امروز زندگی نامه کامل حضرت محمد «ص» پیامبر بزرگ و گرامی اسلام را جمع آوری کرده ایم. حضرت محمد کـه لقب ستوده را نیز دارند، آخرین برگزیده خداوند بر روی زمین برای هدایت انسانها هستند. پیامبر اکرم در زمان اوج جهالت اعراب متولد شد ودر میانسالی بعنوان پیامبر از طرف خداوند یکتا و اعظم برگزیده شد. جبرئیل وی را در غار حرا ملاقات کرد و این وظیفه مقدس الهی رابه ایشان سپرد.
زندگی حضرت محمد «ص» از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته. انچه از مطالعه و بررسی زندگی وی در طول 63 سال در ذهن نقش میبندد، بازتابی از تصویر ظهور پیامبری الهی و سرگذشت شخصیتی اسـت كه با پشت سر نهادن دشواریهای بسیار، بیهیچ خستگی و ناامیدی بـه اصلاح جامعه، دست زد و توانست جزیره العرب را متحد كند و آماده گستردن اسلام در بیرون از مرزهای عربستان شود.
تولد پیامبر، بنابر تعداد زیادی از روایات در 17 ربیع الاول عامالفیل «570 میلادی»، یا بـه روایتی 12 همان ماه در تقویم عربی روی داد. پدر پیامبر «ص»، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هردو از قبیله بزرگ قریش بودند؛ قبیلهاي كه بزرگان آن نفوذ فراوانی در مكه داشتند و بیشتر بـه بازرگانی اشتغال داشتند. پدر پیامبر «ص» اندكی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با كاروانی بـه شام رفت ودر بازگشت بیمار شد و درگذشت.
بنابر رسمی كه در مكه رایج بود، محمد «ص» رابه زنی بنام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاك بادیه پرورش یابد. وی 6 ساله بود كه همراه مادر برای دیدار خویشان بـه یثرب «مدینه» رفت، اما آمنه نیز در بازگشت، بیمار شد و درگذشت و وی را در ابواء «نزدیك مدینه» بـه خاك سپردند. محمد «ص» از این پس در كنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت.
اما او نیز در 8 سالگی وی درگذشت. بعد ازآن اتفاق سرپرستی محمد (ص) بر عهده عمویش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستی برادرزاده اش كوششی بلیغ می كرد. در سفری تجارتی بـه شام وی را با خود همراه برد و هم دراین سفر، راهبی بحیرا نام، نشانه هاي پیامبری را در او یافت و ابوطالب را ازآن امر مطلع ساخت.
از وقایع مهم پیش از ازدواج پیامبر «ص»، شركت در پیمانی بنام «حلف الفضول» اسـت كه در آن جمعی از مكیان تعهد كردند از هر مظلومی حمایت كنند و حق وی را بستانند پیمانی كه پیامبر (ص) بعد ها نیز آنرا میستود و میفرمود اگر بار دیگر وی را بـه چنان پیمانی باز خوانند، بـه آن میپیوندد.
شهرت محمد «ص» بـه راستگویی و درستكاری چنان زبانزد همگان شده بود كه «امین» لقب گرفت و همین صداقت و درستی توجه خدیجه دختر خویلد را جلب كرد و وی را با سرمایه خویش برای تجارت بـه شام فرستاد؛ سپس چنان شیفته درستكاری «محمد امین« شد كه خود برای ازدواج با وی گام پیش نهاد، در حالی كه بنابر معروف، دستكم 15 سالی از او بزرگتر بود.
خدیجه برای محمد «ص» همسری فداكار بودو تا زمانی كه حیات داشت، پیامبر همسر دیگری برنگزید. او برای پیامبر «ص» فرزندانی آورد كه پسران همگی در كودكی درگذشتند و در بین دختران، از همه ی نامدارتر، حضرت فاطمه «س» است. از جزئیات این دوره از زندگی پیامبر « ص» تا زمان بعثت آگاهی چندانی در دست نیست.
جز آن كه میدانیم نزد مردمان بعنوان فردی اهل تأمل و تفكر شناخته شده و از خوی و رفتارهای ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود. از آداب و رسوم زشت آنان چشمگیرتر از همه ی بت پرستی بودو پیامبر «ص» ازآن روی بر میتافت. محمد «ص» اندكی پیش از بعثت، دیر زمانی رابه تنهایی در غار حرا، در كوهی نزدیک مكه به سر می برد و زمان رابه خاموشی و اندیشه میگذرانید.
گفتهاند اولین نشانههاي بعثت پیامبر «ص» به هنگام 40 سالگی او، رؤیاهای صادقه بوده اسـت، اما آنچه در سیره بعنوان آغاز بعثت شهرت یافته، شبی در ماه رمضان، یا ماه رجب اسـت كه فرشته وحی در غار حرا بر پیامبر «ص» ظاهر شد و بر او اولین آیات سوره علق را برخواند.
بنابر روایات، پیامبر «ص» به شتاب بـه خانه بازگشت و خواست كه وی را هر چـه زودتر بپوشانند. گویا برای مدتی در نزول وحی وقفهاي ایجاد شد و همین امر پیامبر «ص » را غمناک ساخته بود، ولی اندكی بعد فرشته وحی باز آمد و آن حضرت را مامور هدایت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهای دینی و اخلاقی و پاک گردانیدن خانه خدا از بتان و دلهای آدمیان از خدایان دروغین كرد.
پیامبر «ص» دعوت بـه توحید را نخست از خانواده خود آغاز كرد و اول كسی كه بـه او ایمان آورد، همسرش خدیجه و از مردان پسر عمویش علی بن ابی طالب «ع» بود كه در آن هنگام سرپرستی وی را پیامبر «ص» بر عهده داشت. دعوت آغازین بسیار محدود بود ، ولی شمار مسلمانان رو بـه فزونی داشت و چندی برنیامد كه گروه اسلام آورندگان بـه اطراف مكه میرفتند و با پیامبر «ص» نماز میگزاردند.
سه سال پس از بعثت، پیامبر «ص» دستور یافت تا همگان را از خاندان قریش گرد آورد و دعوت توحید را در سطحی گستردهتر مطرح سازد . رفتار قریشیان و بطور كلی مشركان مكه گرچه نخست با ملایمت و بیشتر با بیاعتنایی همراه بود ، ولی چون بدگویی از بتان و از آیین و رسوم پدران آنان فزونی یافت، قریشیان بر پیامبر «ص» و مسلمانان سخت گرفتند.
آنها خاصه ابوطالب عموی پیامبر «ص» را كه جداً از او حمایت میكرد، برای اذيت پیامبر «ص» در تنگنا قرار دادند. سختگیری مشركان چندان شد كه پیامبر «ص» عدة اي از اصحاب را امر كرد تا بـه حبشه هجرت كنند و بنظر میرسد كه عده اي از اصحاب نیز میان حبشه و حجاز در معاشرت بوده اند.
درسال ششم بعثت، سرانجام قریشیان پیمانی نهادند تا از ازدواج یا خرید و فروش با خاندان عبدالمطلب بپرهیزند. آنان پیمان خویش را بر صحیفه اي نوشتند و به دیوار كعبه آویختند. ازآن سوی، ابوطالب و كسانی دیگر از خاندان او نیز همراه پیامبر «ص» و خدیجه بـه درهاي معروف بـه «شعب» ابوطالب، پناه بردند.
تا جایی كه ممكن بود، نه كسی بـه آنجا می آمد و نه خود ازآن بیرون میشدند. سرانجام، پس ازآن كه خطوط آن صحیفه را موریانه از میان برده بود، قریشیان پذیرفتند كه مخالفان را رها كنند و از محاصره ایشان دست بردارند «سال 10 بعثت». اندكی پس از خروج پیامبر «ص» از شعب، دو تن از نزدیكترین یاورانش، خدیجه و ابوطالب وفات یافتند.
در شهر یثرب دو قبیله اصلی، یعنی اوس و خزرج، بیشتر اوقات باهم در جنگ و ستیز بودند و از كسی كه ایشان رابه آشتی و دوستی دعوت كند، استقبال میكردند. پیامبر «ص» اتفاقاً 6 تن از خزرجیان را در موسم حج دید و اسلام را بر ایشان عرضه كرد و آنان چون بـه شهر خویش بازگشتند، بـه تبلیغ دعوت پرداختند.
سال بعد، یعنی درسال 12 بعثت، تنی چند از اوس و خزرج، بـه خدمت پیامبر «ص» آمدند ودر عقبه، درهاي در نزدیكی مكه، با آن حضرت بیعت كردند و پیامبر «ص» نماینده اي برای ترویج و تعلیم اسلام با آنان همراه كرد. این بیعت اولین پایه حكومتی شد كه پیامبر «ص» در یثرب بنیاد نهاد. سال بعد نیز شمار بیشتری از یثربیان با پیامبر « ص» بیعت كردند و گویا در یثرب جز گروه اندكی نمانده بود كه بـه اسلام در نیامده باشند.
گرچه مذاكره با یثربیان پنهانی بود، ولی قریشیان بدان آگاهی یافتند و پس از شور درباره رسیدگی بـه كار پیامبر «ص» و مسلمانان، بر آن شدند كه از همه ی تیرههاي قریش كسانی گرد آیند و شبانه پیامبر «ص» را بكشند تا خون او برگردن كسی نیفتد. پیامبر «ص» كه از این توطئه آگاه شده بود، حضرت علی «ع» را بر جای خویش نهاد و خود بـه شتاب، در حالی كه ابوبكر نیز با او همراه شده بود، بـه سوی یثرب روان شد.
خروج پیامبر «ص» از مكه كه ازآن بـه هجرت تعبیر شده، نقطه عطفی در تاریخ زندگی آن حضرت و نیز تاریخ اسلام اسـت؛ زیرا ازآن پس پیامبر «ص» در رأس حكومتی قرار گرفته بود كه می بایست بر مبنای شریعتی آسمانی جامعهاي نوین بنا نهد. گسیل داشتن كسانی برای تبلیغ اسلام بـه میان قبایل و هجرت پیامبر «ص» از مكه بـه مدینه، نزد مسلمانان با اهمیت بسیار تلقی شد، تا بدانجا كه مبدا تاریخ ایشان قرار گرفت.
سرانجام پیامبر «ص» در ماه ربیع الاول سال 14 بعثت بـه یثرب رسید؛ شهری كه ازآن پس بنام آن حضرت، مدینه الرسول یا بـه اختصار مدینه نام گرفت. آن حضرت نخست در جایی بیرون شهر، بنام قبا درنگ فرمود و یثربیان بـه استقبال او شتافتند. پس از چند روزی، بـه شهر در آمد ودر قطعه زمینی خشك، مسجدی بـه دست خود و اصحاب و یارانش بنا كرد كه بنیاد مسجد النبی كنونی در مدینه منوره اسـت.
روز بـه روز بر شمار مهاجران افزوده می شود و انصار «كه اینك بـه ساكنان پیشین یثرب اطلاق میشد» آنان را در منزل خویش جای می دادند. پیامبر «ص»، نخست میان انصار و مهاجران پیمان برادری برقرار كرد و خود علی بن ابی طالب «ع» رابه برادری برگرفت. مدتی پس از ورود بـه مدینه، پیامبر «ص» با اهالی شهر، حتی یهودیان پیمانی بست تا حقوق اجتماعی یكدیگر را رعایت كنند.
درسال دوم هجرت، مهم ترین برخورد نظامی مسلمانان و مشركان مكه پیش آمد: در نبردی كه بـه بدر معروف شد، با آن كه عده مسلمانان كمتر از مكیان بود، توانستند پیروزی را ازآن خود كنند و از مشركان بسیاری كشته و اسیر شدند و دیگران نیز گریختند. پیروزی در بدر ، بـه مسلمانان روحیه بخشید، اما در مكه همگی داغدار و عصبانی از شكست ودر اندیشه انتقام بودند.
درسال سوم هجرت، قریشیان از قبایل متحد خود بر ضد مسلمانان یاری خواستند و با لشكری مجهز بـه فرماندهی ابوسفیان، بـه سوی مدینه بـه راه افتادند. پیامبر «ص» نخست قصد داشت در مدینه بماند، ولی سرانجام بر آن شد تا برای مقابله با لشكر مكه از شهر بیرون رود.
در جایی نزدیك كوه احد، دو لشكر با یكدیگر رو بـه رو شدند و با اینكه نخست پیروزی با مسلمانان بود، ولی با ترفندی كه خالد بن ولید بـه كاربرد و با استفاده از غفلت گروهی از مسلمانان، مشركان از پشت هجوم بردند و بـه كشتار آنان پرداختند. دراین جنگ حمزه عموی پیامبر «ص» بـه شهادت رسید، پیامبر «ص» خود زخم برداشت و شایعه كشته شدن او نیز موجب تضعیف روحیه مسلمانان شد.
سال پنجم هجرت بـه اتمام نرسیده بود كه خطر بسیار بزرگی پیامبر «ص» و مسلمانان را تهدید كرد. قریشیان مكه و یهودیان رانده شده بنینضیر و دیگر هم پیمانان ایشان بر ضد پیامبر «ص» متحد شدند و با لشكری گران كه شمار سپاهیان آنرا تا 10 هزار گفتهاند، بـه سوی مدینه بـه راه افتادند.
چون خبر بـه پیامبر «ص» رسید، بنا بر روایت مشهوری، بـه پیشنهاد سلمان پارسی بـه حفر خندق در اطراف مدینه امر فرمود. بدین ترتیب، چون لشكر كفار بـه مدینه رسید، با این تدبیر جدید جنگی رو بـه رو شد ودر طول روزهایی كه دو لشكر در برابر هم صف آراسته بودند، تنها درگیری هایي پراكنده رخ داد. سرانجام، پس از 15 روز ، لشكر كفار بینتیجه بازگشت و مسلمانان بـه زندگی عادی خود برگشتند.
دراین سال پیامبر «ص» و مسلمانان قصد كردند كه برای اجرای مراسم حج بـه مكه روند و بهمین منظور بـه سوی مكه بـه راه افتادند. قریشیان بر منع ورود پیامبر «ص» هم داستان شدند و كسی را نزد آن حضرت روانه كردند و وی را از قریشیان بیم دادند، ولی پیامبر «ص» تاكید كرد كه قصد جنگ ندارد و حرمت خانه خدا را واجب میداند و حتی فرمود كه حاضر اسـت برای مدتی با قریشیان در صلح شود.
قریشیان نخست هم رای نبودند، ولی سرانجام كسی را برای عقد قرار داد صلح نزد پیامبر «ص» فرستادند. بر مبنای این، میان پیامبر «ص» و قریشیان 10 سال صلح و متاركه جنگ اعلام گردید و شرط شد كه پیامبر «ص» از ورود بـه مكه تا سال آینده خودداری كند.
پیامبر «ص» درسال هفتم هجرت تصمیم بـه دعوت فرمانروایان و پادشاهان ممالک اطراف گرفت. سپس نامههایي بـه امپراتور روم شرقی، نجاشی و نیز امیر غسانیان شام و امیر یمامه فرستاد. در همین سال پیامبر «ص» بر یهودیان خیبر پیروز شد كه پیش ازآن چندین بار با دشمنان بر ضد او هم پیمان شده بودند و آن حضرت از جانب ایشان آسوده خاطر نبود.
قلعه خیبر كه در نزدیكی مدینه واقع شده بود، بـه تصرف مسلمانان در آمد و پیامبر «ص» پذیرفت كه یهودیان بـه كار زراعت خویش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشی بـه مسلمانان بپردازند، پیامبر «ص» بـه مدینه بازگشت، اما گسیل داشتن سپاهیان و كاروانها بـه اطراف و اكناف ادامه داشت.
درسال هشتم هجرت قریشیان پیمان خودرا شكستند و شبانگاه بر طایفهاي كه با مسلمانان هم پیمان بودند، هجوم بردند. بدین سبب، پیامبر «ص» با سپاهی انبوه قصد مكه كرد و شب هنگام بیرون مكه اردو زد. ابوسفیان، بزرگ مشركان بـه شفاعت عباس عموی پیامبر «ص»، نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام كرد و پیامبر «ص» خانه وی را جایگاه امن قرار داد.
لشكر اسلام بیمقاومتی وارد مكه شد و پیامبر «ص» بلافاصله فرمان عفو عمومی صادر كرد و خود بـه درون كعبه شد و خانه را از بتان پاك فرمود. آن گاه بر بلندی صفا نشست و همگی مردم با او دست بیعت دادند. هنوز 15 روز از اقامت پیامبر «ص» در مكه نگذشته بود كه عده اي از طوایف پرشمار و مسلمان نشده جزیره العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند.
پیامبر «ص» با لشكری انبوه از مسلمانان از مكه بیرون آمد و چون بـه جایی بنام حنین رسید، دشمنان كه در درههاي اطراف كمین كرده بودند، بـه تیراندازی پرداختند. شدت تیرباران چنان بود كه سپاه اسلام روی بـه عقب نهاد، گروهی اندك بر جای ماندند، ولی سرانجام گریختگان نیز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و انها را شکست دادند.
در تابستان سال نهم هجرت بـه پیامبر «ص» خبر رسید كه رومیان لشكری ساخته اند و قصد حمله بـه مدینه دارند . پیامبر «ص» و مسلمانان بـه مقابله رفتند تا بـه تبوك رسیدند، ولی جنگی رخ نداد و پیامبر «ص» پس از عقد پیمانهایی با قبایل آن حدود بـه مدینه بازگشت. پس از این ماجرا كه بـه غزوه تبوك شهرت یافت.
در اوایل سال 11 هجرت بیماری و رحلت پیامبر «ص» پیش آمد. وفات پیامبر «ص» در 28 صفر سال 11 هجرت، یا بـه روایتی در 12 ربیع الاول همان سال در 63 سالگی روی داد. در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه «ع» كسی زنده نبود. دیگر فرزندانش، از جمله ابراهیم كه یكی دو سال پیش از وفات پیامبر «ص» بدنیا آمد، همگی در گذشته بودند.
پیكر مطهر پیامبر «ص» را حضرت علی «ع» بـه یاری چند تن دیگر از خاندان او غسل داد و كفن كرد ودر خانهاش « كه اینك داخل در مسجد مدینه اسـت» بـه خاك سپردند.
ویژگی هاي اخلاقی پیامبر اسلام «ص» مثال زدنی اسـت. ایشان رحمة للعالمین بوده و برای تکمیل مکارم اخلاقی نازل شدهاند. ناگهان کبوتری سپید با بالهاي یاقوتی نزدیکش آمد. پرهای خود راکه از ابریشم نرم تر بود بـه پهلوی آمنه مالید. دردی کـه در او بود آرام گرفت. پسری بدنیا آورد؛ سرش در مقابل آفریدگار بـه سجده و دستهایش رو بـه آسمان بود.
پیامبر اکرم اقیانوس بیکران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان میدهد کـه رفتارش پر از زیباییهاست. پیامبری کـه رحمة للعالمین اسـت و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده اسـت. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانهاش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها بخاطر رضایت پروردگارش بود.
در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تـو صیف نیست زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی باهم ندارند جز بـه تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و فروتنترین مردم بود، آنقدر مهربان و نازک دل بود کـه همه ی مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند.
در امانت داری سرآمد همه ی بودو در راستگویی از دوران جوانی لقب امین بـه او داده بودند. در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، بـه پیمانش وفادار بودو عفت کلام آن حضرت سر مشق همه ی نیکان بود. خوبیها و فضایل و زیباییهاي آن حضرت آنقدر فراوانند کـه برشمردن تمام ویژگی هاي اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار اسـت و ذکر همه ی آنها دراین مختصر نمی گنجد.
خلق و خوی پیامبر اکرم «ص» آنقدر نرم بوده مردم وی را برای خویش هم چون پدری دلسوز و مهربان میدانستند، همه ی مردم نزد او از نظر حقوق دریک درجه قرار داشتند. پیامبر بـه کسی خیره نمیشد و نگاه خودرا میان اصحابش تقسیم مینمود و بـه این و آن برابر نگاه می کرد. آن حضرت هیچگاه با چشم و ابرو اشاره نمیکردند. با هیچکس، سخنی کـه مورد پسندش نبود بیان نمی کرد.
خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی کرد، از انچه نمی پسندید تغافل میفرمود ودر عین حال کسی را از خود دلسرد نمیساخت و دیگران راکه بدان مایل بودند ناامید و دلسرد نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی بـه خنده می افتادند، پیامبر اکرم «ص» نیز می خندید و از انچه کـه اظهار شگفتی میکردند، پیامبر هم حيرت زده می شد. پیامبر خودرا از سه چیز محفوظ میداشت:
= مجادله کردن
= پرگویی
= کارهای بیهوده
پیامبر «ص» هیچگاه بخاطر دنیا و انچه مربوط بدنیا بود، عصبانی نمیشد و چون غضبناک میگشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی کـه وی را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود عصبانی نمیشد. نقل شده اسـت کـه پیغمبر خدا«ص» وقتی غضب میفرمود اگر ایستاده بود مینشست واگر نشسته بود بـه پشت میخوابید تا غضبش ساکن میشد.
از ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» این بود کـه نعمتهاي الهی را بزرگ میانگاشت گرچه بسیار اندک بودو هرگاه در مجلسی حاضر می شد ابتدا میفرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تـو راست. گواهی دهم کـه معبودی جز تـو نیست. از تـو آمرزش می خواهم و بـه سوی تـو بازگشت می کنم.
رسول گرامی اسلام برای خدا ودر راه اجرای رسالت خویش، اذيت و اذیتهاي فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش مجروح شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را لعنت کند، ولی فرمود: «لعنت کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایشگر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.» در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می کرد.
در مقابل سخنان خشن و تند و سوال هاي مردم تحمل بـه خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب میراندند کـه مزاحم پیامبر نشود ناراحت میشد و میفرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمیداد کسی وی را بسیار ستایش کند کلام هیچکس را قطع نمیکرد مگر آنکه از حد خود تجاوز مینمود دراین صورت یا برمی خاست یا وی را از ادامه سخن نهی میفرمود.
امیرالمومنین «ع» میفرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگهداریاش دراین بود کـه توجه و نگاههاي خود و گوش دادن بـه سخنان ایشان رابه همه ی مجلسیان یکسان تقسیم میکرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود کـه نه چیزی وی را عصبانی مینمود و نه وی را از جای در میبرد.
حذر «و پرهیز» او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران بـه او اقتدا کنند و ترک زشتیها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی کـه موجب اصلاح امت بودو اقدام بر آنچه کـه خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم میآورد. امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خودرا نگاه میداشت مگر در مواردی کـه سخن گفتن ضروری بود.»
از دیگر ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری میگوید : «رسول خدا «ص» از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش میشد فهمید» «مکارم الاخلاق :ص49»
از ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» این بود کـه بر روی زمین می نشست و غذا می خورد و همانند بندگان مینشست و با دست خود کفش خودرا وصله میزد و جامه خودرا با دست میدوخت و بر دراز گوش لخت سوار می شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می کرد «نهج البلاغه :ص301».
با دیگران انس میگرفت و بین دیگران الفت برقرار میکرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی میداشت و آنرا تقویت میکرد، و زشت را بسی نازیبا میشمرد و آنرا نکوهش میکرد.
از دیگر ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمیکرد کـه مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، بـه در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمیکرد و ازآن تجاوز نمیفرمود.
آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی بـه کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: بـه ایشان دشنام مدهید کـه اینکار شـما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را اذيت میدهد، آگاه باشید کـه بددهنی، فرو مایگی اسـت. ایشان هم چنین میفرماید: بـه کسی دشنام مده، اگر دیگری بـه دروغ بـه تـو دشنام داد، تـو وی را بـه چیزی کـه می دانی بددهنی نکن. دراین صورت، پاداش ازآن تـو و گناه ازآن اوست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس ازآن نیز میان همگان بـه «امین» معروف بود. خود می فرمود: سه چیز اسـت کـه آفریدگار اجازه شکستن آنها رابه کسی نداده اسـت. یکی از آنها، بازپس دادن امانت بـه صاحبش اسـت؛ چـه نیکو کار باشد چـه گنهکار. در حدیثی از ایشان میخوانیم «امانت رابه کسیکه تـو را امین قرار داده اسـت، باز پس ده و بـه کسیکه بـه تـو خیانت کرد، خیانت مکن».
حق گرایی یکیدیگر از ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» اسـت. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمیگفت و حق را اعمال میکرد، گرچه در ظاهر بـه ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت بـه یارانش سفارش می کرد: «سخن حق را از هر کـه شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چـه دوست نزدیک تـو باشد». بر دسته شمشیر اش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چـه «در ظاهر» بـه زیان تـو باشد».
پیامبر رحمت، هم خود آراسته بـه عفو بودو هم دیگران رابه گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یک دیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند». هرگز در ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» دیده نشد کـه بخاطر خویش از کسی انتقام گرفته باشد.
گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بودو در هر مجلسی امت خود رابه عفو دیگران فرمان می داد: «مردی بخاطر خدا از ستمی کـه بر او رفته اسـت نمیگذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندیاش بیفزاید» و بـه همه ی سفارش می کرد هم دیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» بود.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بودو قافله سالار دین باوری. ایشان میفرمود: «دین باور قدرتمند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوبتر اسـت». این بزرگوار در حدیثی میفرماید: «سزاوار اسـت در دین باور هشت ویژگی باشد:
1 آرامش در آشوبها
2 شکیبایی در ناگواریها
3 سپاسگزاری در آسایش
4 قناعت بـه آنچه خدای والا روزیاش کرده اسـت
5 ظلم نکردن بر دشمنان
6 تحمیل نکردن بر دوستان
7 پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت بـه خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه ی داناتر ودر اطاعت از خداوند از همه ی نیرومندتر ودر پرستش خدا شکیباتر و محبتش بـه خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه ی زیادتر بود. انقدر بـه نماز میایستاد کـه کف پاهایش از کثرت نماز شکافته میشد. وقتی بـه نماز میایستاد اشکهایش روان می شد. از صدای گریه ونالهاش زمینی کـه روی آن نماز میخواند می لرزید.
ایمان هیچ بنده اي پابرجا و راست نخواهد شد، مگر این کـه دلش راست شود ودلی بـه راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» این بود کـه در همه ی حال مراقب زبان خویش بود. ایشان میفرماید: «بنده بـه اوج ایمان نمی رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل اسـت: «مـن ضامن خانه اي در بالای بهشت، خانه اي در میانه بهشت و خانه اي در ورودی بهشت برای کسی هستم کـه ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکتهاي کـه هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، بـه کدورتها و گسستن دوستیها میانجامد.
هدیه
هدیه دادن یکی از ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» بود. ایشان نه تنها مردم رابه هدیه دادن متقابل فرمان میداد، بلکه می فرمود: «بـه کسیکه بـه تـو هدیه نمی دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینهها را میبرد و دوستی را تجدید و تثبیت می کند». از رسول خدا «ص» در حدیثی نقل اسـت: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. مـن اگر می خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری میدادم».
پیامبر گرامی دندانهایش را مسواک میکرد و بوی خوش بکار میبرد، بـه طوریکه از دور نیز بوی خوش وی را در مییافتند. شخصی کـه با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود بـه نیکی شناخته میشد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز بـه مشام می رسید.
مهربانی از ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» بود کـه بسیار نمود داشت. رسول اکرم «ص» آنقدر مهربان بودند کـه برای این کافرهایی کـه مسلمان نمیشدند نیز غصه می خوردند. تا آنجایی کـه در قرآن آمده: «مثل این کـه می خواهي خودت را برای این ها هلاک کنی». پیامبر میخواست کـه همه ی عالم بـه نور برسند.
رسول خدا «ص» کـه علمش از وحی الهی ماخوذ بودو روحش بـه قدری بزرگ بود کـه یک تنه غلبه بر روحیات میلیونها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت بـه وجود شریفش شد پادشاه دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه ی کس بیشتر بود. کراهت داشت کـه اصحاب برای احترام او بپا خیزند. وقتی وارد مجلس میشد پایین مینشست.
روی زمین طعام میل میفرمود و روی زمین مینشست، بـه فقرا بـه دو دست خود عطا میفرمود. بیشتر بـه حالت تواضع می نشست. یعنی زانوانش رابا دو دست بغل می کرد و تا اخر مجلس مینشست. هیچ گاه دیده نشد در بین یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو بـه قبله مینشست. هر کس راکه بر وی وارد می شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی کـه از بستگان او هم نبودند جامهاش را برای نشستن میگستراند.
گلیم را زیر پای کسی میانداخت کـه بر وی وارد شده بودو اگر آن فرد نمیپذیرفت ان قدر اصرار میکرد تا بپذیرد. از ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» بود کـه در کار خانه با اهل خانه خود شرکت میکرد. و بـه دست مبارک گوسفندان را میدوشید. جامه و کفش خودرا میدوخت وبا خادم خود آسیاب می کرد وخمیر مینمود. با فقرا و مساکین مجالست میکرد و همغذا میشد.
احترام گذاشتن بـه دیگران از دیگر ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» بود. ایشان با هر کس کـه دیدار می کرد در درود گفتن سبقت میجست. هر کس برای کاری درکنار او بود صبر میکرد تا وی جدا شود. بـه هر یک از یارانش کـه بر می خورد دستش را برای مصافحه دراز میکرد و آنگاه دست وی را می گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو میبرد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او مینهاد.
اگر بـه نماز ایستاده بودو کسی برای کاری نزد وی میآمد نمازش را زودتر تمام میکرد و آنگاه رو بـه شخص کرده میگفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت وی را روا می کرد دوباره بـه نماز میایستاد. هر کس بـه سخن پیامبر گوش میسپرد گمان می برد کـه وی درنظر پیامبر گرامیترین مردمان اسـت تا آنجا کـه هر کس در محضر او مینشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می شد.
شجاعت و مهربانی توام
او دلیرترین مردم بودو در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایمتر و نسبش پاک بود. هر کس کـه وی را میدید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می شد. هر کس با او رفت وآمد می کرد دوستش میداشت. او از تمام مردم بخشندهتر ودر گفتار راستگوتر ودر پناه دادن وفادارتر از همه ی بود.
از دیگر ویژگی هاي اخلاقی پیامبر «ص» بخشندگی ایشان بود. روزی مردی بـه نزدش آمد و چیزی تقاضای کرد. پیامبر آنقدر بـه وی گوسفند بخشید کـه میان دو کوه را پر کرد. آن مرد بـه سوی قبیلهاش بازگشت و گفت: اسلام آورید کـه محمد آنچنان می بخشد کـه گویی بیمی از تنگدستی ندارد. او هر منکری را زشت میانگاشت و بـه هر خوبی فرمان میداد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و درودها باد.