مشکل رو بـه رو هستند: این مسئله برای کودکان «قبایل بدوی بوشمن» در آفریقای جنوبی نیز درست بـههمین اندازه دشوار است.عملکرد کمفروغِ کودکان در چالش قلاب و سطل، شاید تا حدودی ناشی از شرایطی باشد کـه آزمایشات تحت آن اجرا شده است.
یک پژوهش آزمایشی منتشرشده در نشریۀ فیلاسفیکال ترنزاکشنز آو دِ رویال سوسایتی بی۴، در اوایل امسال در «موزۀ کودکان پیتزبورگ» انجام شد، جایی کـه کودکان بـه اکتشاف و دستکاری فعالانۀ ابزارآلات تشویق میشوند. کودکان ۴ تا ۵ ساله در این آزمایش بـهطورِ چشمگیری از کودکان مورد آزمایش در پژوهشهـای قبلی عملکرد بهتری داشتند؛
و هنگامی کـه محقق شگردِ قلاب را بـه آنها نشان میداد، گاهی ابراز شگفتی میکردند کـه خم کردن مفتول مجاز شمرده میشود.«اما، ما در واقع برای اطمینان بیشتر بـه یافتههـای خود، بـه نمونۀ آماری بزرگتری نیاز داریم»، این دیدگاهِ «کیمبرلی شریدان»، روان شناس آموزش در «دانشگاه جورج میسون» است کـه این آزمایش را همراه با «اَبیگیل کونوپاسکی» از دانشگاه مذکور رهبری کرده است.
سرنخِ جدیدی در رابطه با معمایِ خلاقیت در چهاردهم سپتامبر بـه دست آمد. در این تاریخ، «کریستیان روتز» از «دانشگاه سن اندروز» در اسکاتلند و همکارانش، در نشریۀ نیچر اعلام کردند کـه گونۀ دیگری از پرنده، کلاغ هاوایی یا «آلال»، نیز ابزار میسازد و بـه کار میبرد. اگر چه این پرنده در حیات وحش منقرض شده است، تقریباً همگی پرندگان اسیر بالغ
و حدوداً نیمی از پرندگان اسیر جوان کـه دانشمندان مورد آزمایش قرار دادند، از چوبها و دیگر اشیا برای بازیابی غذا از محلهـای پنهان استفاده میکردند، آنها برای این هدف اغلب در ابزارها تغییر شکل ایجاد میکردند.این امر کـه تعداد بسیاری از پرندگانِ آن گونه خود بـه خود از ابزارها استفاده میکنند، در کنار این واقعیت کـه پرندگان جوان این مهارت
را بدون مشاهدۀ رفتار پرندگان بالغ توسعه میدهند، روتز را بـه این نتیجه رهنمون ساخته است کـه این رفتار شاید یکی از ویژگیهـای آن گونه باشد، و نه یک نوآوری در گذشتههـای نزدیک.با این وجود، استفاده از ابزار توسط این پرندگان شاید بـهعنوان یک نوآوری خلاقانه در گذشتههـای دور در دوران تکامل شکل گرفته باشد. پس شاید موفقیت
روزافزون پرندگانی کـه تمایل بـه استفاده از ابزار در یافتن غذا دارند، انتخاب طبیعی را واداشته است تا عوامل ژنتیکیِ زیربنای این تمایل سودمند را ترویج بخشد. در این صورت، زیستبومِ پرنده میتواند در شکلگیریِ گام نخست و خلاقانه بـهسویِ بکارگیری و دستکاریِ ابزار نقش داشته باشد: کلاغ هاوایی، بـهدلیلِ تعداد اندکِ شکارچیان یا رقبا در جزیرۀ محل سکونت خود، از آزادی یعنی فرصتِ آزمودن چیزهای جدید برخوردار بوده است.
ما می خواهیم دریابیم کـه کدام ویژگیهـای فردی میتواند تفاوتهـای بین کودکان از لحاظ توانایی آنها در حل مسئله را تبیین نماید؛ اما «جکی چپل» از دانشگاه بیرمنگام معتقد است کـه کوششهـای ما در این زمینه اغلب بینتیجه بوده است. او در این زمینه بر روی پرندگان «از جمله «بتی»» و کودکان تحقیق کرده است و در این باره چنین میگوید: «تنها سن و دایرۀ لغات بـه ما در پیشبینی موفقیت در حل مسئله کمک میکند.
یک احتمال آن است کـه فراتر از سطح خاصی از هوش، نوسان در نوآوری اغلب بـه عوامل خارجی بستگی داشته، و جستجو برای یافتن کودکان خلاق کاری بیهوده خواهد بود. این موضوع در آینده روشن خواهد شد».«جو هانریش» اعتقاد دارد کـه درستیِ احتمال فوق در واقع اثبات خواهد شد. او یک زیستشناس تکاملی در «دانشگاه بریتیش کلمبیا» است کـه بـهتازگی کتابی دربارۀ نقش فرهنگ در موفقیتِ گونۀ ما نوشته است.
وی اظهار میدارد: «از دیدگاه من، اینکـه نوآوری بـه نبوغ فردی بستگی دارد، ذهنیتی نادرست است. تاریخ نشان میدهد کـه اختراعات همواره بر مبنای یافتههـای قبلی شکل میگیرند؛ یافتههایی کـه با یکدیگر ترکیب میشوند و بهبود می یابند. بیشتر چیزهایی کـه ما بـهطورِ روزمره استفاده میکنیم، اختراعاتی هستند کـه هیچ انسانی بـهتنهایی نمیتواند در طول زندگی خود طراحی کند. این اختراعات را نباید بـهعنوان محصول مخترعینی منفرد در نظر گرفت،
بلکه آنها را میتوان بـهعنوان محصول جوامع بشری بـه شمار آورد. نوآوریها بر این امر متکی هستند کـه اشخاص از دیگران میآموزند، بدین شیوه، جامعۀ بشری همانند یک مغز جمعی عمل میکند».مایکل موتوکریشنا، روان شناسِ مدرسۀ اقتصاد لندن و همکارِ هانریش، میافزاید کـه سنجههـای هوش فردی نظیر آی.کیو میتواند تا حد زیادی محصول این تبادل
دانش با دیگر اعضای جامعه باشد. او بر این باور است کـه «بدین شیوه، ارتباط اجتماعی میتواند مادر اختراع و همچنین هوش باشد: اندازه و درهمتنیدگی جامعهْ ما را قادر میسازد با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم و اندیشههـای بیشتری را با یکدیگر بـه اشتراک بگذاریم». هانریش و موتوکریشنا، همانند فان شایک، بر این باورند کـه کاهش هزینههـای شکست،
و نه افزایش آن، بـهسود نوآوری است. موتوکریشنا میگوید: «یک تور ایمنی اجتماعی، با کاهش ریسک، میتواند نوآوری را برانگیزد.»