بابک جهانبخش یکی از خواننده های پرکار و قدیمی پاپ ایران هست که ترک های ماندگار و زیبای بسیاری را در کارنامه هنری خود دارد. سن شناسنامهاي او فاصله چندانی با چهل سالگی ندارد اما سن ظاهری او بسیار کمتر نشان میدهد. دلیلش ظاهر پرنشاط و با انرژی هست که دارد و اخلاق او هم بـه همین شکل هست.
اما می گوید که برای فرآوری آثارش بـه آن سن شناسنامهاي خودش نگاه میکند و دیگر میـــخواهد کارهایی با فضاهای متفاوت یا حتی تلفیقی بخواند.اما بـه هرحال هنوز هم «بابک جهانبخش» در کنار کارهای احساسی و آرامش، قطعات ریتمیک هم می خواند. بـه طور کلی بابک جهانبخش با لحن و مدل احساسی کارهایش شناخته میشود
و در آستانه ورود بـه سیزدهمین سال فعالیت حرفهاي خودش هست. فعالیتی که بـه دو بخش مهم تقسیم میشود و 7 سال دوم آن فعالتر بود. هفت سالی که با فرآوری قطعه هیتی نظیر من و بارون، مشارکت با ارکستری متشکل از نوازندگان مطرح و مشارکت با یک تهیهکننده اثبات همراه بود.
اتفاقاً یکی از مباحث اصلی گپ مفصل ما با بابک جهانبخش درمورد ماندگاریاش در بازار موسیقی و همچنین بررسی علل حذف برخی خوانندههای دهه هشتاد از عرصه رقابت بود. حدود یک ساعت و نیم با این خواننده گپ زدیم و بـه جز این، از مباحث دیگر نظیر خوانندههای پرفروش بازار، تغییر سبک، گرایشش بـه موسیقی سنتی و حکایت توصیه بازیگریاش در سریال «عاشقانه» گفتگو کردیم.
او در یکی از آخرین روزهای فصل تابستان بـه همراه تهیهکننده آثار و مدیر برنامهاش «محمدرضا خانزاده»، مدیر شرکت اکسیر مدرن، مهمان دفتر سایت «موسیقی ما» بودند و حاصلش صحبتی شد که در ادامه میخوانید:
سوالی که درمورد اغلب خوانندههایي که در دهه هشتاد بـه شهرت رسیدند، مطرح مطرح میشود این هست که چرا تک تک در حال کنار رفتن از عرصه رقابت میباشند؟ درست هست که تغییر نسلها و تغییر سلایق مخاطبان را داریم اما در جهان معمولاً اینجور نیست که یک خواننده بعد 5 سال از رقابت خارج شود. این نکته را هم بگویم
که مثلا علیرضا عصار را از دهه هفتاد داریم که سال قبل هفت یا هشت سانس فروش داشت یا محمد اصفهانی هم هنوز کنسرتهایش مخاطب خوبی دارد.
آقای علیرضا عصار بـه نظر من استاد میباشند و احترام ویژهاي برای ایشان قائل هستم. اما باید این سوال را هم بپرسیم که ایشان پس از چند سال پیروز بـه فروش بلیت در این شمار سانس شدند؟ من فکر میکنم چند عامل باعث این رخداد هست. اگر دید تهیهکننده نسبت بـه خواننده، تاریخ مصرفی باشد آن خواننده سریع از بین میرود. مسأله بعدی خود خواننده هست که می تواند بـه تهیهکننده این انگیزه را بدهد که چـه نوع نگاهی داشته باشد.
یعنی میتواند یک خواننده تنبل باشد و هیچ تلاشی نکند و تهیهکننده را مجبور بـه فعالیتهای دیگر کند یا می تواند فعال باشد و خودش را در سطح بالا نگه دارد. از کار خود ما نمیخواهم مثال بزنم ولی مثلا می توانیم از «کریستیانو رونالدو» بـه عنوان یک انسان حرفهاي و درجه یک الگوبرداری کنیم.
او در زندگیاش کاملاً حرفهاي با همه ی چیز برخورد میکند چون یک ورزشکار حرفهاي هست. احساس من بر این هست که چنین عواملی بـه اتفاقی که شـما اشاره کردید بستگی دارد. دوستانی هم که از قبل و دهههای قبل هنوز در ذهن مخاطبان باقی باقیماندهاند دلیلش این هست که ما ده خواننده داشتیم و در آن زمان آسانتر می شد مطرح شد.
درمورد هنر این رفقا گفتگو نمیکنم و مثلا هنر و صدای پزشک محمد اصفهانی بینظیر هست یا آقای عصار، خاص میباشند و برای همه ی ي انها احترام قائل هستیم و اساتید ما میباشند. نکته مهم این هست که آن دوره پشتیبانی تلویزیون وجود داشت و مطرح شدن بین ده نفر آسانتر از امروز بود. در حالی که امروز اگر آهنگی را روی یک صفحه قرار دهید، دو ساعت بعد از آن صفحه می رود چون کارهای جدید لحظه بـه لحظه منتشر میشوند.
ساخت بیرویه آثار موسیقی بـه علت عدم مدیریت هم یکی از دلایل حذف بـه بازبینی برخی خوانندهها هست. در بحث ساخت بیرویه باید بگویم که اگر ما ده مدیر خوب ولی دو مدیر بد داشته باشیم، همه ی ي چیز را تحت الشعاع قرار میدهند و باعث میشود توان شـما کم شود.
نکته دیدنی این هست که مایکل جکسون بـه عنوان پادشاه پاپ جهان 5 مجموعه دارد و بابک جهانبخش 8 مجموعه رسمیدارد و دهها تکآهنگ دارد! این نشان میدهد که بازار موسیقی ما استانداردهایش را از دست داده هست.
تقریبا پاسخ سوال بعدی من را هم دادید! چون میخواستم این را بپرسم که بابک جهانبخش چگونه توانسته هنوز خودش را در عرصه رقابت حفظ کند و کنسرت داشته باشد و مجموعه منتشر کند؟
یکی از مهم ترین عوامل، مدیریت آقای «محمدرضا خانزاده» بوده هست. من و محمدرضا خانزاده در طول کار دشواری های عمده داشتیم و ناسازگاری نظرهایی هم بوده که احتمالاً شـما هم در جریان باشید ولی اصل را از بین نبردهایم.
با وجود ناسازگاری نظرهایی که بعضاً داشتیم، احترام را از بین نبردیم و تلاش کردیم مسائل را حل کنیم و با هم ترقی داشته باشیم. نه من این چند سال مشارکت و رفاقت را بـه جایی فروختم و نه ایشان نسبت بـه کارش بیغیرت بوده و همه ی وقت} با غیرت بـه این مشارکت نگاه کرده هست.
درخت در یک جا ریشه میدواند و اگر مدام جا بـه جا کنید، خشک میشود. خیلیها احتمالاً تحت تأثیر قرار بگیرند و بخواهند فضای خودشان را بهتر کنند، پس از یک دشوار کوچک تغییرات ایجاد می کنند و تغییرات بـه انها لطمه میزند. درمورد رفقا خودم باید بگویم که تغییرات عمده تهیهکننده و مدیر برنامه باعث نابودی خواننده میشود. رفاقت میشناسم که بیست مدیر برنامه عوض کرده و این فاجعه هست.
ثبات کاری جالبی در طول این سال ها داشتی. نزدیک هفت سال هست که با محمدرضا خانزاده مشغول کار هستی و حدود 6 سال هست که با این ارکستر فعالیت داری. کمی هم درمورد مدیریت خودت بر کارها بگو.
درمورد ارکستر من مدیریت خاصی انجام ندادم. سهم اکثر مدیریت ارکستر بر عهده رضا خانزاده بوده هست. تنها نکته درمورد مدیریت ارکستر توسط من این بوده که هیچ وقت نگاه از بالا نداشتم. در گروه هم «رضا تاجبخش» آدم مثبتی هست و اهل رئیسبازی نیست. بـه همین علت مشارکت بین ما تداوم پیدا کرد. در یک جای دیگر هم من با خودم کنار آمدم این بود که برای کیفیت بهتر ارکستر، اکثر خرج کردم.
در حالیکه هر خوانندهاي اگر جای من بود بابت چنین ارکستر قوی این خرج را نمیکرد. من در طول سالیان میتوانستم اکثر پول داشته باشم ولی بـه دلیل کیفیت از آن گذشتم و ناراحت نیستم چون برای کارم ارزش قائل هستم. بـه اعتقاد من هر چقدر که مشهورتر می شوید، خرجهای شـما اکثر خواهد شد. در حالیکه خیلیها فکر می کنند اگر مشهور شوند باید از جایگاه خود سواستفاده کنند و بگویند که آهنگ یا ترانه مجانی میخواهند.
روز اول که خبر فعالیت شـما با این ارکستر منتشر شد برخیها می گفتند که بابک نمی تواند با چنین گروهی کار کند چون برخی از انها پیشکسوت میباشند و سن بیشتری نسبت بـه سایر اعضا دارند.
رضا خانزاده برای حفظ گروه خیلی تلاش کرد. در مواردی من مایوس میشدم ولی من بـه گروه و رضا خانزاده اعتماد کردم. احتمالاً اگر بـه من بود با این ارکستر فقط دو سال کار می کردم. وقتی هر شخصی در یک گروه ستاره هست، خوشنودکردن همه ی کار سختی هست. در روزهای اول تنشهای بیشتری داشتیم اما در ادامه فاز همه ی تغییر کرد و شرایط بسیار مساعد شد.
در بحث تداوم فعالیتهای شـما این دیدگاه وجود دارد که میگویند مخاطب ترانهها، موسیقی و نوع خواندن بابک جهانبخش در حال کاهش هست. در عین حال مخاطب کارهایی که لحن اعتراضی دارند و صداهایی که بـه گفته مشهور کلفتتر میباشند در حال افزایش هست. خودت چـه نظری داری؟
همه ی ي میتوانند انتقاد کنند و سخن گفتن آسان هست. ایستادن روی استیج و چشم در چشم مردم خواندن، دنیای دیگری دارد. هم اکنون در نقطهاي هستم که همه ی حق دارند درمورد من نظر بدهند ولی هیچکس جای من نیست.
اگر توانستند در نقطه اي که من ایستاده ام بایستند و دوام بیاورند، آن زمان میتوان تحسینشان کرد. من مسیر خودم را طی میکنم و مخاطبم بـه اجراهایم می آید و کارهایم را میشنود و نقدها هم برایم ارجمند هست. علت اینکه سبکم را تغییر نمیدهم این هست که صدایم احساسی هست. آقای علیرضا عصار با آن صدای
حماسی خودشان یک مسیر را می روند یا آقای سالار عقیلی با آن صدای ملی در یک مسیر پیروز میباشند و من هم در این مسیر پیروز هستم. من اگر بخواهم «همه ی جان و تنم وطنم وطنم» را بخوانم روی مخاطب تأثیر نمیگذارد. اما اگر از عاشقانههای مثبت بخوانم تأثیرگذار میشود! مثلا برخی افراد هم میگویند که چرا تو کار اجتماعی نمی خوانی؟ صدای من برای خواندن کار اجتماعی مناسب نیست.
در این فضایی که ایجاد شده و بر مخاطب غالب شده احساس خطر نمی کنید؟
نه. چون وضعیت این روزهای بازار موسیقی یک موج هست. من اصلاً اهل موجسواری نیستم و مثلا اگر جام جهانی باشد آهنگ نمیخوانم یا برای تولد کسی کار فرآوری نمیکنم. نمیتوانم روی این موج ها سوار شوم چون مولف هستم و موسیقی من این هست. موسیقی پاپ یک گسترهاي دارد
که اگر بخواهید خارج از آن گستره کار ساخت کنید و متفاوت باشد مردم گوش نمیکنند. موسیقی پاپ متفاوت بدون مخاطب را چـه کسی گوش میکند؟ فکر میکنم فقط هنر هنرمند وی را بین مردم نگه نمیدارد.
بلکه باید کاراکتر داشته باشد و پرطرفدار باشد و بـه مخاطبان خود حس خوب بدهد. من روزی سه پست در شبکه های مجازی منتشر میکنم و برخی افراد میگویند چرا کلاس خودت را حفظ نمیکنی و ماهی یک پست منتشر کن! اما من همین هستم و میخواهم حال مخاطبم را خوب کنم. احتمالا یک روز صبح حال خودم خوب نباشد اما برای مخاطب آرزوی روز خوب میکنم چون وظیفه ام این هست که حال مخاطبم را خوب کنم.
این نکته را هم باید بگویم که از لحاظ فنی و موسیقی مسیرم را اشتباه نرفته ام. این همه ی ي قطعه منتشر کرده ام که همگی حرفه اي ساخت شدهاند که ممکن هست برخی از انها مورد پسند عموم نباشد یا احتمالا مخاطب، زمانی از من اشباع شود که طبیعی هست.
کارهای شخص یا گروه خاصی که آن لحن اعتراضی که گفتم دارند را پیگیری میکنید؟
کارها را بـه صورت اتفاقی میشنوم. من کسی را نمیتوانم زیر سوال ببرم چون هر شخصی جای خودش هست و خودش برای سبکش تصمیم می گیرد. اگر نظر من بـه عنوان یک مخاطب را بخواهید، طرفدار این لحن اعتراضی جدید بازار موسیقی نیستم. نمیتوانم بگویم که اشتباه میکنند یا درست هست چون تفکر من برای خودم هست و آن رفقا هم تفکر خودشان را دارند.
فکر می کنید این استایل ماندگاری دارد؟
تجربه من می گوید ماندگاری ندارد. هر چیزی که عمده شود در نگاه مردم ایران چیپ می شود. همه ی گیر شدن یک مدل موسیقی هم حدی دارد و اگر از حدی فراتر برود، از چشم مخاطب میآفتد. هنرمندان بسیار خوبی داریم که از نقطه صفر بـه صد و از صد بـه صفر می رسند.
در نقطه مقابل این رفقا هم خوانندگانی میباشند که کارهای عاشقانه ریتمیک می خوانند و از جمله انها میتوانم بـه حامد همایون یا بهنام بانی اشاره کنم. با دقت بـه اینکه همه ی ي وقت میگویند مردم ایران کارهای شاد را دوست دارند، فکر نمی کنی کار این رفقا هم ماندگار باشد؟
نمیتوانم نظر بدهم و آرزو دارم همه ی خوانندهها ماندگار باشند چون هیچکس جای دیگری نیست. اما بـه نظر من رمز ماندگاری در بازار موسیقی خوشنود کردن مخاطب عام و خاص هست. یعنی شـما باید مخاطب عام را بـه همراه مخاطب خاص داشته باشید.
کار بسیار سختی هست.
میتوانید دو قطعه نزدیک بـه بازار و دو قطعه برای مخاطب خاص منتشر کنید. اصلاً دو قطعه منتشر کنید که فقط بیست نفر شنونده داشته باشد اما مطمئن باشید که همان بیست نفر سالیان سال همراه تو خواهند بود. دو هزار نفری که بـه کنسرت من می آیند با احترام باید بگویم که بـه کنسرت دیگران هم میروند. این هم خوب هست چون از دید مارکتینگ کارساز میباشند اما از دید ماندگاری باید مخاطب خاص یا اصطلاحاً دوآتیشهها را همراه خودت داشته باشی و خوشنود کنی.
از آن دست خوانندههایي هستی که افزایش و ترویج مخاطبانش مهم نیست و دوست داری یک طیف مشخص اما مادام العمر داشته باشی. درست هست؟
ما بخواهیم یا نخواهیم مخاطب اضافه میشود. من خیلی از مخاطبانم را در کنسرت بـه دست آوردهام. یعنی خیلی ها بـه صورت گذری همراه یک دوست بـه کنسرت من آمدهاند و سپس پیام دادهاند که کارهای شـما را نشنیده بودم ولی از امشب طرفدارتان هستم. این خوب هست و شـما می توانید چنین افرادی را همراهتان داشته باشید. من اصولاً نگاه بـه لایک و فالوئر ندارم.
بـه نظرم نگاه تجاری هم نداری!
اگر بگویم نگاه تجاری نسبت بـه موسیقی ندارم دروغ هست چون کار و زندگی ام هست. من بـه کار خوب فکر میکنم و کار خوب طبیعتاً در کنارش بُعد تجاری را هم دارد. اما بـه پول فکر نمیکنم. اگر جایی بروم بخوانم بی درنگ بـه آقای خانزاده زنگ نمیزنم که فلان اجرا را چند بستی؟! چون برایم کیفیت کار اهمیت دارد.
سال قبل «محسن یگانه» قطعه «بهت قول میدم» را منتشر کرد و پرش بزرگی در جذب مخاطب و فروش کنسرتهایش داشت. بـه فکر انجام چنین کاری نیستی که تا از 2 یا 4 سانس بـه برگزاری 10 یا 20 سانس کنسرت در ماه برسی و وارد جمع رکورددارها شوی؟
قطعه «بهت قول میدم» محسن یگانه بـه نظر من یک کار فوقالعاده بود. اما درمورد کنسرتها برای اینکه فروش شـما از 4 بـه 10 سانس برسد راه های زیادی وجود دارد که باز نمیکنم. نمیخواهم خودم را در شش ماه یا یک سال تمام کنم و میخواهم آرام آرام اما همه ی ي وقت بروم.
بـه تفکرهای دیگر هم احترام میگذارم چون تصمیم گیرنده نیستیم. محسن یگانه دوست خیلی خوب من هست و شک ندارم خود محسن یگانه هم هرگز فکر نمیکرد اینکار تا این اندازه مورد پیشباز قرار بگیرد. ورژن دوم کار بهت قول میدم هم باعث شد تا تأثیرگذاری بیشتری روی مخاطبان داشته باشد. علت موفقیت قطعه بهت قول میدم، ریشه محسن یگانه بود. محسن در بین مخاطبان ریشه داشت و با یک هول کوچک مجدد بـه جایگاه خودش بازگشت.
تازگی هم که ظاهرا همدیگر را دیده بودید!
من و محسن خیلی همدیگر را میبینیم! «خنده» اما حقیقتاً او بی نظیر هست. دیدنی هست بگویم که از این یکی دو قطعه جدید که منتشر کردم بازخورد خیلی خوبی گرفتم. این کارها با فصل همخوانی داشت و گویا مخاطب هم دوست دارد صدای من را در ریتمها و فرمهای جنوبی بشنود.
کلاً کارهای شادت پیروز میشود اما کار شاد نمی خواني.
بله اما سلیقه خودم متفاوت هست.
سلیقه متفاوت هست یا کاراکتر شاد نداری؟
کاراکتر من نه شاد و نه ناراحت هست
چون خیلی احساسی هستم با زمان پیش میروم. اگر همه ی ي چیز خوب باشد من هم خوب و شاد خواهم بود.
این روزها یکی از رویدادها مهم و خبرساز بازار موسیقی، فعالیت تنظیم کنندگان نسل جدید موسیقی نظیر حامد برادران یا مسعود جهانی و… هست. این هنرمندان بـه عبارتی مدیریت فرآوری آثار خوانندهها را بر عهده میگیرند و در اغلب پروژههایشان هم پیروز بودهاند. بـه فکر این قبیل مشارکتها با چهرههای جوان تر هستی؟
با حفظ احترام نسبت بـه تمامیرفقا و براساس تفکر و تجربه خودم باید بگویم که تا کنون نتیجه خوبی از دادن جایگاه اثبات بـه آدمها نگرفتهام. بـه همین علت فکر میکنم هنر بـه نوعی هست که باید در آن از سلایق و افراد گوناگون بهره گیری کرد. احتمالاً جایگاه اثبات در یک مقطع خوب باشد اما از یک مقطع تبدیل بـه تکرار میشود. فکر میکنم راهی که خیلی از رفقا پیش میروند دوام چندانی نداشته باشد.
در کارها و مجموعههایي که ساخت میکنی تماماً تفکر خودت دخیل هست؟ چون بـه بحث نتیجه نگرفتن از جایگاه اثبات انسانها اشاره داشتی این سوال برایم پیش آمد.
این حرف نباید بد برداشت شود چون من نتیجه خوبی نگرفتم. اگر من همه ی ي چیز را دست یک نفر سپردم، پس از مدتی شرایط آن آدم را تغییر داد. من خیلی رُک گفتگو میکنم و بـه همین علت میگویم که نمی توان جایگاه اثبات داد چون نتیجه معکوس حاصل میشود.
در چنین شرایطی متأسفانه رفاقت شدید، تبدیل بـه خصومت بزرگ میشود بـه همین علت تعادل در رفاقت و مشارکت برترین رخداد هست. کلاً کارهای تیمی هم در ایران دوام چندانی نداشته هست. اگر چـه مشارکت همایون شجریان و سهراب پورناظری بـه نظرم یک تیمورک پیروز هست اما احتمالا علت موفقیتشان این باشد
که پاپ نیستند و در فضای پاپ چنین مشارکت هایي سخت هست. در فضای موسیقی سنتی شمار هنرمندها کمتر هست و احتمالاً بـه همین علت آسان تر با هم کنار می آیند. احتمالا هم مَنِش انها متفاوت باشد.
با دقت بـه ثباتی که در مشارکت با تهیهکننده و ارکستر داشتی فکر میکردم در این اساس هم بتوانی بـه آن شکل عمل کنی.
باز هم می گویم که برای یک مقطع خوب هست اما برای طولانی مدت پاسخ نمی دهد. اگر بازار موسیقی ما برای یک آدمیکه کنار تو قرار میگرفت آن قدر درآمدزا بود که قطعاً کنارت میآیستاد. ولی او پس از مدتی خودش نمیآیستد چون بارها از تنظیمکنندهها شنیدهام که می گویند
من یک تنظیم میزنم نهایتاً با قیمت 10 میلیون تومان ولی چرا خواننده چندین برابر از همان کار پول در بیاورد؟ در کشور های دیگر خرجهای ساخت کار بالا هست و همه ی عوامل از لحاظ مالی تأمین میشوند و چنین مسائلی وجود ندارد.
شکل دیگر کار هم این هست که تنظیمکننده و آهنگساز و ترانهسرا تا اتمام عمر از اجرای آن قطعه بهره مالی دارند. در ایران هم بـه بازبینی آهنگسازان و تنظیمکننده ها در حال حرکت بـه این سمت میباشند.
این مدل کاری در ایران هم پاسخ نمی دهد. اگر ما آدمهای ماشینی بودیم میتوانستیم با قوانین و قراردادها جلو برویم ولی احساسی هستیم و بـه همین علت هم دشواری های زیادی داریم.
درمورد کارهای این تنظیمکننده هایي که اسم بردم و چهره های دیگر نسل جدید چـه نظری داری؟
در بین کارهای نسل جدید تنظیمکننده های موسیقی هم کار خوب و هم کار تکراری شنیده ام.
چون برخی منتقدان این تنظیمکنندهها میگویند که این رفقا یک موج میباشند.
اگر بخواهید فقط بـه بازار نگاه کنید زود تمام می شوید و در این بین باید کارهایی داشته باشید که مخاطب خاص را مدنظر قرار دهد و تاریخ مصرف نداشته باشد. آهنگی که صرفاً برای موفقیت یکی دو ماهه باشد اعتبار هیچ هنرمندی نیست.
اگر چـه خوانندهاي که مانند تو بـه این جایگاه رسیده میتواند چنین دیدگاهی داشته باشد.
درست هست ولی خوانندههای جوان هم باید این موضوع را در نظر داشته باشند. همین طور باید بـه این نکته اشاره کنم که ترانه هم یکی از اِلِمانهای مهم ماندگاری هست. ترانه سطحی مانند عطر خوش بویی هست که زود از بین میرود ولی ترانه اي که مانند عطر خوب ماندگار باشد، خاطره سازی میکند.
در همین بحث ترانه یک نکته دیدنی برای من این هست که با برخی برندهای عرصه کلام و ترانه تا کنون مشارکت نکرده اي ولی گاهی اوقات اسم برخی ترانهسراها را برای نخستین بار پای کارهای تو میبینیم.
این قضیه بـه صورت اتفاقی پیش آمده هست. یک بار خواستم با یکی از همین رفقا برند کار کنم اما وقتی ترانهسرای مطرح ما کار خوبش را بـه من نمیدهد چگونه میتوانم مشارکت کنم؟ نمیگویم کاری که ایشان در اختیار من گذاشت بد بود ولی آن چـه که باید باشد نبود و این یعنی من نمیخواهم با تو کار کنم. از آن ترانهسرا که اتفاقاً دوستش هم دارم ترانه اي گرفتم که بـه شـما هم اگر نشان میدادم می گفتید چرا همچین کاری کرده هست؟!
علت خاصی داشته هست؟
متأسفانه عملکرد تیمیدر بین برخی ترانهسراها هم ترویج پیدا کرده و اصطلاحاً هرکدام تیم خودشان را در بین خوانندهها و آهنگسازان دارند. در حالی که من بـه آن عزیز اعتماد کردم و دوست داشتم ترانه خوبش را بـه من بدهد ولی اینجور نشد.
یک اتهامیکه نسبت بـه خوانندهها بیان میشود این هست که سراغ چهره های مطرح عرصه ترانه نمیروند تا پول کمتری بدهند.
درمورد من اینجور نیست و حتی بـه دلیل دارم در نخستین مشارکت با محسن شیرالی هم تمامی تعهدات مالی را انجام دادیم! اما محسن شیرالی در ادامه یکی از برترین رفقا من شد ولی کار درستی نیست که همه ی ي ترانه هایم را از او میگیرم. یک بار فراخوانی برای ترانه صادر کردم اما متأسفانه هزار ترانه بد برایم آمد. باورم نمیشد که هزار ترانه برای من آمد ولی یک مورد هم کار خوب در آن نبود
. دلیلش هم این هست که ترانهسرایان ما سراغ مطالعه نمی روند. از جانب دیگر هم مقوله ترانه کاملاً خدادادی هست. با حفظ احترام برای همه ی ي هنرمندان ایران باید بگویم که استعدادهای مسابقه آمریکن آیدل را واقعاً در ایران نداریم. در آن مسابقه خواننده نوجوانی داریم که وقتی میخواند من خجالت می کشم!
علت این هست که انها بـه صورت ریشه اي بـه موسیقی بها دادهاند. بـه کارهای خوب، جایگاه و پاداش میدهند. ولی در ایران بـه کارهای خوب پاداش میدهند؟
اگر چـه تو در نخستین جشن سالانه ما بابت قطعه «من و بارون» برنده تندیس طلایی برترین قطعه پاپ شدي.
سایت «موسیقی ما» بـه عنوان یک رسانه معتبر بانی اهدای تندیس بـه من و سایرین شد اما چرا برای ما جشنواره برگزار نمیشود؟ مگر موسیقی با سینما چـه تفاوتی دارد؟ ما که نجیب تر هم بودیم و با حفظ احترام باید بگویم برخی رویدادها آن طرف در سمت ما رخ نمیدهد.
ما همه ی وقت} حواسمان هست که کسی چیزی نگوید ولی میبینیم که همه ی کار در سینما انجام میشود. سینماگران هم هیچ کمکی بـه موسیقی نمیکنند چون یک سینماگر بسیار بزرگ چشم در چشم من گفت که تو را نمیشناسم! من هم گفتم دم شـما گرم و اکنون ما باید فیلمهای شـما را ببینیم؟ ایشان هم گفت
که ما با فضای موسیقی آشنایی نداریم. متأسفانه این نکته را هم مدنظر قرار نمیدهند که خوانندگان باید تیتراژهایشان را بخوانند و آهنگسازان برای کارهایشان باید موسیقی متن بسازند. همه ی وقت} هم سینماگران میگویند از ما پشتیبانی نمیشود ولی برترین پشتیبانیها برای سینما هست.
کلاً در ایران حکایت موسیقی متفاوت هست.
پاداش گرفتن بـه هنرمند انگیزه میدهد. میخواهم بـه سوال اول تو برگردم و اینکه خیلی از هنرمندان ما بی انگیزه میشوند و از رقابت کنار میروند. تهیهکننده و موزیسین اگر تقدیر شوند برایشان انگیزه میشود و در بازار رقابت قرار میگیرند. موسیقی بسیار ستمدیده هست اما موسیقی پاپ از همه ی هنرها ستمدیدهتر هست. چون در کشور ما ارزش بسیار زیادی برای موسیقی سنتی قائل میشوند ولی ما حتی نمیتوانیم بـهاندازه آن رفقا هم گفتگو کنیم.
اگر چـه خوانندههای دهه هفتاد میگویند که ما جاده صاف کن بودیم و همه ی ي دشواری های برای ما بود و خوانندههای دهه هشتاد بـه بعد هیچ مشکلی ندارند و کارشان آسان هست.
آن خوانندهها هم زحمت کشیدند و بیراه نگفتند و من دست کم قدردان آن ها هستم ولی ماجرا این هست که خوانندههای دهه هفتاد ما پولشان را در آوردند و سراغ کارهای دیگر رفتند. یکی برج ساز و دیگر بیزنسمن شد و بـه نظر شـما کار را رها نکردند؟ در حالیکه حضورشان بـه عنوان پیشکسوت میتوانست برای ما خوب باشد و متأسفانه برخی از آن رفقا مقابل خوانندههای دهه هشتاد هم قرار گرفتند. در صورتی که بـه عنوان بزرگترهای اینکار باید کارهای ریشه اي انجام میدادند.
خودت غیر از موسیقی کار تجاری دیگری نداری؟
گاهی اوقات کارهایی انجام میدهم ولی موسیقی کار و شغل اصلی من هست. از مشاغل دیگر میتوانم پول اکثر در بیاورم ولی موسیقی را از دست میدهم. ترجیح میدهم زمانی سراغ شغل دیگری بروم که در موسیقی حرف دیگری برای گفتن نداشته باشم.
یک سوال مهم این هست که برای ما از مشارکت مجدد با رضا صادقی در قطعه تو که حساسی بگو. چـه شد که بـه سراغ تکرار تجربه من و بارون رفتید و اینکه آیا بـهاندازه آن کار برایتان فیدبک داشت؟ چون برخی مخاطبانت این انتقاد را داشتند که اي کاش مشارکت تو با رضا فقط در همان من و بارون خلاصه می شد و بـه سراغ تکرارش نمیرفتید.
من اینجور فکر نمیکنم. رخداد قطعه «من و بارون» یک حرکت دلی بود. در آن زمان ما اینکار را خیلی اتفاقی خواندیم و دلیلش هم رفاقت من و رضا صادقی بود. آن کار با دو ورژن منتشر شد چون قرار بود در مجموعه رضا صادقی هم من یک کار باشد که هم رضا بـه تنهایی بخواند و هم ما بـه صورت دوصدایی بخوانیم
این رخداد بنا بـه دلایلی در آن زمان رخ نداد. در این سال ها پیشنهادات زیادی برای همخوانی با خوانندههای گوناگون داشتم. پس از اینکه قطعه «دیوونه جان» را با معین راهبر کار کردم، آهنگ بعدی که پیش او بردم بـه نوعی باعث این مشارکت شد و معین راهبر بانی همخوانی مجدد من و رضا صادقی بود.
من و رضا دوست داشتیم که پس از رخداد خوب من و بارون بتوانیم یک مشارکت دیگر هم داشته باشیم. احساس من بر این هست که کار موفقی بود. اینکه پس از من و بارونی که آنقدر بزرگ شده بود و از جشن سالانه «موسیقی ما» پاداش برده بود، مجدد بخواهید کاری را منتشر کنید که بخواهد واقعاً شنیده شود کار سادهاي نیست.
شش سال از فرآوری من و بارون میگذرد و در حقیقت شش سال زمان داشته که بزرگ شود. اگر کمیبـه قطعه تو که حساسی وقت داده شود، بـه نوبه خودش میتواند کار خودش را انجام دهد. اما بـه نظرم اینکار خیلی پرطرفدار بود و من و رضا از این مشارکت خوشنود بودیم.
بین گفتگوها از همایون شجریان گفتی و یک سوال بـه ذهنم رسید.
قبل از اینکه هر چیزی بپرسی باید بگویم همایون شجریان واقعاً بی نظیر هست.
خب سوال من این بود که موسیقی سنتی گوش می کني؟
من اگر صدای سنتی داشتم حتما سراغ موسیقی سنتی میرفتم. کارهای همایون شجریان، سینا سرلک و سالار عقیلی را دنبال می کنم و ارادت ویژهاي هم نسبت بـه استاد محمدرضا شجریان دارم. موسیقی سنتی ما کلاً یک سر و گردن از هر لحاظ بالاتر هست. نشان شوالیه نشان کمی نیست ولی بـه استاد بزرگ موسیقی سنتی یعنی آقای «شهرام ناظری»
اهدا شده هست. مسأله این هست که ما استاد بزرگ موسیقی پاپ نداریم. در موسیقی سنتی استاد شجریان یا استاد علیزاده و استاد ناظری را داریم که درون کشور میباشند و همه ی ي از انها چیزهای زیادی یاد میگیرند.
قصد نداری در کارهای جدیدت بـه سمت تلفیق بروی؟
بـه فکرهای کارهای تلفیقی هستم. اتفاقاً یک نکته دیدنی بگویم و آن هم اینکه میخواهم یک استاد آواز سنتی برای خودم بگیرم. میخواهم یک هنرمند امین پیدا کنم تا گوشه ها و ردیف های سنتی را بـه من یاد بدهد. بـه نظر تو بد هست؟! «خنده»
بد نیست اما تا کنون از هیچ خواننده پاپی چنین چیزی را نشنیده بودم!
استاد آواز سنتی توان خواندن من را بالاتر میبرد و در اجرایی کردن آن ایدههای تلفیقی که دارم برایم کارساز خواهد بود.
آن تلفیق که می گویي دقیقاً چـه مدلی هست؟
استاد آواز سنتی چیزهایی بـه من یاد خواهد داد که میتوانم با نگاه بازتری سراغ تلفیق بروم. اما من اصول موسیقی سنتی را نمی دانم و بـه همین علت باید آموزش ببینم. اگر چـه گوشه های ایرانی را در صدایم دارم ولی باید پرورش داده شوند. برای خودم هم یک حس جدید هست. فکر میکنم عامه مردم تلفیق پاپ و سنتی را دوست دارند.
کارهای خوانندهها یا گروه های موسیقی تلفیقی را دنبال می کني؟
چند قطعه گروه چارتار را دوست دارم. قطعاتی از هوروش بند شنیدم که تم سنتی تر داشتند و دیدنی بود. چند قطعه آقای سینا سرلک را دوست دارم و بـه نظرم علیرضا افکاری هم آهنگساز بسیار خوبی هست و مشارکت های این دو هنرمند دیدنی بود.
این روزها موسیقی تلفیقی از لحاظ جذب مخاطب بـه رقیب جدی موسیقی پاپ تبدیل شده و خیلیها میگویند علت گرایش مردمان پاپ بـه سمت تلفیق هم همین احساس خطر هست.
اگر موسیقی تلفیقی رقیب پاپ شده بـه علت نگاه مثبت مردمان پاپ هست. چون آن رفقا از موسیقی پاپ برای خودشان برداشتهاند و موسیقی انها زیبا شده هست. بـه همین علت مردمان پاپ اکثر مهماننوازی کردهاند. گوش مردم از موسیقی پاپ پر هست و کارهای تلفیقی برایشان مزه و ذائقه جدید هست.
اما خاویار همه ی وقت} خاویار هست ولی فلافل و بندری همه ی ي وقت فلافل و بندری هست! «خنده» من دوست دارم ماکارونی را با سماق بخورم اما مهم این هست که ذات غذا همان ماکارونی هست. در نهایت بـه نظرم همه ی ي چیز مجدد بـه اصل خودش باز می گردد.
حتی در موسیقی سنتی هم خیلی ها بـه سمت پاپ آمدهاند.
بعید نیست چند وقت دیگر کار راک بشنویم که وسط آن چهچهه سنتی و پایانش تنظیمهاوس باشد! «خنده» همه ی کار انجام میدهیم تا مخاطب خوشنود باشد. اما از این طرف هم خوب نیست و یک مقدار خود ما باید ترمز کنیم. چندی پیش جمله اي خواندم که بی ربط نبود. آن هم این بود
که اگر از یک نفر معذرت خواهی کنید بقیه در صف می ایستند. مدتی قبل فراموش کردم در صفحه شخصی خودم از یک شهر تشکر کنم. برخی نوشتند چون شهر ما کوچک بود شـما تشکر نکردید و من از انها تشکر کردم.
چند شهر دیگر هم آمدند و گفتند که چرا از ما تشکر نکردید؟! همه ی ي را نمیتوانید خوشنود کنید و بـه همین علت اگر من بخواهم کار تلفیقی انجام بدهم صرفاً در حد یک ناخنک زدن هست. گاهی اوقات برخی افراد درویش میشوند و کلاً همه ی چیزشان تغییر می کند اما من نمی خواهم کلاً مدلم را تغییر بدهم!
اگر بخواهیم از بحث تلفیق و احوالات موسیقی خارج بشویم یک سوال من دارم آن هم اینکه بـه نظر می رسد ارتباطات با تلویزیون عمده خوب نیست!
ارتباط من با تلویزیون خوب هست. اگر انها بـه ما لطمه نزنند قدردانشان هستیم! مخاطب حرف من مدیریت یا سازمان صدا و سیما نیست و درمورد برخی تولیدکنندگان برنامه ها گفتگو میکنم. داستانی که وجود دارد این هست که میگویند شـما بـه برنامه ما بیایید. با عشق و تلاش سایر برنامه های خود ما را لغو میکنیم
و بـه آن برنامه تلویزیونی می رویم و میگویند که مثلا یک ویدئو میخواهیم از شـما بسازیم. ویدئو را می سازند و میبینید که دقیقاً شـما را از طلا بـه حلبی تبدیل کردهاند! بعد می گویید که اکران نکنید و من بـه عنوان مهمان بـه برنامه شـما می آیم اما دوست عزیزمان تلفن همراه تلفنش را خاموش میکند و آن ویدئو را اکران میکند! سپس سیر انتقادات بـه سمت شـما می آید و باید خرابکاری انها را با چند کار جبران کنید چون سطحتان را تغییر میدهند.
حتی حق و دستمزد مادی و معنوی آن اثر هم داده نشد. سال جاری عید هم یک آهنگ دیگر برای تلویزیون داشتم که حق و دستمزد مادی و معنوی اش داده نشد. آن کار در بخش کارشناسی برنامه «ساعت 25» بـه عنوان برترین تیتراژ نوروز سال جاری انتخاب شد. هیچ جوابی هم نداشتند
و من و آقای خانزاده آن قدر سطح پایین نیستیم که بخواهیم بـه دلیل مسائل مادی دعوا کنیم. من فقط سوالم این هست که آن تهیهکننده خودش خجالت نمیکشد که پس از هفت ماه حتی عذرخواهی هم بـه دلیل مسائل مالی نکردند. ما همه ی ي دستمزدهای عوامل آن کار را خود ما پرداخت کردیم ولی مسأله بی احترامی هست
و اي کاش میگفتند که ما بـه دشوار خوردیم و پول نداریم! اما با این حرکتها نهایت بی احترامی را میکنند. من دو سه تجربه بد در تلویزیون داشتم و بـه همین علت عمده درگیر تلویزیون نیستم.
بابت همین هست که طی این سال ها فقط دو یا سه تیتراژ در تلویزیون داشتی؟
اگر بخواهید تیتراژ بخوانید باید ارزان فروشی کنید. چرا باید سازندگان برنامههای تلویزیونی بابت اجرای تیتراژ از خواننده پول هم بگیرند؟ چرا خوانندههای ما بابت خواندن تیتراژها پول میدهند؟ رفقا دیگر پول دادهاند و همه ی ي را بد عادت کردهاند و آقای تهیهکننده میگوید که فلانی برای اجرای تیتراژ پول هم می دهد اکنون تو بابک جهانبخش هستی که باش! «خنده» نکته بد دیگر هم این هست که برخی افراد بابت تیتراژهای تلویزیونی دلالی میکنند.
صدا و سیما متأسفانه چنین اجازه اي را داده و اگر جلوی این روند را نگیرد خودش ضربه میخورد. چون هنرمندانی که سطحی در بین مخاطبان دارند با این رسانه مشارکت نمی کنند و مخاطب را از دست میدهند. قبلاً همه ی چیز خوب بود ولی برخی عزیزان روندها خراب کردند.
این ارزانفروشی که عنوان کردم صرفاً شامل تیتراژ نیست چون برخی رفقا عزیز در کنسرتهای خارجی ارزان فروشی می کنند. راه خراب میشود و تهیهکننده های بیرون از کشور فکر میکنند که باید پول هم بگیرند. یک بخش از هر چیزی، تجارت و بخش دیگر هم جایگاه هست. شـما باید جایگاه انسانها را بشناسید و متوجه شوید که آدم ها تفاوت دارند.
فکر میکنم یک بخش از این گفتگوهایت مجدد بـه همان حکایت های «ماه عسل» و «احسان علیخانی» باز میگردد.
میتواند بـه آن حکایت هم برگردد. در حرفهاي بودن احسان علیخانی شکی نیست. ما بـه دشوار حاد و خاصی نخوردیم و بهنظر من در مجریان تلویزیون از همه ی ي حرفه اي تر کار میکند. اما باید بپذیریم که دیگر برای احسان علیخانی، بابک جهانبخش مهم نیست. یک روز احتمالا مهم بود ولی همین حالا جایگاهش بـه قدری تغییری کرده که شکل دیگری بـه قضیه نگاه میکند. اینکه ما با تغییر جایگاهمان، نگاهمان بـه اطراف تغییر کند نگاه عمده اصیلی نیست
حقیقتش را بخواهید تلویزیون برای من مهم نیست چون مخاطب من مردم میباشند. یک صفحه شخصی هم دارم و شاد هستم که از آنجا با مخاطبانم ارتباط دارم. فکر کنم کسی مانند من نبوده که نه تیتراژ خوانده و نه حاشیه خاصی داشته اما کارش را دارد انجام میدهد.
در حال آماده بـه موازات صدا و سیما یک رسانه جدید بـه اسم شبکه نمایش خانگی رونق پیدا کرده هست و سریالهای پرمخاطبی دارد. خوانندههایي که در این رسانه کار میخوانند هم تقریبا همگی پیروز میشوند. از جمله محسن چاوشی، فرزاد فرزین و فریدون آسرایی که کارهایشان طی یکی دو سال جدید مخاطبان زیادی داشته هست. کارهای این فضا را دنبال می کنی و پیشنهادی برای این عرصه نداشتی؟
بـه نظر من خوانندههای شبکه نمایش خانگی کارهای خوبی ساخت میکنند و در این رسانه فیلمهای خوبی هم دیدم. پارت اول سریال شهرزاد زیبا تر بود و این فیلم را دوست دارم. اصولاً فیلمهایي که داستانشان در قدیم هست را دوست دارم و یکی از حسرتهای من این هست که چرا در قدیم بـه جهان نیامدم
و این زمان از جهان نصیبم شد! چون با ترقی تکنولوژی احساس در جهان کاهش پیدا میکند. همچنین توصیه بازی در سریال عاشقانه بـه من داده شده بود. اگر چـه از طریق آقای منوچهر هادی نبود و خودم نرفتم و ریسک نکردم.
چرا؟
حضور خوانندهها در این سریالها صرفاً برای بهره گیری تبلیغاتی هست و نقش خوبی بـه خوانندهها نمیدهند. بـه این ترتیب میروید میبینید که شأن و منزلت شـما پایین می آید.
اما برای فرزاد فرزین که هم در این فیلم بازی کرد و هم خواند رویدادها بدی رخ نداد.
نگاه شـما با نگاه من تفاوت دارد. آهنگ ها را تأیید می کنم ولی اگر من بودم بازی نمی کردم. آقای فرزاد فرزین بازی اش خوب هست ولی من ترجیح میدهم خواننده بمانم.
یعنی دوست داری یک نقش خاص یا نقش اول داشته باشی؟
اگر روزی بخواهم وارد عرصه بازیگری شوم، نقش خواننده را بازی نمیکنم. دوست دارم قبل از ورود بـه بازیگری، دوره ببینم و دلم میـــخواهد کارگردان یا سرمایه گذار آن فیلم بگوید اگر بازی تو بد بود آنقدر برداشت میکنیم تا بازی خوب از تو بگیریم. کلاً اینکه در یک فیلم خواننده گیتار بـه دست بگیرد و چند کار بخواند کلیشه شده هست.
فیلم سینمایی «پر پرواز» بحبوحه این حکایت بود و شادمهر عقیلی بـه موقع وارد بازیگری شد و اینکار را انجام داد. بـه خدا ده فیلم بـه من توصیه شده و گفتهاند در همه ی این کارها نقش خواننده را داشته باش! «خنده»
از کارهای جدید و مجموعه جدید چـه خبر؟
هنوز با خودم درگیر هستم که اصلاً مجموعه منتشر کنم یا منتشر نکنم.
در یک گفتگو قول بعد از محرم و صفر را برای انتشار مجموعه داده بودی.
همه ی قول میدهند و عمل نمیکنند اکنون ما هم مانند همه ی ي! «خنده» اما من دوست دارم مجموعه منتشر کنم ولی ناگهان ده کار با همدیگر می سوزد.
عوامل کارهای جدید همان هنرمندان کارهای قبل ات میباشند؟
عوامل کارها تغییر نکردهاند ولی ادبیات کارهای جدیدم متفاوت هست. در بین کارهای جدیدم دو شعر دارم و ترانه نیست.
فکر کنم این چیزهایی که می گویي علامت های نزدیکی بـه چهل سالگی باشد!
واقعاً برخی کارها را دیگر خودم خجالت می کشم روی صحنه بخوانم!
برای این حرف ها زود هست چون ظاهر و استایلت که کاملاً جوان هست.
من آدم عمیقی هستم و از نظر تفکرات، سطحی نیستم. پدر بودن روی من تأثیر گذاشت و خیلی از ترانه هایي که این روزها می شنوم دیگر حالم را عوض نمی کند. مثلا در کارهای جدیدم یک بیت دارم که میگوید:«من یکان شماره هیچم و از هیچ پُرم/چون سکوت آمدم تا بـه کسی برنخورم.» اینکار سروده محسن شیرالی هست. باید اجازه بدهیم برخی تغییرات خودش رخ بدهد.
و اینکه بـه پدر شدن اشاره کردی و بـه عنوان سوال پایان می خواهم بدانم دوست داری آرتا خواننده شود؟
من نمی توانم برای آرتا تعیین تکلیف کنم. تنها چیزی که از صمیم قلب می خواهم این هست که آرتا مشهور نشود. دوست دارم اگر مشهور میشود مثلا در پزشکی مشهور شود چون شهرت خوانندگی و هنر و سینما، خودت را از خودت می گیرد و بیماری های روحی بـه تو اضافه میکند. اگر آن آدم جنبه نداشته باشد پس از یکی دو سال میتواند مریض شود. نوسان در شهرت وجود دارد و همه ی ي وقت در تیررس و سنجش و قضاوت هستی.
گاهی می گویي اصلاً من بد هستم و نمیخواهم هر روز سنجش شوم. شـما روی همه ی چیز سنجش می شوید و بـه همین علت می گویم، عادی زندگی کردن در نهایت بهتر هست. پتانسیل آرتیست شدن را دارد و دیروز بـه من می گفت بابا بـه من پیانو یاد بده! من بخواهم نخواهم احتمالا وارد خوانندگی شد ولی آرزو میکنم هر سرنوشتی که دارد جنبه اش را داشته باشد.