پارس ناز پورتال

موفقیت یک رابطه شاد بستگی به خودتان دارد

موفقیت یک رابطه شاد بستگی به خودتان دارد

موفقیت یک رابطه شاد بستگی به خودتان دارد 

بدبختانه بیشتر افراد در رابطه به رفتارهای خودشان دقت نمی‌کنند و بیشتر به تحیلی و نقد رفتارهای طرف مقابل می‌پردازند.همه ي ما یک صدای درون داریم که دائما در حال ارزیابی و انتقاد از کارها و رفتارهایمان هست. و این صدای باطنی ماست که تعیین میکند چطور خود ما را ببینیم و چطور با خود ما رفتار کنیم.

 

مدت ها بود که صدای درون من مانند یک قلدر زشت همۀ وقت} و همۀ جا دنبالم بود. یادم می‌آید که بعنوان یک جوان همۀ وقت} در پریشانی و نگرانی به سر می بردم و با وجو اینکه اطرافیانم مرا دوست داشتند احساس ناامنی و غصه میکردم. در واقع این صدای درونم بود که چنین احساسات منفی را در من ایجاد کرده بود.

 

صدای درونم همه ي وقت به من می گفت; تو مفید نیستی تو جذاب نیستی تو نباید این احساس یا آن احساس را داشته باشی! حتی اگر دیگران بگویند که برایشان مهم هستی اینجور نیست! آنها می‌خواهند به تو صدمه برسانند و تو را طرد کنند چون تو مفید نیستی این افکار خودکار وار در ذهنم می پیچید و احساس ناامیدی و افسردگی به من می داد.

 

به همین دلیل هیچگاه نمی توانستم به خودم اعتماد کنم و تصمیم هاي درستی بگیرم. حتی به دیگران هم نمی توانستم اعتماد کنم. به علاقه همسرم نسبت خودم تردید داشتم. احساس حسادت میکردم و همۀ وقت} دنبال علتی برای از میان بردن اضطرابم داشتم.

 

در واقع در زندگی من سه نفر وجود داشت; خودم, همسرم و صدای درونم. همین باعث شد دلنازک تر شوم و بیش از اندازه در زندگی به همسرم متکی باشم و شادی من در گرو کارهای او باشد. در نهایت ارتباط ناسالمی بین ما شکل گرفت که بار سنگینی را به دوش همسرم انداخته بود.

 

کلید داشتن ارتباط تندرست

اما زمانی که صدای درونم را شناختم, وی را زیر سوال بردم و صدای حمایتگر را جایگزینش کردم همه ي چیز در زندگی تغییر کرد. زمانی که با خودم شروع به گفتن حرف هاي انگیزشی کردم متوجه تغییرات بزرگی در خودم شدم. می توانستم بدون ترس و وحشت تصمیم گیری کنم. می توانستم از خودم تعریف کنم و قدرت هایم را ببینم. می توانستم در کنار دیگران شاد باشم.

 

خلاصه تر بگویم دوست خوبی برای خودم شدم و به همین علت توانستم ارتباط خوبی هم با همسرم داشته باشم. دیگر بیش از اندازه به همسرم وابسته و صدمه پذیر نبودم و احساس امنیت می‌کردم.برای اینکه شما هم بتوانید به این موفقیت برسید باید این گام ها را بردارید.

 

از منتقد باطنی تان مطلع باشید
وقت آن رسیده که صدای درونتان را بشناسید و مشاهده نمایید چه چیزهایی را هرروز برای شما تکرار می‌کند. در غیر اینصورت نمی‌توانید صدای درون خود را به یک دوست تبدیل کنید. آیا صدای درون شماالهام بخش هست یا ناامید و دلسردتان میکند؟ آیا شما را می ترساند یا حس خودباوری میدهد؟ آیا به شما میگوید ارزشمند هستید یا بی اعتبار؟

 

منتقد باطنی را به بحران بیندازید و نگذارید شما را شکست دهد
زمانی که با صدای درون و غرولندهایش آشنا شدید می‌توانید آن را زیر سوال ببرید. وقتی وی را زیر سوال ببرید متوجه میشوید که برای هیچکدام از حرف هایش علت و مدرک خاصی وجود ندارد. تنها علتی که وجود دارد یقین کورکورانه خود ما هست.

 

سوالاتی که می‌توانید از صدای درونتان بپرسید;

چه علت و مدرکی برای این طرز فکر وجود دارد؟
آیا این تنها یک طرزفکر هست یا یک واقعیت؟
آیا این یقین من بر پایه احساسم شکل گرفته هست؟
اگر یکی از دوستانم هم چنین طرز فکری داشت به او چه می‌گفتم؟

 

احساسات را پیچیده نکنید
بزرگترین علت اختلال بیشتر ما پیچیده کردن احساساتمان هست. احساس را میتوان با یک کلمه توضیح داد مانند; پریشانی, خوشحالی, ناراحتی و.. اما طرز فکر, ارزیابی ما از تجربیات در یک یا چند جمله طولانی هست. منتقد باطنی از این پیچیدگی علیه شما بهره گیری می‌کند و به محض اینکه دچار احساس پریشانی می‌شوید

 

بیدار می‌شود و شروع می‌کند به گفتن اینکه یک مشکلی در شما هست. در حالی‌که در واقع هیچ مشکلی وجود ندارد. گاهی اوقات تجربه کردن احساسات ناخوشایند هم لازم هست و به این معنی نیست که شما کاری را اشتباه انجام داده اید و یا آدم بدی هستید.

 

با این دیدگاه میتوانید در برابر منتقد درون از خودتان دفاع کنید. بعنوان مثال با خودتان بگویید; فلان رخداد افتاده و همین اکنون من ناراحتم. مشکلی با این احساس ندارم چون گذراست. احساس ناراحتی من علت اشتباه در من و کارهایم نیست.با به کار بردن این جملات خودتان را از افکار منفی دور میکنید.

 

باید ارتباط را بسازید و این یک شبه رخداد نمی افتد
عملی کردن کارهایی که تا اینجا توضیح دادم کمی زمان می‌برد. چون سال هاست که به صدای درونتان گوش می‌دهید و به قدری اینکار را تکرار کرده که بخشی از وجود شما شده. پس برای رویارویی با آن به کمی تمرین و زمان نیاز دارید.هم چنان که این تمرین ها را انجام میدهید تا ارتباط خودتان با خودتان را مفید کنید می‌توانید از ارتباط اي که با همسرتان دارید هم لذت ببرید.

 

به جای اینکه دائم در این فکر باشید که خودتان چه حسی نسبت به خودتان دارید یا دیگران چه احساسی نسبت به شما دارند از لحظاتی که در کنار همسرتان می گذرانید لذت میبرید.به جای شک و حسادت, اعتماد و امنیت در ارتباط شکل میگیرد.وقت آن رسیده که با خودتان دوست باشید چون تنها در این صورت هست که میتوانید دوست خوبی برای همسرتان باشید.