و متعجب هستند كه چرا عدهای از جوانان برای فراگرفتن این حرفه چهار سال در دانشگاه تحصیل میكنند در حالی كه بسیاری از عكاسان موفقی كه آنها میشناسند، این حرفه را نسل در نسل فراگرفتهاند و اصلاً تحصیلات دانشگاهی ندارند.
اما استادان و دانشجویان رشته عكاسی نظری متفاوت دارند. آنها معتقدند كه استودیوهای عكاسی به "حرفه عكاسی" میپردازند در حالی كه دانشگاهها "هنر عكاسی" را آموزش میدهند. دانشجویان رشته عكاسی با علوم و فنون مختلفی در زمینه عكاسی آشنا شده و همچنین رشتههای مختلف عكاسی را از قبیل عكاسی خبری، تبلیغاتی، علمی، طبیعت و پرتره آموزش میبینند.
البته این اطلاعات خیلی جامع و عمیق نیست چون هریك از رشتههای فوق، خود دنیای گستردهای دارد كه نمیتوان طی چهار سال با آنها آشنا شد و اصلاً یك عكاس نمیتواند با تمامی این رشتهها و تجهیزات مربوط به آنها به خوبی آشنا گردد. در ضمن دانشگاه تنها راه دستیابی به اطلاعات علمی، فنی و هنری مورد نظر در رشته عكاسی نیست.
اما یك دانشجوی عكاسی میتواند طی مدت كوتاهتری این اطلاعات را كسب كند؛ یعنی معلوماتی را كه یك عكاس تجربی طی مدت طولانی به دست میآورد، یك دانشجو در مدت چهار سال آموزش میبیند. در واقع یك عكاس به ثبت و گزینش لحظههایی از زمان میپردازد كه دربردارنده نمایشی از حالات انسانی، پدیدههای علمی، مناظر طبیعی یا هر موضوع دیگری است كه قابل ثبت بر روی نوار حساس فیلم میباشد.
این گزینش از یك سو برپایه شناخت فرهنگ جامعه و شناخت عمومی هنرها استوار است و از سوی دیگر بر انتقال و تطبیق آنها با فنشناسی و علوم مربوط به عكاسی تكیه دارد و مهمترین كار عكاسی عبارت است از تلفیق به جا و درست این دو با یكدیگر. چرا كه فنشناسی در عكاسی به ساخت قالب اصلی عكس كمك میكند و شناخت فرهنگ، جامعه و هنر به ساخت محتوای كار یاری میرساند.
چون عكاسی مثل نقاشی نیست كه در خانه بنشینیم و هرچه دلمان خواست نقاشی كنیم و حتی در تابستان، پاییز را بكشیم بلكه عكاسی شكار لحظهها است پس باید در ساعات مختلف شبانهروز در مكانهای متفاوت حضور داشت تا بتوان لحظه مورد نظر را شكار كرد.
و بالاخره یك عكاس باید اطلاعات عمومی خوبی داشته باشد؛ یعنی باید شعر بخواند، داستان بخواند، روزنامه بخواند تا بفهمد در كجا و در چه زمانی زندگی میكند چون عكاسی كه در زمان حال نباشد، نمیتواند عكس بگیرد.